بحث:ام وهب در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

وی دختر عبد و همسر عبدالله بن عمیر کلبی از طایفه بنی علیم بود چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یاری امام حسین بیرون آید، ام وهب نیز اصرار کرد تا او را هم باخود ببرد. شبانه به یاران امام حسین در کربلا پیوستند. روز عاشورا وقتی شوهرش به میدان رفت، او نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت ولی امام حسین مانع او شد و فرمود: بر زنان جهاد نیست. اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک می‌کرد که شمر، غلامی را سراغ او فرستاد. آن غلام، با گرزی بر سر آن زن کوبید و او را شهید کرد[۱].[۲]

ام وهب در زنان در نهضت عاشورا

یکی از زنان فداکار مادر وهب بن عبدالله است که در کربلا به فرزندش گفت: برخیز ای پسرم! فرزند دختر رسول خدا را یاری کن. گفت به چشم مادر! کوتاهی نمی‌کنم، حمله کرد و جمعی از لشکر را کشت و نزد مادر و همسر خود برگشت برابر آنها ایستاد و گفت: مادر راضی شدی؟ گفت: فرزندم، من وقتی از تو راضی می‌شوم که پیش حسین (ع) کشته شوی. پسر جانم برگرد و در یاری فرزند رسول خدا نبرد کن تا در قیامت پیش خدا شفیع تو باشد.

او به میدان بازگشته و جنگید. دو دستش را قطع و اسیرش کردند و سر از بدنش جدا کرده، به طرف مادرش انداختند. مادر سر را برداشت و بوسید و به طرف دشمن انداخت[۳] و گفت آنچه در راه خدا داده‌ام، دیگر پس نمی‌گیرم! آنگاه تیرک خیمه را برداشت و به سوی دشمن دوید[۴]. امام او را برگردانده و فرمودند: جهاد از زنان برداشته شده است، خدا تو را جزای خیر بدهد – «رَحِمَكِ اللَّهُ‌» - او به خیمه برگشت[۵].

پانویس

  1. انصار الحسین، ص ۶۱ به نقل از تاریخ طبری
  2. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۵.
  3. خطاب به نسر فرزندش گفت: ای فرزند عزیزم! ای کسی که موجب شادی قلب و نور چشم من بودی. (سیره امامان، فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۳، ص۱۶۸).
  4. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۲؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۱۲ - ۱۳.
  5. خادری، ملیحه، مقاله «زنان در نهضت عاشورا»، فرهنگ عاشورایی ج۹، ص۳۶.