جلیبیب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

فردی از انصار که نسبش معلوم نیست[۱]. در کتب صحابه‌نگاری در دو حادثه از وی یاد شده است؛ یکی داستان ازدواج وی به پیشنهاد رسول خدا (ص) است و دیگری ماجرای شهادت او. جلیبیب که فردی زشت منظر و کوتاه قد بود، در برابر پیشنهاد ازدواج از سوی رسول خدا (ص)، از بی‌رغبتی مردم به وی گله کرد[۲]. رسول خدا (ص) وی را به خانواده‌ای از انصار برای ازدواج معرفی کرد. والدین دختر، از این وصلت کراهت داشتند، اما دختر چون نظر رسول خدا را دانست رضایت خود را با خواندن آیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۳]. اعلام کرد. رسول خدا (ص) در حق آن دو دعا کرد که از وسعت معاش برخوردار باشند. در اثر دعای پیامبر خانواده وی دچار مشکلات معیشت نشده و در رفاه زندگی می‌کردند[۴].

براساس گزارشی دیگر جلیبیب مردی بود که با زنان مراوده داشت و با آنان سخن می‌‌گفت. به همین جهت مردان، زنان خود را از صحبت با وی برحذر می‌داشتند، تا اینکه رسول خدا (ص) از خانواده‌ای انصاری که در این زمینه با آن حضرت مشورت کردند، دخترشان را برای جلیبیب خواستگاری کرد[۵].

در برخی منابع این داستان با تفصیل بیشتر نوشته شده اما نام آن فرد جُوَیبر از اهل یمامه و نام دختر ذلفاء و نام پدر وی زیاد بن لبید از بزرگان بنوبیاضمه ثبت شده است. براساس این گزارش پس از توافق با ازدواج، جویبر در شب زفاف، تا صبح مشغول عبادت و نماز شد و سه شب را به همین منوال سپری کرد. خانواده عروس گمان کردند وی به زنان بی‌رغبت است. رسول خدا (ص) سبب این رفتار را از جویبر پرسید و او گفت چون به نعمت بزرگی دست یافته به یاد گذشته و درماندگی و نیاز خود افتاده و ترجیح داده برای سپاس به شکرگزاری بپردازد و این مسئله موجب غفلت وی از امور دیگر شده است. او وعده داد که از این پس رضایت آنان را جلب نماید[۶]. چنان که در داستان مشابه دیگری فردی دختر خود را به رسول خدا (ص) بخشید و آن حضرت وی را به ازدواج «حلبیب» نامی درآورد[۷]. پیداست که با توجه به تشابه بندها و فقرات این داستان قاعدتاً جلیبیب، حلبیب و جویبر یک نفرند و در این زمینه تصحیف صورت گرفته است. همین داستان برای فرد دیگر به نام سعد اسود سلمی نیز نقل شده است[۸].

خبر دیگر مربوط به او، گزارش شرکت وی در نبردی به همراه رسول خداست. پس از نبرد که رسول خدا لشکریان را تفقد کرد، چون از جلیبیب خبری نیافت، به یاران فرمود تا وی را در معرکه جنگ بجویند. چون به میدان جنگ رفتند، او را در کنار هفت کشته از دشمن یافتند، که پس از کشتن آنان خود به شهادت رسیده بود. پیامبر در حق او سه بار فرمود: « هَذَا مِنِّي وانا مِنْهُ »؛ آن حضرت وی را با دستان خود حمل کرد و بدون غسل دفن نمود[۹]؛ ابن عبدالبر[۱۰]، گزارش کرده که بر او نماز نیز خوانده نشد.[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. جلیبیب تصغیر جلباب به معنی پیراهن.
  2. ابن عدی، ابواحمد بن عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۰۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۰۰.
  3. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  4. عبدالرزاق، مصنف، ج۶، ص۱۵۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۵۰.
  5. ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۳۲۸؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان بترتیب أبن بلبان، ج۹، ص۳۴۳.
  6. کلینی، کافی، ج۵، ص۳۴۱؛ حلی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۰۵.
  7. کلینی، کافی، ج۵، ص۳۴۳.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۷۵.
  9. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۱۳۶ و ج۴، ص۴۲۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۲۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۴۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۵۰.
  10. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷.
  11. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «جلیبیب»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۱۰.