اشرف بن حکیم بن جبله: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*[[عبدالله بن زبیر]] گفت: به [[انتقام]] [[خون]] [[عثمان بن عفان]]! | *[[عبدالله بن زبیر]] گفت: به [[انتقام]] [[خون]] [[عثمان بن عفان]]! | ||
*[[حکیم]] از [[دلیل]] [[باطل]] [[ابن زبیر]] به [[خشم]] آمد و گفت: ای خدایی که [[حاکم]] عدلی، تو [[شاهد]] باش. بعد خطاب به یارانش گفت: من در کشتن اینها [[شک]] ندارم که باید با اینها جنگید و هر کس [[شک]] دارد، بازگردد. | *[[حکیم]] از [[دلیل]] [[باطل]] [[ابن زبیر]] به [[خشم]] آمد و گفت: ای خدایی که [[حاکم]] عدلی، تو [[شاهد]] باش. بعد خطاب به یارانش گفت: من در کشتن اینها [[شک]] ندارم که باید با اینها جنگید و هر کس [[شک]] دارد، بازگردد. | ||
*در همان مکان و کنار بازار [[ارزاق]] [[جنگ]] شدیدی میان [[حکیم]] و فرزندش اشرف و برادرش رعل با دیگر همراهانش از گروه [[عبد القیس]] و گروه [[بكر بن وائل]] با سربازان [[عبدالله بن زبیر]] رخ داد. مردی پای [[حکیم]] را | *در همان مکان و کنار بازار [[ارزاق]] [[جنگ]] شدیدی میان [[حکیم]] و فرزندش اشرف و برادرش رعل با دیگر همراهانش از گروه [[عبد القیس]] و گروه [[بكر بن وائل]] با سربازان [[عبدالله بن زبیر]] رخ داد. مردی پای [[حکیم]] را قطع کرد، [[حکیم]] پا را برداشت و به سوی مرد ضارب پرتاب کرد که به گردن او خورد و به [[زمین]] افتاد، [[حکیم]] با سرعت به سراغش رفت و او را به [[قتل]] رساند. در این [[جنگ]] علاوه بر [[حکیم]] و پسرش اشرف و برادرش رعل جمعی تا هفتاد نفر ذکر کردهاند، از گروه [[عبدالقیس]] در سال ۳۶ [[هجری]] در [[بصره]] - قبل از آغاز [[جنگ جمل]] - در ولای [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند<ref>همان مدارک و اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۵۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۳
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
- اشرف فرزند حُکیم و به قولی فرزند جبله (برادر حکیم) [۱] از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) است [۲].
- اشرف و پدرش حکیم هردو در یک نبرد سختی با نیروهای اصحاب جمل و قبل از آمدن امیرالمؤمنین(ع) و یارانش به بصره، به شهادت رسیدند.
- طبری در این باره چنین مینویستد: موقعی که عثمان بن حنیف حاکم و استاندار حضرت علی(ع) در بصره به دست طلحه و زبیر و سپاهیان عایشه اسیر شد و جمعی از یاران او را به شهادت رساندند، و نیز عبدالله بن زبیر به بازار ارزاق حمله کرد تا سربازان جمل را سیر نماید. حکیم چون از اسارت عثمان بن حنیف وحمله عبدالله بن زبیر آگاه شد، اعلام کرد: "از خدا ترس نداشته باشم اگر به یاری عثمان بن حنیف نروم" با گروهی از عبدالقیس و بکربن وائل حرکت کرد و در بازار ارزاق با عبدالله بن زبیر برخورد کرد. ابن زبیر جویای حال او شد. حکیم گفت: چرا مردم را کشته و ابن حنیف را بازداشت کردهای و حاب آنکه با اوپیمان بستید که کاری نکنید تا امیرالمؤمنین علی(ع) به بصره وارد شود و هر تصمیمی آن حضرت گرفت عملی کنیم. آیا از خدا نمیترسید؟ به چه دلیلی خون این افراد بیگناه را ریختید؟
- عبدالله بن زبیر گفت: به انتقام خون عثمان بن عفان!
- حکیم از دلیل باطل ابن زبیر به خشم آمد و گفت: ای خدایی که حاکم عدلی، تو شاهد باش. بعد خطاب به یارانش گفت: من در کشتن اینها شک ندارم که باید با اینها جنگید و هر کس شک دارد، بازگردد.
- در همان مکان و کنار بازار ارزاق جنگ شدیدی میان حکیم و فرزندش اشرف و برادرش رعل با دیگر همراهانش از گروه عبد القیس و گروه بكر بن وائل با سربازان عبدالله بن زبیر رخ داد. مردی پای حکیم را قطع کرد، حکیم پا را برداشت و به سوی مرد ضارب پرتاب کرد که به گردن او خورد و به زمین افتاد، حکیم با سرعت به سراغش رفت و او را به قتل رساند. در این جنگ علاوه بر حکیم و پسرش اشرف و برادرش رعل جمعی تا هفتاد نفر ذکر کردهاند، از گروه عبدالقیس در سال ۳۶ هجری در بصره - قبل از آغاز جنگ جمل - در ولای امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیدند[۳].[۴]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اصح آن است که اشرف فرزند حکیم، و جبله جدّ او بوده است (قاموس الرجال، ج۲، ص۱۵۹).
- ↑ ر.ک: رجال طوسی، ص۳۵، ش۸؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۱۵۹ و تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۵.
- ↑ همان مدارک و اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۵۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵.