امام علی در معارف مهدویت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امیرالمؤمنین" لقبی است که خداوند برای علی بن ابی‌طالب (ع) قرار داده و کسی جز او به این لقب نامیده نمی‌شود. از امام صادق (ع) پرسیدند آیا می‌توان به حضرت قائم (ع) "امیرالمؤمنین" خطاب کرد؟ حضرت فرمود: خیر زیرا این لقبی است که مخصوص علی بن ابی‌طالب (ع) است و هیچ شخصی به این نام خوانده نمی‌شود مگر کسی که کافر باشد...[۱].

اما در حدیثی نقل شده که راوی گفت: من با شخص دیگری خدمت امام صادق (ع) نشسته بودیم، مردی از اهالی سواد داخل شد و به امام صادق (ع) عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ». حضرت او را نزد خود خواند و در کنار خود جای داد. راوی می‌گوید من به شخصی که همراهم بود گفتم: واژه "امیرالمؤمنین" لقبی است که جز به علی بن ابی‌طالب (ع) اطلاق نمی‌شود! سپس امام صادق (ع) به من فرمود: «همانا بندگان به ایمان راستین دست نمی‌یابند مگر زمانی که تمام صفات ائمه پیشین را در دیگر ائمه نیز ببینند»[۲].

این دو حدیث در ظاهر معنایی مخالف همدیگر دارند اما به اعتقاد برخی این دو حدیث تضادی با هم ندارد، زیرا حدیث اول معنایی عام دارد که با حدیث دوم تخصیص می‌خورد، یعنی جمع دو حدیث این می‌شود: نامیدن هیچ شخصی بدین نام جایز نیست مگر امامان دوازده‌گانه. دیگر اینکه در حدیث شریف حضرت بدین خاطر نهی فرموده‌اند که در زمان خلافت بنی‌امیه و بنی‌العباس، خلفای غاصب خود را امیرالمؤمنین می‌خواندند و چون اهل بیت (ع) تا حد امکان برای حفظ جان خود و شیعیان، مخالفت خود را با حاکمان جور آشکارا بیان نمی‌نمودند و لذا این معنا را به کنایه می‌فرمودند و نمونه آن همین حدیث است که اشاره می‌فرماید: کسانی که به ظلم بر مسند خلافت ائمه (ع) تکیه زده‌اند لیاقت این لقب شریف را ندارند و کسانی شایستگی داشتن این نام را دارند که به حق از جانب خداوند خلیفه رسول خدا باشند؛ آنان کسانی نیستند جز ائمه اثنی‌عشر، که اولین آنان علی بن ابی‌طالب (ع) و آخرین آنها حضرت قائم (ع) است، زیرا اگر کسی جز علی ابن ابی‌طالب لیاقت این نام را نداشته باشد، پس امام بر حق پس از رحلت رسول خدا، علی (ع) است و پس از او کسی خلیفه است که ایشان تعیین نمایند و این بطلان حکومت غاصبانه خلفای جور را نشان می‌دهد[۳].

منابع

پانویس

  1. بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۳۷۳.
  2. اختصاص شیخ مفید، ص ۲۶۷.
  3. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۰۷؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۲۷.