سیابجه
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
از اقوام ساکن در کوفه، سیباجه بودند. سیباجه از اهالی جزیره سوماترا (اندونزی) به شمار میآمدند که به هند و عراق و سرانجام به سواحل خلیج فارس کوچ کرده بودند. ایشان پیش از اسلام هم در این ناحیه حضور داشتند؛ زیرا ساسانیان برای دفاع در مقابل دزدان دریایی از ایشان استفاده میکردهاند. بنا بر روایات بلاذری، سیابجه تنها در بصره ساکن نبودهاند؛ زیرا گروهی از سیابجه هم از کوفه همراه با زُطها[۱] به امیرالمؤمنین علی(ع) در ذیقار (برای مقابله با فتنه جمل) پیوستند[۲].
سیابجه پس از پیوستن به اسواران، همراه با اقوام زط، حلیف بنی حنظله (از بنی تمیم) شدند. سیابجه و زطها در سپاه ایران ابتدا لشکریانی از اهل سند بودند که گرفتار آمده و ایرانیان برای آنان وظیفه تعیین کردند. آنها از جمله کسانی بودند که در همان نخستین جنگهای اعراب مسلمان در ایران، اسیر شده بودند. چون از موقعیت اسواران آگاه شدند، اسلام آوردند. ابوموسی اشعری (فرمانروای عمر بن خطاب در بصره و فرمانده قوای مسلمانان مأمور فتح جنوب ایران) نیز آنان را مانند اسواران در بصره منزل داد. گروهی از سیابجه متصدی بیت المال در بصره بودند. شمار آنها را چهل و برخی چهارصد تن گفتهاند. وقتی طلحه و زبیر به قصد جنگ جمل وارد بصره شدند و عثمان بن حنیف انصاری از سوی حضرت علی(ع) والی بصره بود، سیابجه از تسلیم بیت المال به طلحه و زبیر تا قبل از آمدن حضرت خودداری ورزیدند. افراد طلحه و زبیر هم سحرگاه به فرماندهی عبدالله بن زبیر به آنها شبیخون زدند و همه آنان را کشتند. فرماندهی سیابجه در آن موقع با ابوسالمه زطی بود که مردی صالح بود[۳]. در جریان جنگ جمل با اینکه سیابجه و زطها حلیف بنی تمیم به شمار میرفتند و بیشتر بنی تمیم دشمن امیرالمؤمنین(ع) بودند؛ آنها جزو سربازان حضرت علی(ع) بودند[۴]. بعدها معاویه گروهی از آنان را به سواحل شام و انطاکیه منتقل کرد و پس از وی، ولید بن عبدالملک نیز گروهی از آنان را به انطاکیه و نواحی آن منتقل ساخت[۵].[۶]
سیابجه[۷] وزُطها[۸]
سیابجه پیش از اسلام در سواحل میزیستند و به دریانوردی اشتغال داشتند. همچنین قوم زط که به دنبال چراگاه حرکت میکردند به اسواران پیوستند و چون اسواران و زط و سیابجه تجمع کردند قبیل بنوتمیم برای جذب آنها با یکدیگر به رقابت پرداختند؛ پس اسواران به بنوسعد و زط و سیابجه به بنوحنظله پیوستند. در زمان خلافت امام علی(ع) و هنگامی که عثمان بن حنیف انصاری از سوی امام بر آن شهر ولایت داشت، گروهی از زطها و سیابجه مسئول بیتالمال در بصره بودند. تعداد آنان را چهل و به قولی چهارصد نفر گفتهاند و ریاست آنان را ابوسالمه زطی بر عهده داشت که مردی صالح و نیکوکار بود. هنگامی که طلحة بن عبیدالله و زبیر بن عرام به بصره آمدند، آنان از تسلیم بیتالمال خودداری کردند؛ اما سحرگاهان عبدالله بن زبیر به همراه گروهی از یارانش به موکلین بیتالمال حمله برد و آنها را کشت و بر بیتالمال دست یافت[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ افراد زط را که در سواحل خلیج فارس ساکن بودهاند، بهرام گور از هندوستان به ایران منتقل کرده بود. اما چنین به نظر میرسد که ایشان همه از زطیان نبودهاند، بلکه این نام بر همه هندیان آن نواحی اطلاق گردیده است. پس از پایان جنگهای صدر اسلام، ایشان در بطائح و کسکر (وابسته به میشان) ساکن شدند و روز به روز بر تعداد آنان افزوده شد. در سالهای ۹۱،۴۹، ۹۵ و ۱۰۱ ایشان را گروه گروه به نواحی مختلف به ویژه به انطاکیه و مصیصه انتقال دادند. به هر حال زطیان در سال ۲۰۵ به قیام علیه حکومت مرکزی دست زدند و چندین سال در نواحی کسکر و بصره با عمال دولت جنگیدند. در سال ۲۲۰ که کارشان پایان پذیرفت، تعدادشان را بیست و هفت هزار نفر نوشتهاند (ترجمه فتوح البلدان بخش مربوط به ایران، ص۱۲۷).
- ↑ ترجمه فتوح البلدان بخش مربوط به ایران، ص۱۲۹ به نقل از دائرة المعارف اسلام.
- ↑ فتوح البلدان، ص۵۲۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۱۷.
- ↑ فتوح البلدان، ص۵۲۳.
- ↑ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۱۵۰.
- ↑ سیابجه نام قومی قدیم، از اعقاب سوماتراییهای مهاجر به هند بودند. برطبق بعضی از مآخذ اسلامی، سیابجه مانند زطها، از مردم سند بودند که ایرانیان آنها را به اسیری برده بودند و در ارتش ایران به خدمت گماشته بودند. پیش از ظهور اسلام، سیابجه در سواحل خلیج فارس میزیستند. آنها مردمی سپاهی و دریانورد و باانضباط و خدمتگزارانی با وفا بودند. در سال ۳۶ هجری، نگهبانی بیتالمال بصره به آنان واگذار شد. گروهی از سیابجه و زطها جزء لشکریان کوفه بودند که به یاری علی(ع) برخاستند. (البلدان، ص۲۵۰)
- ↑ زط معرّب «جت» نام قومی در هند که به جنوب ایران و عراق آمده و در قرنهای نخستین اسلام دیههائی به نام ایشان شهرت داشته است. و بهگفته حمزه اصفهانی در زمان بهرام گور به ایران آمدهاند. (احسن التقاسیم، ج۲، ص۶۲۷)
- ↑ فتوحالبلدان، صص ۵۲۵-۵۲۰.
- ↑ حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص۱۱۹.