ابوشیبان سعدی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'پرونده:1100558.jpg' به 'پرونده:IM009657.jpg') |
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوشیبان سعدی در تراجم و رجال]] - [[ابوشیبان سعدی در تاریخ اسلامی]]</div> | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوشیبان سعدی در تراجم و رجال]] - [[ابوشیبان سعدی در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== |
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۱
مقدمه
ابن حجر[۱] شرح حال او را در قسم سوم الاصابه آورده؛ یعنی عصر رسول خدا(ص) را درک کرده است. ابن ابی شیبه در مورد جلب رضایت پدر و مادر برای حضور در جنگ میگوید: مردی به نام شیبان، برای جنگ به سوی شام رفت. پدر پیرش در سرودهای، شب بیداریها و زحماتش را برای بزرگ کردن وی یاد کرد. چون این سروده به گوش عمر رسید، وی را بازگرداند[۲]. ابن حجر در بخش نامها[۳] فردی با نام شیبان بن مخبل سعدیه را معرفی کرده و داستان و شعری را که در کنیهها، ذیل عنوان "ابوشیبان" آورده، با اندک تغییرات و اضافاتی برای وی نیز ذکر کرده است. بنابراین، نام جوانی که به جنگ رفت، شیبان بن مخبل از تیره بنی سعد است و نام پدرش که در کنیهها از او با عنوان "ابوشیبان" و بدون هیچ انتسابی یاد شده، "مخبل سعدی" شاعر مشهور و شناخته شده، با کنیه ابوزید است[۴]. کنیه ابو شیبان برای وی، ساخته شرح حال نگارانی چون ابن حجر است که در اثر کمبود اطلاعات چنین کردهاند[۵]. در عنوان "شیبان آخر" نیز گفته که وی، همان شیبان بن مخبل است.[۶]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۱۸۱.
- ↑ ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۰۱.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ سمعانی، ج۵، ص۴۴۰؛ ابن حجر، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ ابن حجر الاصابه، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «ابوشیبان سعدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۷۶.