بحث:فلسفه بعثت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۴۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بازخواست پیمان فطری

از نظر قرآن کریم و روایات معصومان، معرفت خدا فطری همه انسان‌هاست، یعنی خداوند متعال نفس خویش را به همه بندگانش در عالم ألست (= ذرّ = میثاق) معرفی کرده و از آنان بر ربوبیّت خویش اقرار گرفته و با آنان بر این امر عهد و پیمان بسته است. لذا همه بندگان با این معرفت عجین شده‌اند؛ ولی زمانی که پا به این دنیا می‌گذارند دچار فراموشی می‌شوند. به همین جهت وقتی پیامبران می‌آیند، می‌گویند: آیا در وجود خداوند ـ خالق آسمان‌ها و زمین ـ شک و تردید وجود دارد؟: ﴿قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[۱]. با توجه به اینکه استفهام در آیه انکاری است؛ معنای آیه این گونه است: هیچ شک و تردیدی در مورد خداوند متعال وجود ندارد. ولی این معرفت فطری به خودی خود شکوفا نمی‌شود؛ بنابراین خدای سبحان پیامبرانش را پی در پی در میان مردم مبعوث می‌کند تا بندگانش را از خواب غفلت و فراموشی بیدار کرده و نعمت فراموش شده ـ معرفت خدای سبحان ـ را به یاد آنان بیاورند و پیمانی را که با خدای خویش در عوالم پیشین بسته‌اند بازخواست کنند.

امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: "در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا پیمان فطرتش را از آنها طلب کنند و نعمت فراموش شده‌اش را به آنان یادآوری کنند"[۲]. در نتیجه یکی از آثار و فواید نبوّت و رسالت پیامبران و رسولان الهی ـ که موظّف به رساندن دستورات الهی به خلق شده‌اند ـ این است که فطرت فراموش شده، به واسطه پیامبران بیدار و فعّال گردد. بندگان را متوجّه خدایشان کنند و بدین ترتیب از آنان خواسته شود که بر اساس فطرت خویش حرکت کنند و بر آن پیمان که با خدا بسته‌اند پایبند باشند[۳].

هموار ساختن راه تفکر

امیربیان، علی(ع) فرآورده‌های عقل را به گنجینه‌ای همانند می‌کند که در زیر خاک مدفون است و چه بسا دارنده گنج، خود، از وجود آن غافل است. پیامبران این خاک‌ها را کنار می‌زنند و «دَفَائِنَ الْعُقُولِ‌» را آشکار می‌سازند. مقصود ادیان الهی آن نیست که وحی را جانشین عقل مردمان سازند و از آنان سرسپردگی بی‌دلیل بخواهند، بلکه پیامبران در درجه نخست پرده از چهره عقل بر می‌گیرند و آدمیان را به استفاده از این موهبت الهی فرامی‌خوانند[۴]. بدین‌سان، پیشوایان معصوم، عقل را حجت[۵] و پیامبر درونی می‌خوانند و در ستایشش سخنانی شگفت‌انگیز بر زبان می‌آورند؛ چنان که امام کاظم(ع) در این باره می‌فرماید: خدا را بر مردمان دو حجت است: حجتی بیرونی و حجتی درونی. حجت برونی، پیامبران و امامانند و حجت درونی، عقل آدمیان[۶].

از دیدگاه امیرمؤمنان، یکی از ویژگی‌های دوران جاهلیت این است که مردم عقل خود را درباره خدا به کار نمی‌گیرند: «وَ لَا عَنِ اللَّهِ يَعْقِلُونَ»[۷]. همین حقیقت در حدیث امام کاظم(ع)، محور بنیادین دعوت پیامبران به شمار آمده است: «هدف از بعثت پیامبران، جز این نیست که مردم درباره خدا بیندیشند. پس هر کس به این دعوت نیکوتر پاسخ دهد، به شناختی والاتر دست یافته است و هر کس از فرمان خدا آگاهی بیش‌تری یابد، از عقل نیکوتری برخوردار است و آن کس که در عقل، کامل‌تر است، مرتبه‌اش در دنیا و آخرت از دیگران برتر است»[۸].[۹]

پانویس

  1. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟؛ سوره ابراهیم، آیه:۱۰.
  2. «فَبَعَثَ‏ فِيهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ‏ أَنْبِيَاءَهُ‏ لِيَسْتَأْدُوهُمْ‏ مِيثَاقَ‏ فِطْرَتِهِ‏ وَ يُذَكِّرُوهُمْ‏ مَنْسِيَ‏ نِعْمَتِهِ‏‏»؛ نهج البلاغه، خطبه۱.
  3. محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۷۰ - ۷۲.
  4. ر.ک: مطهری، مرتضی، فطرت، ص۲۵۱.
  5. «فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ؟ قَالَ فَقَالَ(ع) الْعَقْلُ»؛ (بحار الانوار، ج۱۱، ص۷۱).
  6. «إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»، الکافی، ج۱، ص، ۱۶، کتاب العقل والجهل، ح١٢.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶، ص۱۷۳.
  8. الکافی، ج۱، ص۱۶.
  9. یوسفیان و شریفی، مقاله «بعثت و نبوت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۱۸.