جنگ خندق
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جنگ خندق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
این جنگ که به جنگ احزاب هم معروف است، در سال پنجم هجری میان مسلمانان و مشرکان اتفاق افتاد. مشرکین به سرکردگی ابوسفیان، با همراهی تعداد بسیاری از گروهها و قبایل و همدستی یهودیان، مدینه را محاصره کردند. در قسمتهای نفوذپذیر شهر، به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی حفر کردند تا مانع ورود مشرکین به داخل شهر گردند. یکی از سران و قهرمانان شرک به نام "عمرو بن عبدود" که از خندق گذشته و مبارز میطلبید، در جنگ با علی بن ابی طالب(ع) که خیلی جوانتر از او بود، کشته شد. محاصره مدینه از سوی سپاه کفر که نزدیک به یک ماه ادامه داشت، سودی نبخشید و مشرکان بدون دست یافتن به پیروزی متفرّق شدند. ضربت حضرت علی(ع) در جنگ خندق که به مرگ عمرو بن عبدود و فرار و پراکندگی سپاه شرکت انجامید، در نظر پیامبر اسلام، از عبادت جنّ و انس برتر بود، چون مایه نجات اسلام در آن رویارویی خطرناک شد. این جنگ، به خاطر آن کانال که کنده بودند، جنگ خندق و به خاطر همدستی گروههای گوناگون مشرکین و همکاری یهودیان داخلی با آنان، جنگ احزاب نامیده شد. خداوند با دعای حضرت محمد(ص) مسلمانان را پیروزی بخشید و اسلام را نجات داد[۱].
مقدمه
نبرد خندق در زمان پیامبر (سال ۵ هجری) در غرب مدینه اتفاق افتاد. و نقش سرنوشتساز و عظیم حضرت علی(ع) در آن، یادکردنی است. سپاه مشرکین مدینه را محاصره کردند. به پیشنهاد سلمان فارسی دور مدینه خندق کندند تا دشمن وارد مدینه نشود. عمرو بن عبدودّ با تعدادی از شجاعان نامآور از خندق گذشتند و در میدانی رویاروی مسلمانان قرار گرفتند و مبارز طلبیدند و کسی جواب نداد. امیر المؤمنین(ع) به میدان او رفت. جملۀ معروف «بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّه» همۀ ایمان در برابر همۀ شرک قرار گرفته است) از زبان پیامبر شنیده شد[۲] و حضرت علی(ع) را دعا کرد. نبردی سخت درگرفت و امیر المؤمنین با ضربتی عمرو بن عبدودّ را از پای درآورد و سپاه مشرکین گریختند و نبرد به سود مسلمانان پایان یافت.
دربارۀ آن ضربت بیهمتا و سرنوشتساز، رسول خدا(ص) فرمود: « لَضَرْبَةُ عَلِيِّ لِعَمْرٍو يَوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَيْن»[۳] و آن ضربت را برابر با ارزش عبادت جنّ و انس دانست.
اخلاص علی(ع) در این نبرد نیز مهمّ است. وقتی پس از ضربتی روی سینۀ عمرو بن عبدودّ نشست، او جسارت کرده آبدهان افکند، علی(ع) برخاست و چند قدم راه رفت، دوباره برگشت و سر او را از تن جدا کرد. وقتی علّت این کار را پرسیدند، فرمود: نخواستم به خاطر عصبانیت او را بکشم، بلکه میخواستم فقط به خاطر خدا باشد[۴]. این اخلاص، در شعرهای معروف مولوی آمده است.[۵] برخورد جوانمردانۀ امام با کشتۀ دشمن نیز مشهور است، که زره از تن او نکند و چون خواهر عمرو بر بالین برادر آمد و از کشندۀ او پرسید و دانست که علی بن ابی طالب(ع) او را کشته، بر برادر نگریست و گفت که جوانمردی بزرگ او را کشته است[۶] این نیز از افتخارات و فضایل آن حضرت به شمار میرود[۷]
پرسش وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۷۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۰ ص ۲۱۵
- ↑ عوالی اللّئالی، ج ۴ ص ۸۶
- ↑ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲ ص ۱۱۵، بحار الأنوار، ج ۴۱ ص ۵۱
- ↑ مثنوی، دفتر اوّل، بیتهای ۳۷۲۱ تا ۳۸۱۰، گوا مخفّف گواه است
- ↑ ارشاد، ج ۱ ص ۱۰۷
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۸۵.