آداب دعا در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

سادگی الفاظ و پرهیز از سجع پردازی‌

رسول خدا(ص) مسلمانان را از پرداختن به سجع گویی و انتخاب الفاظ درشت در دعا برحذر داشته[۱]، فرموده‌اند: "کافی است که هر یک از شما بگوید: خدایا! بهشت را و هر گفتار و کرداری را که مرا بدان نزدیک می‌گرداند، از تو می‌خواهم و از آتش و هر گفتار و کرداری که سبب نزدیک شدن من به آن می‌شود، به تو پناه می‌برم"[۲]

بررسی دعاهایی که از پیامبر خدا(ص) و نیز اهل بیت گرامی اش(ع) به ما رسیده است، نشان می‌دهد که این دعاها با آنکه از نظر محتوا بلندترین مفاهیم معرفتی را دربردارند؛ ولی از نظر سادگی و روانی الفاظ نیز غالبا در شمار روان‌ترین و ساده‌ترین دعاها هستند.

حال دعا‌

رسول خدا(ص) مسلمانان را به غنیمت دانستن حال دعا سفارش می‌کرد و می‌فرمود: "برای هیچ کس در دعایی گشوده نشد؛ مگر آنکه خداوند در اجابتی را هم در آن دعا برایش گشوده است. پس هرگاه برای یکی از شما در دعایی باز شد (حال دعا برای دعاکننده پدید آمد) در دعا کردن بکوشد؛ زیرا خداوند عزوجل خسته نمی‌شود تا آنکه شما خسته شوید"[۳]. از این فرصت‌هایی که به فرموده پیامبر خدا(ص) باید مغتنم شمرده شود، هنگام رقت قلب است و ایشان در این باره فرموده‌اند: "دعا هنگام رقت قلب را غنیمت بدانید که رقت قلب، سبب رحمت است" [۴].

خاکسار بودن در درگاه الهی‌

از اموری که در سیره و کلام نبی اکرم(ص) جزو آداب دعا دانسته شده، فروتنی در درگاه خدا است. خاکساری و فروتنی سائلان در درگاه الهی در احادیث رسول خدا(ص) مصادیقی دارد که در ادامه به مواردی از آنها اشاره می‌شود:‌

  1. بلند کردن دست‌ها: از سفارش‌های پیامبر اکرم(ص) به اصحاب و یاران خود، بلند کردن دست‌ها در زمان دعاست و آن بزرگوار، بلند کردن دست‌ها هنگام دعا را نشان فروتنی در درگاه الهی بر شمرده [۵]، می‌فرمود: "پروردگار شما با حیا و بزرگوار است و حیا می‌کند از اینکه کسی دست‌های خود را به سوی او بلند کند و او آنها را خالی و ناامید بازگرداند"[۶]. روایت شده است: رسول خدا(ص) هنگام نیایش و درخواست از خداوند، دستانش را همچون مستمندی که غذا می‌خواست، بالا می‌آورد[۷]؛ آن قدر بالا که سپیدی زیرِ بغل هایش دیده می‌شد[۸]. همچنین به امیرالمؤمنین(ع) سفارش می‌فرمود: "بر تو باد بلند کردن دست‌ها به سوی پروردگار و بسیار پشت و رو کردن آنها"[۹]. و می‌فرمود: "هرگاه از خداوند عزوجل چیزی خواستید، با نشان دادن کف دستانتان از او درخواست کنید و هر گاه از او پناه جستید، با نشان دادن پشت دستانتان از او پناه جویید"[۱۰]. از دیگر روش‌های پیامبر خدا(ص) در ابراز و اظهار خاکساری در برابر درگاه الهی این بود که هنگام دعا دو انگشتش را نزدیک شانه‌هایش [رو به آسمان] می‌گرفت و دعا می‌کرد[۱۱] و گاه با انگشتش اشاره می‌کرد؛ ولی آن را تکان نمی‌داد[۱۲].
  2. گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن: تضرع و زاری در درگاه الهی هم از دیگر مصادیق خاکساری در هنگام دعا به شمار می‌رود. در روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) به دست ما رسیده، از گریستن بنده از ترس خدا، با عنوان "کلید رحمت و نشانه پذیرش و در استجابت دعا یاد شده است[۱۳]. رسول خدا(ص) خود نیز هنگام دعا و درخواست از خداوند، بسیار می‌گریست[۱۴] چندان که از شدت تضرع و زاری، نزدیک بود عبا از دوشش بیفتد[۱۵]. از امام صادق(ع) روایت شده است که پیامبر(ص) شبی در منزل ام سلمه بود. پس امّ سلمه متوجه شد که پیامبر(ص) در بستر نیست و از این رو، بنا به خصلت زنانه، اندکی بددل شد. پس برخاست و در اطراف خانه به جستجوی ایشان پرداخت و ناگاه دید که پیامبر خدا(ص) در گوشه‌ای از اتاق ایستاده و دست‌هایش را به طرف آسمان برده است و گریه می‌کند و می‌گوید: "خدایا! خوبی‌هایی را که به من ارزانی داشته‌ای، هرگز از من نگیر...! خدایا! هرگز مرا [به اندازه] چشم بر هم زدنی، به خودم وا نگذار!"‌ ام سلمه برگشت و به گریستن پرداخت تا جایی که از صدای گریه او، پیامبر خدا(ص) به سوی او برگشت و فرمود: "ای امّ سلمه! چرا می‌گریی؟"‌ گفت: "پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا(ص)! چرا گریه نکنم، در حالی که شما با آن مقامی که نزد خدا دارید و خداوند، همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است [این گونه‌ای]...؟!"‌ پیامبر(ص) فرمود: "ای امّ سلمه! چه چیز مرا در امان می‌دارد؟ خداوند، یونس بن متّی را یک چشم بر هم زدن، به خودش واگذاشت و در نتیجه، آن شد که شد"[۱۶].

از عایشه، همسر پیامبر(ص)، نیز نقل شده است: "شبی رسول خدا(ص) به نماز ایستاد و قرآن خواند و گریست. سپس نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست؛ باز، نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست و سپس به بستر رفت؛ باز قرآن خواند و گریست؛ چندان که گونه‌ها و محاسنش از اشک،‌تر شد. پس به ایشان گفتم: "ای پیامبر خدا(ص) ! آیا خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را نیامرزیده است؟" فرمود: "آری؛ امّا آیا بنده‌ای سپاسگزار نباشم؟"[۱۷].

آهستگی صدا

از دیگر آدابی که رسول خدا(ص) مسلمانان را بدان سفارش می‌فرمود، آهسته خواندن خدا به وقت دعاست. ایشان ‌بلند کردن صدا در دعا را از جمله اموری می‌دانست که خداوند آن را خوش ندارد[۱۸] و می‌فرمود: "صدایتان را پایین بیاورید؛ چرا که شما ناشنوا یا غایبی را صدا نمی‌زنید؛ بلکه شنوای نزدیکی را صدا می‌زنید که همواره با شماست"[۱۹].

برخی مفسران در تفسیر این آیه از قرآن که خداوند می‌فرماید: "و نمازت را با صدای بلند و یا با صدای بسیار آهسته نخوان"[۲۰] به حدیثی از رسول خدا(ص) استناد جسته، منظور از صلاة را در این آیه دعا دانسته[۲۱] و گفته‌اند: "هنگام دعا کردن، صدایت را بلند نکن که چون گناهانت را یاد کنی، دیگران آنها را می‌شنوند و به خاطر آنها تو را سرزنش می‌کنند"[۲۲].

پافشاری در دعا‌

پافشاری در دعا از دیگر آداب دعاست که رسول خدا(ص) به آن اشاره کرده است. آن حضرت از مسلمانان می‌خواست که اگر خواهان اجابت دعایشان هستند خواسته خود را قاطعانه از خدا بخواهند و می‌فرمود: "هرگاه یکی از شما دعا کرد، در دعا قاطع باشد و نگوید: خدایا! اگر می‌خواهی، بده؛ چرا که خداوند، وادار کننده‌ای ندارد"[۲۳].

همچنین ایشان اصرار کردن در دعا را هم از دیگر آداب دعا برشمرده و سماجت کنندگان در دعا را محبوب خداوند دانسته است[۲۴]. روزی فرمود: "خداوند رحمت کند بنده‌ای را که از خداوند عزوجل حاجتی بخواهد و در دعایش پافشاری ورزد! دعایش مستجاب بشود، یا نشود". و سپس این آیه را تلاوت کرد: "پروردگارم را می‌خوانم؛ امیدوارم که در خواندن پروردگارم، محروم نباشم[۲۵]"[۲۶].

از مصادیق اصرار و پافشاری در دعا تکرار دعا و درخواست است. در سیره رسول خدا صل آمده است که ایشان هنگام دعا، سه بار درخواستش را تکرار می‌کرد[۲۷].

بلندهمتی در دعا

بلندهمتی و داشتن طبع بلند در دعا هم از دیگر آدابی است که رسول خدا(ص) در برخی روایات خود بدان پرداخته‌اند. پیامبر خدا(ص) به اصحاب و یاران خود سفارش می‌فرمود: "از خدا بخواهید و [در این خواستن از خداوند] فراوان[۲۸] و بزرگ بخواهید؛ چرا که هیچ چیز برای او سنگین نیست"[۲۹].

در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: "عادت پیامبر(ص) این بود که هرگاه چیزی از او خواسته می‌شد، اگر می‌خواست آن را انجام دهد، می‌فرمود: "باشد" و اگر نمی‌خواست آن را انجام دهد، سکوت می‌کرد و هرگز پاسخ "نه" نمی‌داد. روزی، بادیه‌نشینی نزد ایشان آمد و چیزی خواست. پیامبر(ص) سکوت کرد؛ دوباره خواست؛ باز هم سکوت کرد؛ بار سوم خواست؛ پس پیامبر(ص) با حالت تَشَر به او فرمود " ای اعرابی! هرچه می‌خواهی، بخواه!". ما به حال او غبطه خوردیم و گفتیم: الآن، بهشت را تقاضا می‌کند، اما بادیه نشین گفت: " از تو مرکبی می‌خواهم. " پیامبر(ص) فرمود: "باشد"؛ سپس فرمود: "باز هم بخواه"!‌ گفت: "توشه هم می‌خواهم"؛ فرمود: "باشد"؛ ما از این درخواست‌ها تعجب کردیم. اما پیامبر(ص) فرمود: "چقدر فرق است میان درخواست این بادیه‌نشین و درخواست آن پیر زن بنی اسرائیل!"؛ آن گاه فرمود که موسی(ع) از خدا فرمان یافت تا از دریا بگذرد؛ پس چون به دریا رسید، مرکب‌ها باز می‌گشتند و از رفتن خودداری می‌کردند. پس موسی(ع) گفت: "پروردگارا! مرا چه شده است؟"‌ خدا بدو فرمود: "تو نزدیک قبر یوسف هستی؛ استخوان‌های او را هم با خودت ببر!"‌ اما قبر با زمین، یکسان شده بود و موسی(ع) نمی‌دانست که آن کجاست؛ عده‌ای گفتند: " اگر کسی باشد که جای قبر را بداند، آن کس، پیرزنی از بنی اسرائیل است. شاید او بداند که قبر کجاست"؛ موسی(ع) او را احضار کرد و فرمود: "تو می‌دانی قبر یوسف کجاست؟"؛‌ گفت: " آری"؛‌ فرمود: " آن را به من نشان بده!"‌ گفت: "نه به خدا! مگر آنکه آن‌چه از تو می‌خواهم، به من بدهی"؛ فرمود: "باشد"؛‌ گفت: "از تو می‌خواهم که در بهشت با تو در یک درجه باشم"؛ فرمود: "[فقط] بهشت را بخواه"؛ گفت: "نه، فقط با تو باشم"؛ موسی(ع) سعی داشت او را از نظرش منصرف کند که خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود: "هرچه می‌خواهد به او عطا کن؛ زیرا از [درجه] تو چیزی کم نخواهد کرد"؛ پس موسی(ع) به آن پیرزن قول داد و او جای قبر را به ایشان نشان داد و موسی(ع) استخوان‌ها را بیرون آورد و از دریا گذشت"[۳۰].

دعا برای عموم

پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان توصیه می‌فرمود که "هرگاه دعایی می‌کنید، دایره دعایتان را وسیع بگیرید و در آن همه مردان و زنان مؤمن را در نظر بگیرید؛ زیرا چنین دعایی به اجابت، نزدیک‌تر است"[۳۱]. روایت شده است، روزی مردی در حضور رسول خدا(ص) در حال دعا گفت: "خدایا! پیامبر(ص) را بیامرز! مرا نیز بیامرز!" آن حضرت(ص) به او فرمود: "چرا دور رحمت خدا را سنگ‌چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ هرگاه دعا می‌کنید دعای شما عمومی باشد که احتمال اجابت آن بیشتر است"[۳۲].

شتاب نورزیدن در استجابت دعا

رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: "هیچ کس نیست که از خدا چیزی بخواهد، مگر آنکه خدا خواسته‌اش را اجابت می‌کند و آن را یا در همین دنیا به او می‌دهد، یا گناهانش را به اندازه آن‌چه دعا کرده است، از او می‌زداید، به شرط آنکه برای گناهی یا بریدن پیوند خویشاوندی دعا نکند و یا [برای برآورده شدن دعایش] شتاب نورزیده باشد"؛‌ گفته شد: "ای پیامبر خدا(ص)! شتاب کردن چیست؟"‌ فرمود: "بگوید: "بارها پروردگارم را خواندم؛ اما مرا اجابت نکرد، پس خسته شود و دعا کردن را رها کند"[۳۳].

خوش‌بین بودن به اجابت

از دیگر آداب دعا، خوش بین بودن به اجابت آن، است؛ از این رو، پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان چنین توصیه می‌فرمود: "در محضر خدا با یقین داشتن به اجابت دعا کنید و بدانید که خداوند، دعای برخاسته از دل غافل و بی‌توجّه را مستجاب نمی‌کند"[۳۴]. در حدیثی دیگر نیز از آن بزرگوار آمده است: "به هر که [[[توفیق]]] دعا داده شود، از اجابت، محروم نمی‌شود؛ چرا که خداوند عزوجل می‌فرماید: "مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم[۳۵]"[۳۶].

آمین گفتن پس از دعا

رسول خدا(ص) به آمین گفتن پس از دعا نیز تأکید داشتند[۳۷] و آمین را "مُهر پروردگار جهانیان بر [دعای] بندگان مؤمنش" دانسته‌اند[۳۸]. همچنین، آن حضرت دعاکننده و آمین گو را در مُزد، شریک یکدیگر دانسته و فرموده‌اند: « الدَّاعِي‌ وَ الْمُؤَمِّنُ‌ فِي‌ الْأَجْرِ شَرِيكَان‌»[۳۹][۴۰]

منابع

پانویس

  1. ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۲، ص۲۹۲ و ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۶ ص ۱۹۶.
  2. شرح نهج البلاغه، ج۶،‌ ص۱۹۶.
  3. امالی طوسی، ص۶ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۸.
  4. « اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ الرِّقَّةِ فَإِنَّهَا رَحْمَة»؛ مسند الشهاب، ج۱، ص ۴۰۲؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۳؛ کنز العمال، ج ۲، ص ۱۰۲ و الدعوات، ص ۳۰.
  5. پیامبر خدا(ص) فرمود: بلند کردن دست‌ها [هنگام دعا]، نشان همان خاکساری است که خداوند عزوجل فرموده است: «ولی نسبت به پروردگارشان ، خاکساری نکردند و به و زاری در نیآمدند». (المستدرک، ج۲، ص ۵۳۸: البیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۷۶؛ کنزالعمال، ج۲، ص۸۵ و عوالی اللآلی، ج۲، ص۴۷).
  6. ابن الأشعث السجستانی،سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۳۴؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۱۷؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۲۱۱ و صحیح ابن حبان، ج۳، ص۱۶۱.
  7. تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۶۲؛ اعلام الدین، ص ۲۱۳ ؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۷۴ و الدعوات، ص۲۲.
  8. مسند احمد ، ج ۳، ص ۱۸۲ صحیح بخاری، ج۲، ص۲۱؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۶، ص۱۲ و المستدرک، ج۲، ص۶۱۲.
  9. المحاسن، ج ۱، ص ۱۷ و بحارالانوار ، ج ۶۶، ص ۳۹۲.
  10. الجعفریات، ص ۲۲۶ و المستدرک الوسائل، ج۵،‌ ص۱۸۷.
  11. المستدرک، ج۴،‌ ص۳۲۰
  12. بیهقی، السنن الکبری ج ۲، ص ۱۳۲ و النسائی، السنن الکبری، ج۱، ص۳۷۶.
  13. ارشاد القلوب، ج۱، ص۹۸ و مستدرک الوسائل، ج۱۱،‌ ص۲۴۷.
  14. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۲۰.
  15. الدعوات، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۳۹.
  16. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۷۵ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷ - ۲۱۸.
  17. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۹۱.
  18. عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۲،‌ ص۲۷۵؛ ۳۹۴؛ الجامع الصغیر ، ج ۱، ص ۲۷۱ و کنزالعمال ،‌ ج۱۶، ص۳۸.
  19. « أَرْبِعُوا عَلَى‌ أَنْفُسِكُمْ‌ إِنَّكُمْ لَا تَدْعُونَ أَصَمَّ وَ لَا غَائِباً إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعاً قَرِيباً وَ هُوَ مَعَكُم‌»؛مسند احمد،‌ ج۴، ص۳۹۴؛ صحیح بخاری،‌ ج۴، ص۱۶ و سنن ابی داوود، ج۱، ص۳۴۱.
  20. سوره اسراء، آیه ۱۱۰.
  21. محمد بن جریر طبری، جامع البیان،‌ ج۱۵، ص۱۲۳؛‌ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۶۹ و قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۲۴.
  22. فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۴۱۹.
  23. مسند احمد، ج ۳، ص۱۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۶۳ - ۶۴؛ کوفی، المصنف، ج ۷، ص ۲۳ و الأدب المفرد، ص ۱۳۴.
  24. عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۳؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۱؛ الدعوات، ص ۲۰؛ کتاب الدعاء، ص ۲۸ و مسند الشهاب، ج ۲، ص ۱۴۵.
  25. الکافی، ج ۲، ص ۴۷۵ و عدة الداعی، ص ۲۰۲.
  26. سوره مریم، آیه ۴۸.
  27. مکارم الاخلاق، ص ۲۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۹۴؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۰۴.
  28. عدة الداعی، ص ۴۲ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۵.
  29. عدة الداعی، ص ۴۲ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۵.
  30. الکافی، ج ۸، ص ۱۵۵؛ الدعوات، ص ۴۰ - ۴۱؛ المعجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۷۵ و کنز العمال، ج ۲، ص ۶۱۶ - ۶۱۷، و با اندکی تغییر در: من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۹۳ - ۱۹۴؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۲۸ و المستدرک، ج ۲، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.
  31. بیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۱۳۰ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۸۵.
  32. الکافی، ج ۲، ص ۴۸۷؛ اعلام الدین، ص ۳۹۴ و شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۱۶۲.
  33. صحیح مسلم، ج ۸، ص ۸۷؛ السنن الکبری، ج ۳، ص ۳۵۳ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۵۷.
  34. اعلام الدین، ص ۲۹۵؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۱۷۷ و المستدرک، ج ۱، ص ۴۹۳.
  35. سوره غافر، آیه ۶۰.
  36. امالی طوسی، ص ۴۵۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۰۲؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۸۷۳.
  37. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۷؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۱۳ و الضحاک، الآحاد و المثانی، ج ۳، ص ۱۱۹
  38. کتاب الدعاء، ص ۸۹؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۸ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۵۹.
  39. مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۴۰: الجعفریات، ص ۳۱: الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۵۳ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۷۵.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۹۶ ـ ۵۰۴.