حوا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

فرهنگ‌نویسان عربی، واژه حوّاء را برگرفته از ریشه "الحوّة" به معنای رنگ سیاهِ مایل به سبز یا سرخ و سبزِ مایل به سیاه دانسته‌اند، از این‌رو واژگان اَحوی و حوّاء در عربی به معنای اسود و سوداء کاربرد دارد. [۱] برخی آن را واژه‌ای عبری و به معنای حیات می‌دانند. [۲] حوّاء نام همسر حضرت آدم (ع) است که شوهرش بر او نهاد. در مناسبت این نامگذاری، برخی به "او مادر هر زنده‌ای است"[۳] و بعضی به "از موجودی زنده آفریده شده است"[۴] اشاره کرده‌اند، بنابراین معنای اصطلاحی این نام با ریشه لغوی‌اش در عربی پیوند معنایی ندارد.[۵]

حوا در قرآن

آفرینش حوا

آدم ابوالبشر آفریده شد و مسجود فرشتگان گردید و به این مقام بزرگ نایل آمد که شایسته منصب خلیفة اللهی حق شود، اما نیروها و غرایزی که از روی حکمت الهی در وجودش نهفته بود برای ادامه زندگی، نیازمندی‌های دیگری برایش به وجود آورد، از طرفی هدف از این خلقت با ارزش و امتیازهایی که بدو داده شد، تنها شخص آدم و آن یک فرد به خصوص نبود، بلکه خدا می‌خواست تا از او نسل‌های دیگر و انسان‌های بیشتری به وجود آورد و ارزش واقعی و گوهر اصلی این نوع خلقت را میان افراد با تقوا و بندگان با اخلاص خود به فرشتگان بنمایاند. به همین جهت، به خلقت فرد دیگری از این نوع احتیاج بود تا زوج وی گردد و نسل آدم از آن دو در جهان پدید آید. و از سوی دیگر آدم از تنهایی رنج می‌برد و مونسی می‌خواست تا موجب آرامش دل و آسایش جان او شود و از تنهایی برهد. به همین دلیل بود که خدای تعالی «حوّا» را از زیادی گِلی که آدم را از آن خلق کرده بود، آفرید و جان و روح در کالبدش دمید و همانند آدم خلقتش را کامل گردانید. و در روایتی است که خداوند حوّا را از بدن خود آدم آفرید، و چون مردان از آب و گِل خلق شده‌اند، همّت و هدفشان رسیدن به همان آب و گِل (و ازدیاد آن) است، و زنان چون از مردان آفریده شده‌اند، همت و هدفشان مردانند (یعنی تا جای ممکن، باید آنها را از معاشرت با مردان حفظ کرد)[۶].

به هر صورت حوّا خلق شد و با خلقت وی، آدم ابوالبشر در دل خود احساس آرامش کرد و از وحشت تنهایی رهایی یافت، اما آن دو احتیاج به خوراک، پوشاک و مسکن داشتند. خدای تعالی برای برطرف کردن این نیازمندی‌ها و فراهم ساختن انواع نعمت‌ها، آن دو را در بهشت سکونت داد، و بدین منظور خطاب زیر را صادر فرمود: وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۷]. همچنین خداوند به آن دو گوش زد کرد که کینه‌ای را که ابلیس از شما در دل دارد فراموش نکنید و از دشمنی او غافل نشوید و به هوش باشید که شیطان شما از بهشت بیرون نکند. فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۸].[۹]

ازدواج آدم و حوا

حوا و گناه نخستین

هبوط حوا

ایمان حوا

مرگ حوّا

گفته‌اند که پس از وفات آدم، حوّا یک سال بیشتر زنده نبود و پس از پانزده روز بیماری از دنیا رفت و او را در کنار جای گاه آدم به خاک سپردند. ظاهراً آن‌چه در بین مردم معروف شده که حوا در جدّه مدفون است و به همین سبب نیز به جدّه موسوم گردیده، بی‌اساس است؛ زیرا جدّه در لغت به معنای کنار دریا و نهر است و نامیدن شهر جدّه به این نام، به همین مناسبت بوده که در کنار دریا قرار دارد؛ نه به دلیل آن‌که مدفن حوّاست، و شاید این سخن از آنجا پیدا شد که در برخی از روایات - که طبری و دیگران نقل کرده‌اند- این مطلب آمده که حوّا هنگام هبوط از بهشت، در سرزمین جدّه فرود آمد، چنان که آدم ابوالبشر در سرزمین هند و کوه سراندیب نازل شد، چنان‌چه پیش از این نیز ذکر شد[۱۰] والله أعلم.[۱۱]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص ۲۷۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۰۷، «حوّا».
  2. قاموس الکتاب المقدس، ص ۳۲۸.
  3. "هي اُمّ كُلّ حي"؛ کتاب مقدس، پیدایش ۳: ۲۰؛ الطبقات، ج ۱، ص ۳۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۸.
  4. "خُلِقَتْ من شي‌ءٍ حي"مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۶۹؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۷.
  5. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  6. رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۳، ص۱۹۱؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۵۶.
  7. «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  8. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  9. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۳۴.
  10. تاریخ طبری، ج۱، ص۸۵.
  11. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۴۹.