بحث:شریح بن الحارث در نهج البلاغه
سرزنش یکی از فرمانداران خود
در میان شارحان نهج البلاغه اختلاف است که امام(ع) این نامه شدیداللحن را به کدام یک از فرماندارانش نوشته است: بعضی گفتهاند مخاطب نامه «عبدالله بن عباس» است و او مقداری از بیت المال بصره را برداشت و به مکه فرار نمود، دیگری گفته: عبدالله را مقامی ارجمند بوده و تا هنگام شهادت امیرمؤمنان در پست حکومت بصره باقی بوده است. و برخی گفته مخاطب نامه «عبیدالله ابن عباس» برادر عبدالله است و عبیدالله کسی است که دینش درهم و دینار بوده و به خبر او اعتماد نداشته آن را ضعیف میشمارند و بالاخره معلوم نگشته که این نامه را به کدام یک از پسر عموهایش که حاکم بصره بوده نوشته است.
ابن ابی الحدید میگوید: من با آن همه فضائل و مناقبی که از عبدالله بن عباس سراغ دارم ترجیح میدهم که مخاطب نامه عبدالله بن عباس نباشد و در پایان هم میگوید: من نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم[۱].
این نامه را قبل از شریف رضی «ابن واضح» در تاریخ یعقوبی[۲] و بلاذری در کتاب «انساب الاشراف» نقل کردهاند [۳].
متن نامه: من تو را شریک در امانت خود (حکومت و زمامداری) قرار دادم و تو را صاحب اسرار خود ساختم. من از میان خاندان و خویشاوندانم مطمئنتر از تو نیافتم به خاطر مواسات، یاری و اداء امانتی که در تو سراغ داشتم اما تو همینکه دیدی زمان بر پسر عمویت سخت گرفته، و دشمن در نبرد محکم ایستاده، امانت در میان مردم خوار و بیمقدار شده، و این امت اختیار را از دست داده و حمایت کنندهای نمییابد، عهد و پیمانت را نسبت به پسر عمویت دگرگون ساختی و همراه دیگران مفارقت جستی با کسانی که دست از یاریش کشیدند، همصدا شدی. و با خائنان نسبت به او خیانت ورزیدی نه پسر عمت را یاری کردی و نه حق امانت را ادا نمودی. گویا تو با کوشش خود (در راه دین) خدا را در نظر نداشتی و گویا تو (در ایمان) به پروردگارت بر حجت و دلیل نبودی و گویا تو با این امت برای تجاوز و غصب دنیایشان حیله و نیرنگ به کار میبردی و قصد داشتی آنها را بفریبی و غنائمشان را در اختیار گیری، پس آنگاه که امکان تشدید خیانت به امت را پیدا کردی، تسریع نمودی با عجله به جان بیت المال آنها افتادی و آنچه در قدرت داشتی از اموالشان که برای زنان بیوه و ایتامشان نگهداری میشود ربودی! همانند گرگ گرسنهای که گوسفند زخمی و استخوان شکستهای را برباید! سپس آن را به سوی حجاز با سینهای گشاده دلخوش حمل نمودی! بیآنکه در این کار احساس گناه کنی.[۴]
دشمنت بیپدر باد! گویا میراث پدر و مادرت را به سرعت به خانه خود حمل میکردی سبحان الله! آیا به معاد ایمان نداری؟ از بررسی دقیق حساب در روز قیامت نمیترسی؟ ای کسی که در پیش ما از خردمندان به شمار میآمدی! چگونه خوردنی و آشامیدنی را در دهان فرومی بری در حالیکه میدانی حرام میخوری و حرام میآشامی؟ چگونه با اموال ایتام و مساکین و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، کنیز میخری و زنان را به همسری میگیری؟ (در حالی که میدانی) این اموال را خداوند به آنان اختصاص داده و به وسیله آن مجاهدین بلاد اسلام را نگهداری و حفظ مینماید! از خدا بترس و اموال اینها را به خودشان برگردان که اگر این کار نکنی و خداوند به من امکان دهد وظیفهام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچ کسی را با آن نزدم مگر اینکه داخل دوزخ شد بر تو خواهم زد.
به خدا سوگند اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند، هیچ پشتیبانی و هواخواهی از ناحیه من دریافت نمیکردند و در اراده من اثر نمیگذاردند، تا آنگاه که حق را از آنها بستانم و ستمهای ناروائی را که انجام دادهاند دور سازم به خداوندی که پروردگار جهانیان است سوگند اگر «فرضا» آنچه تو گرفته ای برای من حلال بود، خوشایندم نبود که آن را میراث برای بازماندگانم بگذارم. بنابراین دست نگهدار و اندیشه نما! فکر کن به مرحله آخر زندگی رسیدهای، در زیر خاکها پنهان شده ای و «نامه» اعمالت به تو عرضه شده، در جائی که ستمگر با صدای بلند ندای حسرت سر میدهد و کسی که عمر خود را ضایع ساخته درخواست بازگشت میکند «ولی راه فرار و چاره مسدود است»[۵].[۶]
پانویس
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۷۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۵.
- ↑ انساب الاشراف، ص۱۵۹.
- ↑ «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِي رَجُلٌ أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ اَلزَّمَانَ عَلَى اِبْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ اَلْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ اَلنَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ وَ هَذِهِ اَلْأُمَّةَ قَدْ فَتَكَتْ وَ شَغَرَتْ قَلَبْتَ لاِبْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ اَلْمِجَنِّ فَفَارَقْتَهُ مَعَ اَلْمُفَارِقِينَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ اَلْخَاذِلِينَ وَ خُنْتَهُ مَعَ اَلْخَائِنِينَ فَلاَ اِبْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لاَ اَلْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنِ اَللَّهَ تُرِيدُ بِجِهَادِكَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ كَأَنَّكَ إِنَّمَا كُنْتَ تَكِيدُ هَذِهِ اَلْأُمَّةَ عَنْ دُنْيَاهُمْ وَ تَنْوِي غِرَّتَهُمْ عَنْ فَيْئِهِمْ فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ اَلشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ اَلْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ اَلْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ اَلْوَثْبَةَ فَاخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ اَلْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اِخْتِطَافَ اَلذِّئْبِ اَلْأَزَلِّ دَامِيَةَ اَلْمِعْزَى اَلْكَسِيرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى اَلْحِجَازِ رَحِيبَ اَلصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ»
- ↑ «كَأَنَّكَ لاَ أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ عَلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ فَسُبْحَانَ اَللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ اَلْحِسَابِ أَيُّهَا اَلْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ ذَوِي اَلْأَلْبَابِ كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً وَ تَبْتَاعُ اَلْإِمَاءَ وَ تَنْكِحُ اَلنِّسَاءَ مِنْ مَالِ اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُجَاهِدِينَ اَلَّذِينَ أَفَاءَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ هَذِهِ اَلْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هَذِهِ اَلْبِلاَدَ فَاتَّقِ اَللَّهَ وَ اُرْدُدْ إِلَى هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِيَ اَللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اَللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِيَ اَلَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلاَّ دَخَلَ اَلنَّارَ وَ اَللَّهِ لَوْ أَنَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَعَلاَ مِثْلَ اَلَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لاَ ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ اَلْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ اَلْبَاطِلَ مِنْ مَظْلَمَتِهَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتُهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلاَلٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ اَلْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ اَلثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ اَلَّذِي يُنَادِي اَلظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى اَلْمُضَيِّعُ اَلرَّجْعَةَ وَ لاٰتَ حِينَ مَنٰاصٍ»نهج البلاغه، نامه ۴۱.
- ↑ الهامی، داوود، صحابه از دیدگاه نهج البلاغه، ص۱۹۵-۱۹۹.