چگونه روایات دال بر تام بودن علم غیب معصوم با روایات دال بر محدود بودن علم غیب او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
چگونه روایات دال بر تام بودن علم غیب معصوم با روایات دال بر محدود بودن علم غیب او قابل جمع هستند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
چگونه روایات دال بر تام بودن علم غیب معصوم(ع) با روایات دال بر محدود بودن علم غیب او قابل جمع هستند؟ (پرسش) یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» و مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت در اینباره گفته است:
- «برخی شواهد در دو طرف «کامل بودن و محدودیت علوم ائمه(ع)» قابل توجه است. به نظر میرسد این روایات را میتوان جمع کرد. در ادامه به مهمترین شیوههای جمع بین این روایات اشاره میشود (...):
- محدودیت در قلمرو علوم ذاتی و استقلالی: بیگمان ائمه(ع) علومشان را از خداوند دریافت میکردند و مستقل از خداوند، علمی نداشتهاند. در آیات متعددی بر این نکته تأکید شده است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند از خود هیچ دانش مستقلی ندارند: ﴿﴿ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء﴾﴾ [۱]. این جمله را میتوان یک اصل قرآنی درباره قلمرو علوم برگزیدگان خداوند دانست. آگاهی پیامبران و دیگر انسانها نسبت به علوم الهی، تنها در قلمرویی است که خداوند به آنان عطا کند و آنان بدون اذن و اجازه خداوند، چنین علمی ندارند و قادر به کسب آن نیستند. بنابراین یک روش جمع روایات به ظاهر متعارض در بحث تام بودن یا محدودیت علوم ائمه(ع) این است که روایات دلالت کننده بر محدودیت یا عدم علم ائمه(ع) به علم ذاتی و استقلالی آنان اشاره دارند؛ در حالی که روایات دلالت کننده بر تام بودن علوم ایشان از علوم موهتبی و غیراستقلالی سخن میگویند. مثلاً در روایتی با سند صحیح از امام باقر(ع) در پاسخ به سؤال از آگاهی ائمه(ع) از غیب آمده است: « يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم»[۲] بنابراین نفی برخی علوم توسط خود ائمه(ع) در برخی روایات و اثبات آن در روایات دیگر میتواند به این شیوه جمع شود.
- تام بودن اجمالی و محدودیت تفصیلی: ممکن است برخی از روایاتی که از تمامیت علوم ائمه(ع) خبر میدهند، به علومی اجمالی نظر داشته باشند که تفصیل آنها در طول زندگی امام به روشهای مختلفی مانند الهام، تحدیث، استنباط از قرآن و... به او عطا میشود. چنین جمعبندی بعید به نظر نمیرسد، بلکه شواهدی بر تأیید آن وجود دارد؛ مثلاً پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) هزار باب علم را آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده میشد. ظاهر این گفتار این است که این دانش، دانشی کلی بوده است که هر باب آن، به شکلی خاص به علوم مختلف دیگری ختم میشده است. بعید نیست روایاتی که ائمه را خزانهداران علم خداوند، آگاه به علوم گذشته و آینده و دارای علم به ظاهر و باطن معرفی میکنند، به علم اجمالی ایشان اشاره داشته باشند؛ زیرا به قرینه روایات دیگر، آنان پیوسته علومی را در موارد مختلف و به شکلهای مختلف دریافت میکردند.
- تام بودن شأنی و محدود بودن فعلی: احتمال دیگری که میتواند به عنوان راه حلی مهم برای جمع کردن دو دسته روایات یادشده مطرح شود، این است که مقصود روایاتی که ظهور در تام بودن علوم ائمه(ع) دارند، فعلیت این علوم نیست، بلکه آن است که ائمه این علم را به طور شأنی دارند؛ یعنی به محض آنکه اراده کنند یا به آن نیاز داشته باشند، در اختیار آنان قرار میگیرد. آنان حجتهای خداوند هستند و خداوند آنان را به شیوههای مختلف یاری میکند. مثلاً اشاره شد که روحی مقدس که بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است مأمور تأیید و راهنمایی ائمه است و از آنان جدا نمیشود. طبیعی است که فردی که چنین همراهی دارد از هر مطلبی سؤال شود، بلافاصله جواب آن را از طریق آن روح دریافت میکند. همچنین الهام به قلب ائمه(ع) یا القا در گوش آنان، شیوههایی است که ائمه(ع) را چنان مجهز میسازد که هرگاه دانشی را بخواهند در اختیار آنان قرار میگیرد. با توجه به این امکانات است که ائمه(ع) ادعا میکنند دانش همه چیز در اختیار آنان است. در برخی روایات این مطلب با سند صحیح و به صراحت بیان شده است: « إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»[۳] در روایتی آمده است که یکی از اصحاب امام صادق(ع) از ایشان پرسید: "گاهی از شما سؤالی میپرسیم و شما به سرعت پاسخ میدهید و گاهی تأملی میکنید و سپس جواب میدهید؛ علت این تفاوت چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: درست است. در گوش و قلب ما علومی افکنده میشود. زمانی که این علوم به ما برسد، سخن میگوییم و زمانی که نرسد، صبر میکنیم". این روایت نیز به روشنی، بخشی از علوم ائمه(ع) را وابسته به دریافت آن دانش معرفی میکند که نشان میدهد دانش آنان فعلی نیست. بنابراین درست است که ائمه(ع) به سبب جایگاه رفیع آنان در جهان، علوم بسیاری را بالفعل در اختیار دارند؛ اما با توجه به نکاتی مانند تغییرپذیری حوادث جهان به سبب اعمال اختیاری انسانها و رخدادن بدا، شمارشناپذیر بودن حوادث جهان و نامتناهی بودن علوم و درجات معنوی، برخی از علوم آنان بالفعل نیست. امام حجت خداوند و بنده برگزیده اوست. هرگاه به دانشی نیاز داشته باشد، خداوند آن علم را در اختیار او قرار میدهد، چنانکه در روایات نیز نقل شد که خداوند کریمتر و حکیمتر از آن است که بندهای را حجت خود بر مردم قرار دهد و آنگاه درهای علوم را بر او ببندد. در کافی چهار روایت در این موضوع نقل شده است که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح است. در بصائر روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است. توجه داریم که تعبیر علم شأنی همراه با تسامح است؛ زیرا در آن لحظه امام به آن موضوع علم ندارد؛ اما به محض نیاز یا اراده آن، دانش در اختیار او قرار میگیرد که چنین تسامحی در کاربردهای عرفی وجود دارد. اگر کسی پاسخ هر سؤالی را در یک رشته علمی میداند، به او عالم به آن رشته گفته میشود؛ برای عرف فرقی نمیکند که او دانش خود را در همان لحظه به شیوههای خاص مانند الهام دریافت کرده باشد یا از قبل آن را میدانسته است. بنابراین وقتی گفته میشود امام به همه علوم ممکن برای بشر آگاه است، میتواند به این معنا باشد که هرگاه از او سؤالی شود جواب آن را میداند و هرگاه به علمی نیاز داشته باشد یا اراده کند، آن دانش در اختیار او قرار میگیرد. این شیوه به نکتهای اساسی در باب علوم ائمه(ع) اشاره دارد که میتواند مبنایی مهم برای تحلیل و جمع بین روایات دال بر محدودیت و تام بودن علوم ائمه(ع) باشد.
- تام بودن در بخشی و محدودیت در بخشی دیگر: افزون بر شیوههای پیشین، به نظر میرسد بخشی از علوم ائمه(ع) محدود و بخش دیگر کامل و تام است. بنابر این شیوه، تام بودن علوم ائمه(ع) را در بخشی و محدودیت را در بخشی دیگر اثبات میکند. تام بودن علوم ائمه(ع) در بخشهایی مانند علوم حلال و حرام و تفسیر قرآن است و افزایش علوم آنان در علوم تدریجی مانند معارف معنوی و کمالی است. البته این شیوه نیز جمعبندی کاملی در این موضوع نیست؛ زیرا تحلیلی برای چگونگی تام بودن علوم ائمه(ع) در این بخش ارائه نمیکند. بنابراین این شیوه بیش از آنکه به ارائه شیوه جدیدی برای جمعبندی روایات بپردازد، به محدودیت علوم آنان در برخی موضوعات اشاره دارد. اگرچه اهل بیت(ع) به درجاتی از معرفت خداوند رسیدهاند که غیر آنان نرسیدهاند، اما از آنجا که کمالات الهی نامتناهی است، علوم مرتبط با آن نیز نامتناهی است و از اینروست که حتی رسول خدا(ص) که از بالاترین درجات تقرب به خداوند برخوردار است میفرماید: ﴿﴿ رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾﴾ [۴]. روشن است که نمیتوان معتقد شد اعمال ائمه در تقرب آنان به سوی خداوند تأثیری ندارند و آنان در طول عمر شریفشان درجاتی از کمال را طی نمیکنند. تفاوت مراتب معنوی پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) با یکدیگر مؤید همین مطلب است. پیامبر اکرم(ص) به نزدیکترین مقام به خداوند متعال رسید که دیگران، حتی امیر المؤمنین(ع) به آن مقام نرسیدند. خداوند درباره پیامبر(ص) میفرماید: ﴿﴿ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ﴾﴾ [۵]. امیر المؤمنین(ع) شاگرد آن حضرت است که بنابر روایتی با سند صحیح، خود را اینگونه توصیف میکند:« إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّد»[۶] از اینرو در روایاتی که از تساوی علمی ائمه(ع) سخن گفته شده، تذکر داده شده است که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) برتری ویژه خود را دارند. استغفار ائمه(ع) نیز بنابر همین وجه، قابل توجیه است؛ زیرا آنان خود را در مراتب کمال ناقص میبینند. بنابر برخی روایات، دانشی که پیوسته بر اهل بیت(ع) افزوده میشود، برترین قسم دانش آنان است. سند این روایت صحیح است. این دانش، ممکن است همان علوم و معارف کمالی باشد که در نهایت قداست و نورانیت است. روایاتی که از افزایش دانش ائمه در شبهای جمعه یا از افزایش درجات آنان با صلوات فرستادن به آنان سخن میگویند میتوانند به همین علوم و درجات معنوی اشاره داشته باشند.
- تام بودن بنابر برخی شیوهها و محدودیت به سبب برخی دیگر: برخی به این نکته نیز توجه کردهاند که ممکن است محدودیت بیان شده در برخی روایات، به محدودیت دریافت علوم از شیوه خاصی اشاره داشته باشد. مثلاً ممکن است دانشی به شیوههای عادی به دست نیاید؛ اما به شیوه موهبتی در اختیار معصومان(ع) قرار گیرد. بنابراین اگر گفته میشود که مثلاً ائمه(ع) از زمان مرگ افراد خبر ندارند، شاید مقصود آن باشد که به شیوه عادی خبر ندارند؛ هرچند به شیوههای ویژه، این دانش در اختیار آنان قرار میگیرد.
- تقیهآمیز بودن برخی روایات محدودیت: وجه جمع دیگری که گاهی برای جمع اینگونه روایات بیان میشود، آن است که مخاطبان ائمه(ع) به لحاظ سطح معرفت و فهم متفاوت بودند. افزون بر این، وجود گرایشهای مخالف مکتب اهل بیت(ع) مانند غالیان و اهلسنت، به ائمه اجازه نمیداد که با همه به یک گونه سخن گفته و حقایق را در بالاترین سطح بیان کنند. چنین ملاحظاتی سبب میشد ائمه(ع) با تعابیر متفاوت و گاه تقیهآمیز از جایگاه علمی خود سخن بگویند. چنین احتمالی نهتنها در این بحث که موضوع آن، حتی در مباحث فقهی نیز پذیرفته شده و روشن است. بنابراین میتوان آن را به عنوان یک احتمال در جمع روایات در نظر داشت.»[۷].
- «علما در برخی از کتابها پاسخهایی دادهاند؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که نمیشود برای همه موارد یک جواب خاص داد؛ بلکه شایسته است تفکیک شوند. برخی روایات بیان میکند که خداوند متعال بعضی از علوم را نزد خود نگه داشته است و جز خدا کسی نمیداند یا مجموعه روایتهایی وجود دارد که بیان میکند خداوند دو دسته علم دارد؛ دستهای به پیامبران و اهل بیت(ع) عطا کرده است و دستهای مختص خودِ اوست و کسی جز خدا نمیداند؛ بدین ترتیب وقتی گفته میشود علم اهل بیت(ع) کامل است منظور اینگونه علمی که فقط نزد خداست نیست. برخی دیگر از روایات که بر محدودیت علم اهل بیت(ع) دلالت دارد میتوان اینگونه پاسخ داد که علم آنان فعلی نبوده، بلکه شأنی است؛ به این معنا که در واقع علم نداشتند، اما اگر اراده میکردند آگاه میشدند؛ به عبارت دیگر منابع علم بسیاری در دسترس آنان است و بهطور شأنی موجود است و هر وقت اراده کنند و خدا اجازه دهد فعلی میشود. مثال: اگر از یک عالم ریاضی یا فیزیک سؤالی شود که فلان فرمول چگونه حل میشود او نخست تأمل میکند و با بررسی و دقت در محفوظات خود پاسخ میدهد. در لحظه سؤال بالفعل علم به پاسخ ندارد، اما با قدری تأمل علمش بالفعل میشود و سریع پاسخ میدهد؛ ازاینرو شخصیت شأنیت بسیار به فعلیت نزدیک است و به همین دلیل او را عالم مینامند. درباره اهل بیت(ع) نیز اینگونه است؛ بنابراین، میتوان آن دسته از روایاتی که بر محدودیت علم اهل بیت(ع) دلالت دارند را به این صورت توجیه کرد که علم آنان شأنی است و در بعضی امور اصلاً علم بالفعلی حاضر نیست؛ اما همان گونه که خودشان فرمودند به وسیله الهام یا تحدیث ملائک در گوششان یا از طریق روح القدس و گاهی نیز با مطالعه کتابهای گذشتگان علوم را درک میکردند و پاسخگو سؤالات بودند. شایان ذکر است که با این معنا علم همه افراد شأنی خواهد بود؛ اما باید توجه داشت بسیاری از مواقع فاصله شأنیت تا فعلیت زیاد است؛ بهگونهای که دیگر نمیتوان بر آن فرد، عالم اطلاق کرد؛ مثلاً به بچهای که هنوز کلاس اول نرفته یا رفته دکتر نمیگویند؛ گرچه او شأنیت دکتر شدن را دارد اما فاصله این شأنیت تا فعلی شدن آن بسیار زیاد است. اما کسی که دکتر یا ریاضیدان یا... است چون سالها علمش را دارا بوده است با تأملی کوتاه پاسخگوی سؤالها خواهد بود و عرف اینگونه موارد را عالم میداند. پس اگر گفته میشود اهل بیت(ع) عالم به « مَا كَانَ وَ يَكُون» هستند غیر عرفی و دروغ نیست؛ چراکه واقعاً مصادر علم نزدشان حضور دارد و نزدیک به فعلیت است و به همین جهت است که به آنان عالم تام اطلاق میشود»[۸].
پاسخهای دیگر
۱. حجج الاسلام و المسلمین سبحانی و هاشمی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی و دکتر هاشمی در مقاله «قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهمترین منابع حدیثی اهل سنت» در اینباره گفتهاند:
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
- ↑ علم برای ما گسترده میشود، پس میدانیم و از ما گرفته میشود، پس نمیدانیم.
- ↑ هر گاه امام(ع) اراده کند چیزی را بداند، خداوند او از آن آگاه میسازد.
- ↑ پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.
- ↑ سپس نزدیک شد و فروتر آمد.آنگاه میان او و پیامبر به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید ؛ سوره نجم، آیه: ۸ - ۹.
- ↑ من بندهای از بندگان محمد هستم
- ↑ علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود شماره۳۷
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ج۶ ،ص۵۴ و ج۷ ،ص۳۵ و ج۸ ،صص۱۰۲؛ نیسابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۱۸.
- ↑ خداوند به زبان رسولش هرچه را بخواهد جاری میکند؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۹، ص۱۳۹ و ج۸ ، ص۱۲.
- ↑ قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهمترین منابع حدیثی اهل سنت؛ پژوهشنامه حکمت و فلسفه اسلامی؛ شماره۳. ص۴۸.