استخاره در معارف دعا و زیارات

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

استخاره در استخاره لغت به مفهوم درخواست خیر و شناخت بهترین گزینه از میان گزینه‌های مختلف است[۱]. و در اصطلاح یکی از راه‌های دریافت و جلب هدایت الهی است که انسان، در شرایطی که نمی‌تواند وظیفه خود را از راه نیروی اندیشه و رایزنی با دیگران به دست آورد، و به ویژه در امور مهمی که در زندگی او بسیار تأثیرگذارند، بدان اقدام نموده و از خداوند طلب هدایت می‌کند[۲].

مقدمه

استخاره راه‌ها و انواع مختلفی دارد که یکی از آنها که در روایات مورد تأکید واقع شده و در صحیفه سجادیه به کار گرفته شده است، استخاره از راه دعاست. از آداب دعای استخاره این است که هرگاه انسان در خوب یا بد بودن فرجام کاری دچار تردید بود و با اندیشه و رایزنی نتوانست به نتیجه روشنی دست یابد، دو رکعت نماز بگذارد و از خدا کمک بخواهد که او را به سوی بهترین انتخاب رهنمون شود، با این امید که خداوند از طریق الهام یا شرایطی که برای او پیش می‌آورد، او را از تردید و سرگردانی بیرون بَرَد و دل او را نسبت به بهترین گزینه آرام سازد. روایت امام صادق (ع) چنین است: «دو رکعت نماز بگزار و از خدا طلب خیر کن. به خدا سوگند هیچ مسلمانی از خدا خیرخواهی نکرد، جز آنکه خداوند برای او خیر مقرر کرد [و او را [به راه خیر رهنمون شد]» [۳].

دعای سی و سوم صحیفه سجادیه معروف به دعای استخاره، حاوی نیایش امام زین‌العابدین (ع) در طلب خیر از خداوند است. در طلیعه این دعا آمده است: «بار خدایا، از تو راه خیر را می‌طلبم، که تو به آن آگاهی، پس درود بفرست بر محمد و خاندان او، و هرچه خیر است برای من مقدر فرمای. و به ما الهام کن شناختِ راهی را که باید اختیار کنیم»[۴]. دلالت این عبارت از دعا بر راهنمایی خواستن از خدا برای شناخت بهترین گزینه روشن است. آنچه که در ادامه این دعا و دیگر نیایش‌های امام چهارم در این باره مورد تأکید قرار گرفته این است که: از «الهام الهی به سوی بایسته‌ترین کاری که باید انجام گیرد، به مثابه وسیله‌ای برای رضایت‌مندی به آنچه خداوند برای ما مقرر کرده و تسلیم بودن در برابر حکم خدا” بهره بگیریم و از رهگذر آن “هرگونه غبار را از دل خود بزداییم و به یقینی چون یقین مخلصان دست یابیم»[۵].

دیگر رهنمودهای امام سجاد (ع) درباره استخاره را می‌توان در عناوین زیر خلاصه کرد:

  1. حمد و سپاس خدا به خاطر “خیرگزینی” برای ما: «حمد و سپاس خداوندی را که سیرت‌ها و صورت‌های پسندیده را برای ما برگزید [و خیر ما را در اخلاق زیبا قرار داد]»[۶].
  2. “خیر” به جز از طریق خدا دست‌یافتنی نیست: «فَإِنِّي لَمْ أُصِبْ خَيْراً قَطُّ إِلَّا مِنْكَ‏»[۷].
  3. از خدا بخواهیم که آنچه برای ما مقدّر می‌کند خیر باشد! «وَ خِرْ لِي فِيمَا تَقْضِي‏ مِنْهُ»[۸].
  4. درخواست توانمندی برای شناخت خیری که خدا برای ما برمی گزیند: «بار خدایا برای ما مخواه که از شناخت خیری که برای ما برگزیده‌ای عاجز آییم، آنگاه تقدیر تو را حقیر شماریم و آنچه را خشنودی تو در آن است مکروه داریم و به راهی رویم که ما را از سرانجام نیک دور دارد و به غیر عافیت نزدیک گرداند»[۹].
  5. اقرار به اینکه قضای الهی جز خیر برای انسان نیست: «بار خدایا.... دلم را اطمینانی چنان بخش که به پشتوانه آن اقرار کنم که قضای تو جز به خیر و نیکی روان نگشته است»[۱۰].
  6. رضایت به آنچه خدا خیر ما را در آن می‌داند: «خداوندا، ناخشنودی ما را از قضای خود به خشنودی بدل فرمای و هر حکم تو را که دشوار می‌شماریم بر ما آسان گردان... تا در گزاردن هر کار که فرمان داده‌ای در آن شتاب ورزیم درنگ نکنیم و در هر کاری که خواسته‌ای درنگ کنیم شتاب نورزیم و آنچه را که تو دوست می‌داری ناخوش نینگاریم و آنچه را که تو ناخوش میداری اختیار نکنیم»[۱۱][۱۲][۱۳]

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب.
  2. شهود و شناخت، ج۳، ص۶۱.
  3. کافی، ج۳، ص۴۷۰.
  4. نیایش سی و سوم.
  5. نیایش سی و سوم.
  6. نیایش سی و سوم.
  7. دعای ۲۸.
  8. دعای ۲۸.
  9. نیایش سی و سوم.
  10. نیایش سی و پنجم.
  11. نیایش سی و سوم.
  12. شهود و شناخت، حسن ممدوحی کرمانشاهی، ج۳، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ چهارم، ۱۳۸۸؛ الصحیفة السجادیة الکاملة، مع الدلیل الموضوعی و المعجم اللغوی و الفهارس، علی انصاریان، سفارة الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة بدمشق، ۱۴۱۹ ه‍؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۵ ش؛ الکافی، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ ه‍؛ لسان العرب، ابن منظور مصری، بیروت، دار صادر، چاپ اول ۱۴۱۰ ه‍. ق.
  13. باقری‌فر، علی، مقاله «استخاره»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۴۲.