بحث:دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«'''ادله عقلی''': غایت قوه نبوت و [[امامت]] این است که به مرتبه‌ای برسند که "عقل بالفعل" از برای آنها حاصل شود و "عقل بالفعل" آن است که صاحب آن به همه حقایق اشیاء بالفعل علم داشته باشند، به نحوی که گویا آنها را مشاهده می‌کند و هیچ یک از آنها از ذهن آنان زایل نشوند. این معنی از کلام حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز آشکار می‌شود که فرمود {{عربی|اندازه=155%|"لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً"}}<ref>غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶، دارالکتب الاسلامی/ قم، ۱۴۱۰</ref> اگر پرده از میان برداشته شود، به یقین من هیچ زیادتی حاصل نمی‌شود. یعنی اشیاء را به نحوی که هستند مشاهده می‌کنم و علم به آنها دارم. اگر از کتاب و سنت بینات و شواهدی بر آگاهی بالفعل انبیا و ائمه{{عم}} به دست ما نرسیده بود، دلایل عقلی بر آن کافی و واضح بود و آن دلایل عبارت‌اند از:
::::::«'''ادله عقلی''': غایت قوه نبوت و [[امامت]] این است که به مرتبه‌ای برسند که "عقل بالفعل" از برای آنها حاصل شود و "عقل بالفعل" آن است که صاحب آن به همه حقایق اشیاء بالفعل علم داشته باشند، به نحوی که گویا آنها را مشاهده می‌کند و هیچ یک از آنها از ذهن آنان زایل نشوند. این معنی از کلام حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز آشکار می‌شود که فرمود {{عربی|اندازه=150%|"لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً"}}<ref>غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.</ref> اگر پرده از میان برداشته شود، به یقین من هیچ زیادتی حاصل نمی‌شود.
 
یعنی اشیاء را به نحوی که هستند مشاهده می‌کنم و علم به آنها دارم. اگر از کتاب و سنت بینات و شواهدی بر آگاهی بالفعل انبیا و ائمه{{عم}} به دست ما نرسیده بود، دلایل عقلی بر آن کافی و واضح بود و آن دلایل عبارت‌اند از:
::::::۱. '''قاعده لطف''': همان طور که با استناد به قاعده لطف، نصب نبوت و [[امامت]] بر حق تعالی لازم است، مزین و متّصف بودن آنها به اکمل صفت، یعنی علم تام نیز عقلاً بر حکیم واجب است. اگر انبیا و ائمه{{عم}} متصف به علم تام نباشند، ناقص خواهند بود و این مخالف با مقتضای لطفی است که برای خداوند واجب است؛<ref>الفیه علی هامش علم الائمه، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول</ref> زیرا ترک لطف موجب اخلال به غرض است، غرض خداوند از نبوت و [[امامت]] رساندن انسان‌ها به کمال است و رساندن به کمال با علم تام است و اگر لطف انجام نگیرد این غرض به دست نخواهد آمد و نقص غرض از حکیم قبیح است.
::::::۱. '''قاعده لطف''': همان طور که با استناد به قاعده لطف، نصب نبوت و [[امامت]] بر حق تعالی لازم است، مزین و متّصف بودن آنها به اکمل صفت، یعنی علم تام نیز عقلاً بر حکیم واجب است. اگر انبیا و ائمه{{عم}} متصف به علم تام نباشند، ناقص خواهند بود و این مخالف با مقتضای لطفی است که برای خداوند واجب است؛<ref>الفیه علی هامش علم الائمه، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول</ref> زیرا ترک لطف موجب اخلال به غرض است، غرض خداوند از نبوت و [[امامت]] رساندن انسان‌ها به کمال است و رساندن به کمال با علم تام است و اگر لطف انجام نگیرد این غرض به دست نخواهد آمد و نقص غرض از حکیم قبیح است.
::::::۲. '''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند می‌باشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از این‌رو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کامل‌تر قرار ندهد.
::::::۲. '''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند می‌باشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از این‌رو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کامل‌تر قرار ندهد.

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۰۳

دکتر مجید معارف

سید امین موسوی

در بحث بماند

در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه

1 ـ قلمرو وسيع مأموريت پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم دامنة مأموريت اولياء الهي بسيار گسترده است آنان بايد علم و آگاهي کامل حاصل از اصول و فروع دين اسباب سعادت و شقاوت، هدايت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموريت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آينده، جسم و جان و آخرت تا قيامت مي‌شود. مأموريت وسيع نيازمند ابزار وسيع است تا بتواند ايفاي وظيفه نمايند و گر نه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمي‌شود. دانش آنان بايد از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. (ناصر مکارم، شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج 9 ، ص115.)

در نتيجه مأموريت اولياء الهي مقتضاي آگاهي غيبي اين است كه از جهات گوناگون علم غيب داشته باشند (عبدالحسين، اميني، الغدير، ج 2، ص82.) و محتواي رسالتشان، چه از قبيل معارف اعتقادي، شرائع ديني، قصص، حکمت و مواعظ ديني باشد يا معجزاتي باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غيبي پيامبران و ائمه صلوات الله عليهم، در هر موردي که محقق شدن مأموريت آنها منوط به علم غيب باشد اين علم را خواهند داشت. (محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا، ج 20، ص89. )

و درباره قلمرو وسيع مأموريت معصومين عليهم السلام امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: ما من شيء و لا من آدمي و لا انسي و جنّي و لا ملک في السماوات الا و نحن الحجج عليهم. (محمد باقر، مجلسي، مرآت العقول، ج 2، ص263. فضل بن حسن، الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص171.) و در بعضي دعاها نيز ائمه عليهم السلام به عنوان حجت خدا بر تمام عالم معرفي شده‌اند. (محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص503.)

2 ـ ضرورت امامت وجود امام ضروري است و عقل ضرورت آن را درک مي‌کند و از دليل ضرورت امام، علم خدادادي «غيب» ثابت مي‌شود زيرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پيامبر به جز وحي را دارد. پس لوازم آن مقام را نيز داشته باشد. مصونيت قرآن را از تحريف خداوند ضمانت کرده اما هيچ ضمانتي درباره مصونيت بيانات پيامبر از تحريف وجود ندارد لذا راويان گاهي مطالب متفاوتي را در يک موضوع از پيامبر نقل مي‌کنند بنابراين ما نيازمند تبيين جديد هستيم اگر شخص بيان کننده و داراي علم عادي باشد دچار خطا خواهد شد و بيان او حجت نخواهد بود. پس شخص بيان کننده بعد از پيامبر بايد معصوم و داراي علم غيب باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است.(محمد تقي، مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص64. راهنما شناسي، ص346- 349.)

3 ـ افاضه خداوند خداوند فياض مطلق است و بر کسانيکه قابليت مطلق دارند بايد افاضه کنند و الا لازم مي‌آيد که محتاج و بخيل باشد، آنچه را که علت مفيضه افاضه مي‌کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابليت گيرندگان فيض مختلف است که يکي فيض را نمي‌پذيرد يکي از اندکي قبول نموده و ديگري را قبول مي‌کنند مانند نور آفتاب که يک نور است ولي اجسام در نورگيري و استفاده از آن مختلف است از آيه 24 سورة تکويز نيز مي‌توان به اين دليل عقلي که همان افاضه خداوند است پي برد زيرا در اين آيه آمده است «و ما هو علي الغيب بضنين» که چه مرجع ضمير خداوند باشد يا پيامبر در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زيرا در صورت اول معنا اين مي‌شود که خداوند بر غيب بخيل نيست و بر افراد قابل افاضه مي‌کند و در هر دو صورت دوم مطلب جاليز استفاده مي‌شود زيرا ثابت مي‌کند که پيامبر علم غيب دارد و الا بخل معنا نداشت چون بايد علم غيبي داشته باشد تا بگوئيم بخيل است يا نيست.(محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 4، ص104.)

4 ـ افضليت: مرحوم شيخ مفيد مي‌فرمايد «و واجب علمهم بجمع ما يتولونه و فضلهم علي رعاياهم لاستحالة رئاسة المفضول علي الفاضل الامام. علامه حلي مي-فرمايد: «يجب ان يکون افضل من رعية لانّه اما ان يکون ساوياً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و يدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل في العلم» واجب است امام افضل از رعيت باشد چون امام از نظر فضائل يا مساوي با رعيت يا ناقص از آنها است يا افضل از آنهاست و تحت اين حکم داخل مي‌شود که امام از نظر علم بايد افضل باشد که همين درست است زيرا صورت اوّل ترجيح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول «ناقص در کمالات» بر فااضل «کامل در کمالات» مي‌شود.(علامه حلي، کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامي ص389. محمد آصف، محسني، صراط الحق، ج 3، ص34.) «وتقريره ان علياً اخبر بالغيب في مواضع کثيرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فيکون افضل منهم قطعاً» (کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، ص390.) علي عليه‌السلام در موارد زيادي از غيب خبر دارد و اين مرتبه براي هيچ يک از صحابه حاصل نشده پس علي عليه‌السلام حتماً از آنها افضل است. دليل امامت عين دليل نبوت است بنابراين امام بايد بعنوان قائم مقام پيامبر در جميع شئون به جز وحي داراي صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفو و صدق و تدبير و عقل و حکمت باشد. و همچنين بايد اکمل و افضل از غيرخودش باشد تا بتواند آنها را هدايت نموده و مردم نيز در يادگيري و اشکال مطيع او باشد و گر نه نيابت محقق نشده و نقض غرض مي‌گردد. (محسن، خرازي، بدآية المعارف في شرح عقائد اماميه، قم: موسّسه نشر اسلامي، چاپ داوزدهم، ج 2، ص44.)

ص19تا21

محمد رضا بهدار

سید محمد فائز باقری

  1. کلینی، الکافی، ج۱، ص:۲۰۰
  2. نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن؛ ص:۴۱.
  3. غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.
  4. الفیه علی هامش علم الائمه، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول
  5. الفیه علی هامش علم الائمه، ص۱۶۱.
  6. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی ص ۲۷۸
  7. ملاصدرا، اسفار، ج۶، ص:۲۷۵ - ۲۸۵.
  8. محمد حسن مظفر، علم الامام، ص:۵۰.
  9. گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۴.
  10. یونس 35 ؛بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد
  11. بقره ۳۰؛ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم.
  12. نسا ۴۱ ؛و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟
  13. نسا ۱۵۹،و در روز رستخیز بر آنان گواه است.
  14. مائده ۱۱۷؛ و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم.
  15. حج ۷۸ ؛ تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان‌ که‌ عقل‌ نه‌ فقط‌ مانعی‌ در امکان‌ این‌ علم‌ ندارد بلکه‌ وجود آن‌ را در پیامبر و امام‌ لازم‌ می‌داند.
  16. بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.