ابوملیح بن عروه ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
خط ۷: خط ۷:
از تیره [[معتب بن مالک]] از ثقیف از [[قیس بن عیلان بن مضر]]<ref>ابن سلام، ص۲۶۶.</ref>. نام مادرش رائطه دختر [[عمرو بن معتب]] بود<ref>ابن حبان، ج۳، ص۴۵۴.</ref>. ضبط ابو ملیح را به [[اختلاف]]، مُلَیح<ref>ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.</ref> و مَلِیح<ref>شامی، ج۶، ص۳۰۲.</ref> آورده‌اند. بر اساس گزارشی مشهور، پس از بازگشت [[رسول خدا]]{{صل}} از محاصره [[طائف]] و پس از کشته شدن [[عروه]] به وسیله قبیلة ثقیف، پیش از آمدن [[وفد]] ثقیف، ابوملیح به همراه [[قارب بن اسود]]<ref>یا ابومره بن عروه؛ ر.ک: واقدی، ج۳، ص۹۶۲.</ref> [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمدند و گفتند [[تصمیم]] گرفته‌اند از ثقیف جدا شوند و در هیچ کاری با آنان نباشند و بدین ترتیب [[اسلام]] آوردند. در این [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} به آنان فرمود: هر که را می‌خواهید [[دوست]] داشته باشید و آنان اظهار کردند که [[خدا]] و رسولش را دوست دارند و چون رسول خدا{{صل}} [[دوستی]] دایی آنان، [[ابوسفیان]] را یادآور شد، گفتند او را نیز دوست دارند <ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.</ref>. آنان سپس نزد [[مغیرة بن شعبه]] در [[مدینه]] ماندند تا آنکه وفد ثقیف در [[رمضان]] [[سال]] نهم خدمت رسول خدا{{صل}} آمد و آنان نیز با این وفد بازگشتند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷.</ref>. گفته‌اند پس از آنکه [[قبیله ثقیف]] اسلام آورد و رسول خدا{{صل}} کسانی را برای نابود کردن [[بت]] [[عزی]] فرستاد، ابوملیح از آن [[حضرت]] خواست تا از [[اموال]] متعلق به این بت ([[بتخانه]])، [[دینی]] را که به عهده پدرش بوده ادا کند و آن حضرت [[دستور]] داد این [[دین]] از اموال آن بت ادا شود<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۵، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوملیح بن عروه ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۲۸.</ref>
از تیره [[معتب بن مالک]] از ثقیف از [[قیس بن عیلان بن مضر]]<ref>ابن سلام، ص۲۶۶.</ref>. نام مادرش رائطه دختر [[عمرو بن معتب]] بود<ref>ابن حبان، ج۳، ص۴۵۴.</ref>. ضبط ابو ملیح را به [[اختلاف]]، مُلَیح<ref>ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.</ref> و مَلِیح<ref>شامی، ج۶، ص۳۰۲.</ref> آورده‌اند. بر اساس گزارشی مشهور، پس از بازگشت [[رسول خدا]]{{صل}} از محاصره [[طائف]] و پس از کشته شدن [[عروه]] به وسیله قبیلة ثقیف، پیش از آمدن [[وفد]] ثقیف، ابوملیح به همراه [[قارب بن اسود]]<ref>یا ابومره بن عروه؛ ر.ک: واقدی، ج۳، ص۹۶۲.</ref> [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمدند و گفتند [[تصمیم]] گرفته‌اند از ثقیف جدا شوند و در هیچ کاری با آنان نباشند و بدین ترتیب [[اسلام]] آوردند. در این [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} به آنان فرمود: هر که را می‌خواهید [[دوست]] داشته باشید و آنان اظهار کردند که [[خدا]] و رسولش را دوست دارند و چون رسول خدا{{صل}} [[دوستی]] دایی آنان، [[ابوسفیان]] را یادآور شد، گفتند او را نیز دوست دارند <ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.</ref>. آنان سپس نزد [[مغیرة بن شعبه]] در [[مدینه]] ماندند تا آنکه وفد ثقیف در [[رمضان]] [[سال]] نهم خدمت رسول خدا{{صل}} آمد و آنان نیز با این وفد بازگشتند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷.</ref>. گفته‌اند پس از آنکه [[قبیله ثقیف]] اسلام آورد و رسول خدا{{صل}} کسانی را برای نابود کردن [[بت]] [[عزی]] فرستاد، ابوملیح از آن [[حضرت]] خواست تا از [[اموال]] متعلق به این بت ([[بتخانه]])، [[دینی]] را که به عهده پدرش بوده ادا کند و آن حضرت [[دستور]] داد این [[دین]] از اموال آن بت ادا شود<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۵، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوملیح بن عروه ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۲۸.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوملیح بن عروه ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوملیح بن عروه ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]

نسخهٔ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۷

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

از تیره معتب بن مالک از ثقیف از قیس بن عیلان بن مضر[۱]. نام مادرش رائطه دختر عمرو بن معتب بود[۲]. ضبط ابو ملیح را به اختلاف، مُلَیح[۳] و مَلِیح[۴] آورده‌اند. بر اساس گزارشی مشهور، پس از بازگشت رسول خدا(ص) از محاصره طائف و پس از کشته شدن عروه به وسیله قبیلة ثقیف، پیش از آمدن وفد ثقیف، ابوملیح به همراه قارب بن اسود[۵] خدمت رسول خدا(ص) آمدند و گفتند تصمیم گرفته‌اند از ثقیف جدا شوند و در هیچ کاری با آنان نباشند و بدین ترتیب اسلام آوردند. در این دیدار رسول خدا(ص) به آنان فرمود: هر که را می‌خواهید دوست داشته باشید و آنان اظهار کردند که خدا و رسولش را دوست دارند و چون رسول خدا(ص) دوستی دایی آنان، ابوسفیان را یادآور شد، گفتند او را نیز دوست دارند [۶]. آنان سپس نزد مغیرة بن شعبه در مدینه ماندند تا آنکه وفد ثقیف در رمضان سال نهم خدمت رسول خدا(ص) آمد و آنان نیز با این وفد بازگشتند[۷]. گفته‌اند پس از آنکه قبیله ثقیف اسلام آورد و رسول خدا(ص) کسانی را برای نابود کردن بت عزی فرستاد، ابوملیح از آن حضرت خواست تا از اموال متعلق به این بت (بتخانهدینی را که به عهده پدرش بوده ادا کند و آن حضرت دستور داد این دین از اموال آن بت ادا شود[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. ابن سلام، ص۲۶۶.
  2. ابن حبان، ج۳، ص۴۵۴.
  3. ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.
  4. شامی، ج۶، ص۳۰۲.
  5. یا ابومره بن عروه؛ ر.ک: واقدی، ج۳، ص۹۶۲.
  6. ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۱۶.
  7. ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷.
  8. ابن هشام، ج۴، ص۱۸۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ ابن حجر، ج۵، ص۳۰۶.
  9. خانجانی، قاسم، مقاله «ابوملیح بن عروه ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۵۲۸.