ابو حفص نسفی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
ابوحفص عمر بن محمد بن اسماعیل نجم الدین نسفی سمرقندی در سال ۴۶۱ه در شهر نسف دیده به جهان گشود. [۱] بعد از گذراندن مراحل کودکی به تحصیل علم پرداخت. در کسب علم تلاشهای فراوانی کرده و از استادان بسیاری بهره علمی برد. خود میگوید: «از حدود پنجاه استاد کسب علم کرده و حدیث شنیدم و از همه آنان اجازه نقل روایتشان را دریافت کردم». [۲] چنان که پیداست فردی سخت کوش بود و از استادانی چون اسماعیل بن محمد نوحی نسفی، ابوعلی حسن بن عبدالملک نسفی، مهدی بن محمد علوی، عبداللّه بن علی بن عیسی نسفی، ابومحمد بن محمد نسفی، حسین کاشغری، ابومحمد حسن بن احمد سمرقندی، علی بن حسن ماتریدی درس آموخته است. [۳] او برای کسب علم و حدیث به بغداد رفت و از اسماعیل تنوخی و شماری دیگر استفاده کرد و همه آن روایات را در کتاب تطویل الاسفار لتحصیل الاخبار در همان شهر گردآوری کرد. [۴] گفته شده است در مکه با زمخشری ملاقات داشته و بهره علمی برده است. [۵] سمعانی مینویسد ابوحفص ۲۹ حدیث برای من نقل کرد که هر کدام از آنها از یکی از استادانش بود. [۶] از جمله شاگردان او که از او کسب علم کرده و حدیث نقل کردهاند میتوان به محمد بن ابراهیم تُور بُشْتی، پسر خودش ابولیث احمد بن عمر و شماری دیگر اشاره کرد.[۷]
ابوحفص در علوم گوناگون مثل تفسیر، ادبیات، تاریخ، کلام، فقه، حدیث و شعر از تبحر بسیاری برخوردار بوده و از مفسران، محدثان و فقهای سرشناس مذهب حنفیه به شمار میرفت. به دلیل تخصص در علوم گوناگون، او را ذوالفنون میخواندند. در شعر از طبع و استعداد خوبی برخوردار بود که حاصل آن نگارش چند کتاب در شعر میباشد. [۸]
او کتابهای بسیاری به نگارش درآورده، به طوری که گفتهاند بیش از صد عنوان کتاب در موضوعهای گوناگون مثل فقه، کلام، تفسیر، شعر، حدیث و علوم دیگر نوشته است. [۹] طبق اذعان و تأیید شماری از صاحب نظران، در کتابهای تألیفی ابوحفص، اشتباه و اوهام فراوانی وجود دارد و اسناد بسیاری از روایات سست و ضعیف است. گفتهاند او هم مثل کسانی که حرص تألیف کتاب دارند ولی در پی فهم محتوای آن نیستند، علاقه وافری به گردآوری حدیث داشت، اما دقت چندانی در فهم و درک آنها به خرج نمیداد؛ ازاین رو شمار کتابهای او زیاد است، ولی در بیشتر آنها سخنان بیپایه وجود دارد.[۱۰]
ابوحفص سمرقندی بعد از سالها تلاش در یادگیری و جمعآوری حدیث و تألیفات فراوان در زمینههای گوناگون، به ویژه ترویج و تبلیغ مذهب حنفیه، عاقبت در سال ۵۳۷ه در شهر سمرقند درگذشت. [۱۱] بعضی از تألیفات او که در منابع به ثبت رسیده است عبارتاند از: طلبة الطلبه، این کتاب در معنا و شرح اصطلاحات و الفاظ کتابهای فقهی حنفیه و موجود است، الاکمل الأطول، در تفسیر و به صورت خطی در چهار مجلد موجود است، یواقیت المواقیت، در فضایل ماهها و ایام سال به رشته تحریر درآمده است، تعداد شیوخ عمر، در این کتاب مؤلف به ذکر ۱۵۰ نفر از استادان و شیوخ خود پرداخته است، الاِشعار بالمختار من الاشعار، کتاب شعر و در بیست جزء میباشد، نظم الجامع الصغیر، در شرح کتاب جامع الصغیر قاضی ابوطاهر دِباس بغدادی که کتاب مفصلی است، میباشد، قید الأوابد، منظومة فی الفقه، نخستین کتاب فقهی به سبک منظومه است، منظومة الخلافیات، کتاب فقهی که به مجمع الخلافیات هم مشهور است. مؤلف در این کتاب در ده باب به ائتلاف و اختلافات فقهی بین ائمه چهارگانه اهل سنت پرداخته است، القند فی ذکر علماء سمرقند، از کتابهای مهم مؤلف در بیست مجلد و درباره علمای سمرقند میباشد و تا کنون بارها به چاپ رسیده است، تاریخ بخاری، العقائد، این کتاب به عقاید نسفی مشهور است. مؤلف در این کتاب مختصر به مباحث توحید پرداخته و بارها در مصر به چاپ رسیده و شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است که از جمله شرح سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانی میباشد، تطویل الاسفار لتحصیل الاخبار، توضیح این کتاب در بخش زندگی مؤلف گذشت، منهاج الدرایه فی فروع الحنفیّه، النجاح فی شرح کتاب الصحاح، در این کتاب اسناد صحیح بخاری را از پانصد طریق از استادان خود اخذ و بررسی کرده است، الیاقوته فی الاحادیث، الاجازات المترجمه بالحروف المعجمه، الاشعار، الجمل المأثوره، الخصائل فی الفروع، این اثر کتاب بزرگی در فروع مذهب حنفیه است، الحصائل فی المسائل، دعوات المستغفرین، عجالة الحسبی بصفة المغربی، مجمع العلوم، المعتقد، منظومه ای در خلاف میباشد، مشارع الشارع فی فروع الحنفیّه، التیسیر فی التفسیر، مؤلف در مقدمه این تفسیر صد اسم از اسمهای قرآن را ذکر کرده، سپس به تعریف، تفسیر و تأویل پرداخته، مقصود و برداشت خود را از آیات شرح و بسط داده است، الفتاوی النسفیّه، مجموعه فتواهای مؤلف است[۱۲][۱۳]
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۳
پانویس
- ↑ تاج التراجم، ص۴۷؛ الاعلام، ج ۵، ص۶۰.
- ↑ لسان المیزان، ج ۴، ص۳۲۷.
- ↑ طبقات المفسّرین (الداوودی)، ج ۲، ص۷.
- ↑ شذرات الذهب، ج ۴، ص۱۱۵.
- ↑ طبقات المفسرین (الداوودی)، ج ۲، ص۷.
- ↑ لسان المیزان، ج ۴، ص۳۲۷.
- ↑ لسان المیزان، ج ۴، ص۳۲۷.
- ↑ شذرات الذهب، ج ۴، ص۱۱۵؛ تاج التراجم، ص۴۷.
- ↑ الاعلام، ج ۵، ص۶۰.
- ↑ تاج التراجم ۴۷؛ التحبیر، ج ۱، ص۵۲۸؛ العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص۴۵۳.
- ↑ تاج التراجم، ص۴۷.
- ↑ هدیة العارفین، ج ۱، ص۷۸۳؛ الاعلام، ج ۵، ص۶۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲۰، ص۱۲۷.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۴، ص۲۵۳ -۲۵۴.