قضا و قدر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قضای الهی)

قضا به معنای حکم و فرمان و فیصله دادن امور به واسطۀ قول و قَدَر نیز به معنای اندازه، بزرگی و کوچکی یا حد مقدار و قیمت هرچیز، اندازه گرفتن و ... است و در اصطلاح "قضای الهی" این است که حوادث جهان، از ناحیۀ خداوند قطعیت و حتمیت یافته‌اند و معنی "تقدیر الهی" این است که اشیاء، پدیده‌ها و حوادث اندازۀ خود را از آن ناحیه کسب کرده‌اند. قضا و قدر به تشریعی و تکوینی و نیز به حتمی و غیرحتی تقسیم می‌شود.

معناشناسی

کلمۀ "قضا" به معنای حکم و فرمان، استحکام، اتقان و فیصله دادن امور به واسطۀ قول است[۱] که در قرآن کریم در معانی: امر و فرمان ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۲]، اعلام ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا[۳]، حکم ﴿وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ[۴]، آفریدن و ابداع ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ[۵] و پایان دادن ﴿يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ[۶] به کار رفته است.

قَدَر نیز به معنای اندازه، بزرگی و کوچکی یا فراوانی و اندکی ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[۷]، حد مقدار و قیمت هرچیز، اندازه گرفتن[۸] و تنگی معیشت ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ[۹] آمده است. در قرآن کریم نیز قدر به معنی اندازه و تعیین فراوان به کار رفته است.

قَدَر به معنای اندازه به کار رفتۀ در شکل‌گیری پدیده‌هاست، ولی مرحلۀ قضا دفعی و به فراهم شدن همۀ اسباب و شرایط و حتمی و غیر قابل تغییر مربوط است. بنابراین، معنای "قضای الهی" این است که حوادث جهان، از ناحیۀ خداوند قطعیت و حتمیت یافته‌اند و معنی "تقدیر الهی" این است که اشیاء، پدیده‌ها و حوادث اندازۀ خود را از آن ناحیه کسب کرده‌اند و چون خداوند فاعل با علم و اراده است، بازگشت قضا و قدر به علم، اراده و مشیت الهی است که در همۀ ارکان عالم جاری است[۱۰].

اقسام قضا و قدر

قضا و قدر بر دو گونه است:

  1. قضا و قدر تشریعی: عبارت از فرمان‌های الهی است برای تعیین وظایف فردی و اجتماعی‌ انسان و مشخص ساختن حدود این وظایف؛ مثلًا وجوب نماز، فرمان الهی یا قضای تشریعی است و چگونگی آن، قدر تشریعی است. قرآن کریم به این معنای از قضا و قدر نیز اشاره کرده ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ[۱۱]؛ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۱۲]؛ ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۱۳] و روایات بزرگان معصوم (ع) در این باره فراوان‌اند.
  2. قضا و قدر تکوینی: هر چیزی که در جهان آفرینش به فرمان خداوند ایجاد می‌شود، خواه بی‌واسطه و خواه باواسطۀ نظام علت و معلول، قضای الهی است. "قدر الهی" عبارت از اندازه ایجادهاست؛ مثلًا پدید آمدن جنین انسان از پدر و مادر، فرمان تکوینی خداوند و قضای الهی است؛ اما زمان تولد و مرگ و چگونگی آنها و ویژگی‌های جنین در قدر الهی است که رقم می‌خورد. قضا و قدر تکوینی، در حقیقت، قانون علیت و نظام علت و معلول و حدود و کیفیات و کمیات در جهان آفرینش است که دو نکته از آن برمی‌خیزد: یکی آنکه هیچ پدیده‌ای بی علت در جهان رخ نمی‌نماید و دیگر آنکه علةالعلل همۀ پدیده‌ها، خداوند متعال است[۱۴].

مراحل تقدیر

تقدیر الهی را در سه مرحله می‌توان در نظر گرفت:

  1. تقدیر آفرینشی: قوانینی که با قضای حتمی بر جهان حاکم شده‌اند، مانند سوزندگی آتش. در قوانین اجتماعی نیز ترک گناهان و پاکی جامعه‌ها باعث فزونی باران، روزی، اولاد و پیدایش مزارع می‌شود.
  2. تقدیر علمی: خداوند به وسیلۀ دانش وسیع و آگاهی تام از ارکان عالم از خصوصیات و کمیت و کیفیت پدیده‌ها آگاه است و می‌داند اسباب و علل ایجاد پدیده‌ها چه وقت به نفع آن پدیده به حرکت درمی‌آید و پدیده حادث می‌شود.
  3. تقدیر عینی: هیچ پدیده‌ای بدون قضا، به مفهوم ضرورت پیدایش آن به هنگام ایجاد علت تامه و قدر به مفهوم اندازه‌گیری پدیده با ویژگی‌های آن، به وجود نمی‌آید. در نتیجه هر چیزی در پرتو ارادۀ الهی و با پیدایش خواص و اسباب و علل آن پدیدار می‌شود[۱۵].

قضا و قدر حتمی و غیر حتمی

براساس یک تقسیم قضا و قدر بر دو نوع است: حتمی و غیر حتمی. موجودات جهان بر دو قسم‌اند: "مجردات" که بیشتر از یک نحو نمی‌توانند وجود داشته باشند و تحت‌ تأثیر علل مختلف قرار نمی‌گیرند؛ قضا و قدر آنها حتمی و غیر قابل تبدیل است؛ به‌عبارت دیگر قضا و قدر حتمی یعنی قانون و سنّت و ناموس که شرایطش وجود پیدا کرده و عملاً اجرا شده است[۱۶]، اما"غیر مجردات" چون با علل مختلف سر و کار دارند؛ سرنوشت‌های مختلف در انتظار آنهاست و سرنوشت آنها غیر حتمی است و به‌عبارت دیگر یعنی آن قانون و سنّت جهانی که شرطش واقع نشده و عملاً مصداق پیدا نکرده است[۱۷].[۱۸]

قضا و قدر و جبر الهی

قضای الهی ایجاب کرده است تا انسان موجودی صاحب عقل و اراده باشد و در دایرۀ محدود عوامل موروثی، محیطی، تاریخی و اجتماعی بتواند سرنوشت و آیندۀ خویش را در دست گیرد. لذا اعتقاد به قضا و قدر مستلزم جبر نیست، چون جبر در جایی است که خود بشر و ارادۀ او را در کار دخیل ندانیم و قضا و قدر را جانشین قوه و نیرو و ارادۀ بشر بدانیم و حال آنکه قضا و قدر الهی، چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم و اراده الهی نیست و سرنوشت هر موجودی با علل متقدمه خود بستگی دارد.

قرآن کریم، خدا را بسیار بزرگ و اراده و مشیت او را عام معرفی می‌کند؛ ولی از آزادی نیز سخت دفاع می‌‌کند: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۱۹]؛ ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا[۲۰]. امیرالمؤمنین (ع) نیز می‌‌فرماید: «جعل لکم شیء قدرا»[۲۱]. ضمن اینکه نظام اسباب و مسببات به رسمیت شناخته شده است، خداوند فرمان خود را به نتیجه می‌‌رساند، یعنی آنجا که نقش روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می‌‌آید، علل و اسباب ظاهری بی‌اثر می‌‌گردند[۲۲].

قضا و قدر و سرنوشت

اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدری نمی‌تواند وجود داشته باشد و اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر، پیوند حتمیت هر حادثه از ناحیه علل خود باشد، البته این حقیقتی مسلم است. تغییر و تبدیل سرنوشت به معنی قیام عاملی در نقطۀ مقابل قضا و قدر یا در جهت مخالف قانون علیت، محال و ممتنع است. اما تغییر سرنوشت، به معنی اینکه عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه‌ای از حلقات علیت باشد، سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود، حقیقتی انکارناپذیر است.

بنابراین، چون قانون علیت یک قانون عمومی است، محال است قضا و قدر در شکل یک عامل در مقابل سایر عامل‌ها و مجزا از آنها ظاهر شود و جلو تأثیر عامل خاصی را بگیرد و یا یک عامل خاصی را به کاری اجبار و اکراه کند. به همین دلیل، جبر اصطلاحی، به معنای اکراه و اجبار انسان از طرف قضا و قدر، محال خواهد بود[۲۳].

آثار اعتقاد به قضا و قدر

اعتقاد به قضا و قدر، علاوه بر معرفت الهی و تکامل انسان در بعد عقلی موجب می‌‌شود انسان از حوادث و اتفاقات ناگوار نهراسد و آن را به قضا و قدر الهی مستند بداند و شیفته و مغرو به شادی‌های زندگی نگردد و فخر فروشی نکند[۲۴].

جستارهای وابسته

  1. حقیقت قضای الهی
  2. حکم قضای الهی
  3. موارد قضای الهی
  4. وظایف ما نسبت به قضای الهی
  5. ربط قضای الهی با صفات ذات
  6. اختیار خدا در قضای او
  7. انواع قضای الهی
  8. آثار تسلیم در برابر قضا و قدر الهی
  9. آسیب‌شناسی قضا و قدر
  10. مددهای الهی در مورد قضا و قدر
  11. تأثیر قضای الهی در اختیار انسان
  12. قضای عمومی الهی
  13. مقدمات قضای الهی
  • قدر الهی:
  1. حقیقت قدر
  2. ویژگی‌های قدر الهی
  3. انواع قدر الهی
  4. وظایف ما نسبت به قدر الهی
  5. تقدیر الهی با اسباب
  6. اختلاف در تقدیر الهی
  7. موارد قدر الهی
  8. تأثیر قدر الهی در اختیار انسان
  9. نزول مقدرات بر انسان
  10. آثار اعتقاد به قدر

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، مقاییس اللغه؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده قدر؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۸.
  2. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید.» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  3. «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می‌ورزید و گردنکشی بزرگی می‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴.
  4. «و خداوند به درستی حکم می‌راند» سوره غافر، آیه ۲۰.
  5. «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد» سوره فصلت، آیه ۱۲.
  6. «کاش همان (مرگ)، پایان کار بود!» سوره حاقه، آیه ۲۷.
  7. «ما هر چیزی را به اندازه‌ای آفریده‌ایم» سوره قمر، آیه ۴۹.
  8. ابن‌فارس، مقاییس اللغه؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده قدر؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۸.
  9. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند» سوره طلاق، آیه ۷.
  10. ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۵؛ دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۶۴۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۷۸-۳۷۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۳-۱۸۴؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۳۴.
  11. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶
  12. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید.» سوره اسراء، آیه ۲۳
  13. «و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۸۰.
  15. ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۶۴۳.
  16. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۰۳.
  17. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۰۳.
  18. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۷؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۳۵.
  19. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  20. «و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.
  21. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۳.
  22. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۳-۱۸۴.
  23. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۷.
  24. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۸.