تکلیف شرعی
مقدمه
"تکلیف" مصدر باب تفعیل از ریشه کلف میباشد که به معنای مشقت و سختی، به رنج افکندن، به گردن گذاشتن و بر عهده گذاشتن کاری سخت به کار رفته است[۱]. معنای دیگری که برای این ریشه بیان شده ترغیب و تشویق کردن به انجام یک کار همراه با علاقه و محبت است[۲]. بنابراین باید گفت تکلیف در حقیقت کاری است که انسان در مسیر ادای حقوق الهی برای انجام آن خود را به سختی میاندازد و این نیست مگر به جهت و میل و محبت قلبی که در وجود او نسبت به خدای متعال وجود دارد[۳].
از آنجا که انجام تکلیف همواره با اطاعت اوامر عجین است؛ با تأمل در معنای حقیقی “طاعت” به تصویر روشنتری از تکلیف دست خواهیم یافت. لغتشناسان طاعت را از ریشه طَوع به معنای میل و رغبت میدانند[۴]. در قرآن کریم هم به این معنا به کار رفته است[۵]. پیش از این بیان کردیم که در معنای اصلی تکلیف نیز نوعی محبت و علاقه نهفته است، لذا باید گفت عنصر اصلی پایبندی به تکالیف، وجود محبت خدای متعال در قلب انسان است که از معرفت او نشئت گرفته است و ما را در مسیر اطاعت از او ثابتقدم مینماید. پس تکالیف و اوامر الهی آزمون سنجش میزان طاعت ما هستند. همانطور که امام سجاد (ع) در مقام ستایش خدای متعال میفرماید: «و تا فرمانبرداری و سپاسگزاریمان بیازماید، به کارهایی فرمان داد و از کارهایی نهی فرمود»[۶]. البته روشن است که انسان همواره نیازمند توفیق الهی است تا بتواند از انجام تکالیف الهی سربلند بیرون آید و پاکیزهترین مسیر را انتخاب کند: «ای خداوند، زبانم به هدایت بگشای و پرهیزگاری را به من الهام کن و مرا به هر کاری که پاکیزهتر است توفیق ده و به هرچه خشنودی تو در آن است برگمار»[۷]. بدون توفیق و امداد الهی، چیزی جز غفلت و کوتاهی در انجام تکالیف و در نتیجه زیر پا گذاشتن بسیاری از حدود الهی در کارنامه اعمال ما ثبت و ضبط نمیگردد: «از بسیاری از وظایف خویش در ادای فرایض تو غفلت کردهام و از مرز مناهی تو گذشته و مرتکب اعمال حرام و گناهان بزرگ شدهام»[۸]. البته این سخن به این معنا نیست که تکالیف الهی خارج از حد طاقت ماست بلکه خدای متعال در برابر حق عظیم خویش که بر گردن ما دارد، آسانترین تکالیف را قرار داد تا انسان در آزمون میزان محبت خود نسبت به خالق خویش درمانده نگردد و عذری برایش باقی نماند: «وَ لَمْ يُكَلِّفْنَا إِلَّا وُسْعاً...»؟[۹] «و جز به اندازه توانمان تکلیف نفرمود و جز به اعمال سهل و آسانمان را نداشت، تا هیچیک از ما را عذری و حجتی نماند»[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ العین؛ مفردات؛ مجمع البحرین.
- ↑ تاج العروس.
- ↑ قاموس قرآن.
- ↑ قاموس قرآن.
- ↑ ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳؛ ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ﴾ «و هر که در آسمانها و زمین است و سایههایشان خواه و ناخواه سپیدهدمان و دیرگاه عصرها خدای را سجده میبرند» سوره رعد، آیه ۱۵؛ ﴿ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾ «سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ نیایش بیستم.
- ↑ نیایش سیودوم.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ تاج العروس من جواهر القاموس، محمد مرتضی زبیدی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۷۵؛ العین، خلیل بن احمد فراهیدی، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، هجرت، ۱۴۱۰ ق؛ قاموس قرآن، علی اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق، مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، تهران، کتاب فروشی مرتضوی، ۱۴۱۶ ه؛ مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۲ ه.
- ↑ رهنما، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۵۲.