علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پاسخ

علاوه بر سید مرتضی، ابن میثم و فیض کاشانی؛ مجلسی پدر نیز اولویت تبیینی خود از روایات الف باب را آگاهی اجمالی در عین امکان کشف تفصیلی خصوصیات و جزئیات می‌داند. (مجلسی اول، بی تا، ج 1، ص186‑187) که این دانش به صورت دفعی و نه به گونه تدریجی تحقق یافته است. (همو، ج2، ص226) وی با اشاره به گزارش‌های گوناگون از تعلیم هزار باب یا هزار کلمه یا هزار حرف می‌نویسد: «امکان دریافت این دانش تنها به صورت رمزی یا علم مکاشفی ممکن است که مخصوص امام است و درک حقیقت آن برای ما سنگین است». (همو، ج 13، ص273) همچنین به روایت موسی بن بکر از امام صادق(ع) در استدلال بر این مطلب اشاره شده است.[14] (ن.ک: فیض کاشانی، 1406، ج 2، ص 322)

اما در نگاهی دیگر با تصریح به اینکه حقیقت علوم این ابواب، یعنی هزار باب و حقیقت تفصیل آن و تفصیل جزئیات مندرج در آن را تنها خدا، پیامبر(ص) و اوصیاء او می‌دانند، گفته شده است: «اما این تحدیث و تعلیم و تعلم در صور جزئی نبوده آنچنان که مشهور است بلکه به دلیل صفای نفس پاک و قدسی حضرت امیر بوده است که آن هم در طول همراهی ایشان از کودکی با پیامبر(ص) ایجاد شده است[15] به گونه‌ای که مستعد و آماده برای دریافت و نقش بستن علوم الهی و امور غیبی و صور کلی و جزئی به صورت دفعی و یک به اره برای ایشان فراهم شده است». (ملاصالح مازندرانی، 1421، ج 12، ص152)

https://www.farsnews.com/news/13951109002115/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%D9%85%D8%A8%D8%AF%D8%A3-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9-

پاسخ

علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در کتاب « در محضر علامه طباطبایی» و مقاله «علم امام و عصمت انبیاء و اوصیاء» در این باره گفته است:
«سؤال:از روایات افزایش شدن علم ائمه؛ در شب‌های جمعه، و روایات عرض اعمال[۱] به دست نمی‌آید که علوم آنان تدریجی است، نه اینکه دفعی باشد و به یکبارگی از حضرت رسول(ص) دریافته باشند؟
جواب: علوم آنان دفعی است، گرچه معلوم تدریجی باشد، پس علم به معلومِ تدریجی دارند، نه اینکه خود علم هم تدریجی باشد. تعلیم رسول الله(ص) به امیرالمؤمنین(ع) مثل تعلیم رایج در میان ما تدریجی نبوده، بلکه دفعةً واحدةً بوده است،[۲] چنان که تعلّم حضرت رسول(ص) نیز دفعی بوده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۳]. زیرا کلمه ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ یعنی همه چیز، با تدریج سازگار نیست. و به طور کلی باید توجه داشت که روز مبعث، روز رسالت است و از سوره "اقْرَأْ بِاسْمِ" که سیاق آیاتش بیانگر آن است که نخستین سوره‌ای است که بر رسول خدا(ص) نازل شده، نیز بر می‌آید که نبوت قبل از رسالت بوده است، و از آیات دیگر استفاده می‌شود که قرآن دفعةً واحدةً و یکباره در شب ۱۹ یا ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان همان سال نازل گردیده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ [۴]»[۵].

پاسخ

منصوری رامسری

حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در یادداشتی با عنوان «بی کرانه‌گی علم امام(ع)» در این‌باره گفته‌ است:

«علوم آنان دفعی است گرچه معلوم می‌تواند تدریجی باشد. به این معنا علوم آنان همانند قرآن که به صورت دفعی و یکباره بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و خداوند در این باره فرموده است: ﴿ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۶] زیرا در این آیه ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ به معنای همه چیز است که با تدریجی بودن سازگار نمی‌باشد؛ به ویژه آن که روز مبعث که روز رسالت پیامبر اکرم(ص) است سوره‌ای نازل شده که با ﴿ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ [۷] آغاز شده است. سیاق آیات آن سوره به گونه‌ای است که این سوره نخستین سوره‌ای است که بر رسول خدا(ص) نازل شده است. از این سوره نیز بر می‌آید که نبوت پیش از رسالت بوده است؛ چنان که از آیات دیگر نیز بر می‌آید که قرآن به شکل دفعی و یکباره نازل شده است. این نزول دفعی در شب نوزدهم یا بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه رمضان هما سال بوده است و خداوند در این باره می‌فرماید: ﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۸]؛ و یا می‌فرماید: ﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۹]. سپس در طول بیست و سه سال قرآن با توجه به تحقق تدریجی حوادث و رخدادها آن حضرت دوباره بر اساس نزول تدریجی آیات را بر وقایع و رخدادها تطبیق کرد، چنین حالتی نیز در علم و معلوم امام وجود دارد. پس علوم ایشان دفعی است هر چند که علم آنان به معلوم تدریجی می‌باشد. از روایاتی که درباره تعلیم رسول الله(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) وارد شده می توان دریافت که تعلیم ایشان همانند تعلیمی که در میان ما رایج است، تدریجی نبوده است، بلکه آن حضرت به شکل دفعی و یکباره همه علوم را به امیرمومنان علی(ع) به وراثت آموزش داده است. در آن روایات آمده است که رسول خداوند(ص) در بیماری پایان عمرش ، امیرمومنان علی(ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و دراز دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن‌ها خود هزار در را می‌گشاید« يَفْتَحُ‏ كُلُ‏ حَدِيثٍ‏ أَلْفَ بَاب‏‏‏»[۱۰]»[۱۱].

پاسخ

بحث "دفعی یا تدریجی بودن" در این کتاب http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C_%D9%88_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)

پاسخ

عظمت یک موجود به میزان کمال اوست ؛ چه آن کمال از راه اکتساب باشد و چه از جانب خدا داده شود. هر کمالی از جانب خدا داده می شود ، لکن برخی کمالات را دفعی می دهد و برخی را تدریجی و در پی اعمال ما. هر اکتسابی نیز اعطایی و موهبتی است. امّا اگر گفته شود که عظمت و بزرگی هر موجودی فقط به کمالات اکتسابی اوست ،مي گوییم: آیا خداوند متعال که عظیم بالذّات می باشد ، کسب کمالات کرده؟ آیا حضرت جبرئیل (ع) که صاحب آن شأن و جلالت فوق تصوّر ماست ، کسب کمال نموده؟ آیا حضرت عیسی (ع) که در لحظه اوّل تولّدش اعلام نبوّت کرد ، کسب کمالات کرده بود؟ آن بزرگوار فرمود:« إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا؛ بنده خدايم؛ او كتاب(آسمانى) به من داده ؛ مرا پيامبر قرار داده است»(1) کمال حقیقی عین عظمت و فضیلت است، از هر راه که می خواهد حاصل شود. عالم ، برتر از جاهل است ، چه آن علم را کسب کرده باشد و چه از طریق وحی دریافت کند. صاحب علم لدنی نیز برتر از عالم به علوم کسبی است. چون علم لدنی ، علم مفهومی نیست ، بلکه عین وجود خود شخص می باشد. در علم لدنی ، نادرستی راه ندارد ؛ در حالی که علم مفهومی ممکن است نادرست و خلاف واقع باشد ؛ در این صورت ، جهل مرکّب خواهد بود، نه علم. اینکه برخی خیال نموده اند هر کمالی که اکتسابی نیست ، ارزش نمی باشد و موجب فضیلت نمی شود ، پنداری است باطل و بی منطق. اگر چنین باشد ، نمی توان گفت عاقل بر دیوانه رجحان وجودی دارد یا انسان بر حیوان فضیلت دارد یا حیوان از گیاه و جماد برتر است. در حالی که عقل آدمی بداهتاً برتری ها را ادراک می کند و برای برتری های موهبتی ارزش قائل است و آن را مدح می کند. http://www.pasokhgoo.ir/node/29483

پاسخ

بحث ایشان دارای علم دفعی هستند و قایل محدودیتی قابل پاسخ اند در این پایان نامه http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87)

پاسخ

این مجموعه: http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A2%DB%8C%D8%A7_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%D8%A8%D9%87_%D8%B7%D9%88%D8%B1_%D8%AF%D9%81%D8%B9%DB%8C_%DB%8C%D8%A7_%D8%AA%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%88_%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF%D8%9F_(%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4) و http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A2%DB%8C%D8%A7_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%D8%A8%D9%87_%D8%B7%D9%88%D8%B1_%D8%AF%D9%81%D8%B9%DB%8C_%DB%8C%D8%A7_%D8%AA%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%88_%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF%D8%9F_(%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4)

پاسخ

روایات الف باب مشتمل بر نکات متعددی است مانند: از این روایات روشن می شود، تعلیم به صورت دفعی بوده و پیامبر(صلی الله علیه و آله) همۀ علوم را به علی(علیه السلام) به خاطر وراثت آموزش داده است. ایشان در بیماری پایان عمرشان، علی(علیه السلام) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و در از دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن‌ها خود هزار در را می‌گشاید:[۲۰] «يَفْتَحُ كُلُّ حَدِيثٍ أَلْفَ بَاب»[۲۱] http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%84%D9%81_%D8%A8%D8%A7%D8%A8

پاسخ

حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«گاهی برخی حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر "قلب" القاء می‌گردد، ناگهان فضای روح آنچنان روشن که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. الهام در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است. بنا بر برخی تفاسیر الهام دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص الهام ویژه اولیاء و اوصیاست که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می‌باشد. الهام با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می‌گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصود از آن فهمیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می‌دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می‌آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام الهام نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. الهام حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می‌آید. الهام غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی‌های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می‌شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان. قرآن کریم نمونه‌ای از آن را نقل می‌کند ﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ [۱۲] به مادر موسی(ع) الهام کردیم که به کودک خود شیر بده، و یا در جای دیگر مادر موسی(ع) دلواپس و نگران سرنوشت فرزند دلبند خود است که ناگهان به او الهام می‌شود او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آبهای نیل روانه کند و در سرنوشت او فکری نکند زیرا خداوند متعال می‌فرماید ﴿ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ [۱۳] همانا ما آنرا برمی‌گردانیم بسوی تو و قرار می‌دهیم او را موسی(ع) از مرسلین و انبیاء الهی کسانی که برگزیدگان خداوند که دارای روح پاک و بی‌آلایشی هستند و از تقوا و پرهیزگاری سهم والایی دارند، گاهی مشمول چنین الطاف الهی می‌شوند. این‌ها طرق و راه‌هایی است که پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) و بندگان متقی و پرهیزگار را از امور پنهان از حس آگاه می‌سازد»[۱۴].

http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7_%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%BA%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%D8%A8%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F_(%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4)

پاسخ

حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزائری پژوهشگر پایان‌نامه «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«مراد التفات (التفات اختیاری) از علمی به علم دیگر است که در حین التفات فاقد وجدان آن معلوم است نه فاقد وجود آن علوم. انتقال از علم به علم است نه از علم به جهل یا از جهل به علم. (آیه ﴿رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا[۱۵]) و آیه ﴿مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ[۱۶] مقصود عدم التفات است. زیرا در حالت توجه به حق به ما سوا غیر ملتفت است.[۱۷] و جبرییل نازل می‌شد جهت این التفات نه جهت ایجاد علم. و عدم التفات و نزول تدریجی علم به اهل بیت(ع) به مقتضای این است که ایشان لباس این عالَم مادی را پوشیده‌اند و این عالَم قابلیتش در ظهور علم تدریجی است. نه دفعی اما تفاوت اهل بیت(ع) با بقیه این است که ضعف قابلیت برای بقیه اضطراری ذاتی است و برای ائمه(ع) لازم عرضی اختیاری. این است که موقوف است به مشیت و اراده آن بزرگواران. حقیقت علم و عدم علم التفات است و یک معنای دیگر روایت "لو شئنا علمنا" این است که علم اهل بیت باذن الله است و هروقت خدا نخواهد عالم نخواهند بود لکن فرمودند: "لو شئنا شاءالله" یعنی هر وقت ما بخواهیم خدا خواسته است.
  • معنای لو شاء علم: ائمه(ع) حالات و مقامات و درجات مختلفه دارند: در حالت بشریه و بدن عنصری هرگاه به چیزی ملتفت شوند به سایر چیزها التفات ندارند. و این جهل و نقص نیست بلکه عدم التفات و نظر است. و اگر بخواهند به جنبه باطنی خود توجه کرده و می‌دانند. اما در حالت باطنی خود "لا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ".[۱۸]
  • معنای عدم علم ائمه(ع) به غیب: علم یا امکانی (علم به آنچه امکان و صلاحیت ایجاد دارد) است یا کَونی (علم به موجودات موجود بالفعل).
علم غیب یعنی علم امکانی نه علم کَونی، لذا امام(ع) به آنچه در عالَم کَون آمده احاطه دارد نه آنچه در عالَم کَون نیامده و امکان و صلوح را دارد. علم به مکونات ائمه(ع) هم به نحو تفویض و شراکت و استقلال نیست بلکه در همه احوال ﴿... عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۱۹]»[۲۰].
  1. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۳۳، روایات باب ۲۰.
  2. ملاحظه شود روایاتی که می‌فرماید: رسول خدا(ص) در بیماری پایان عمر گرانمایه‌اش، امیرالمؤمنین(ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث، و یا هزار دَر از دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن، هزار دَر را می‌گشاید: " يَفْتَحُ‏ كُلُ‏ حَدِيثٍ‏ أَلْفَ بَابٍ ‏‏" بصائر الدرجات، ص۳۱۳-۳۱۵؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۶۱، روایت ۹.
  3. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  4. که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بی‌گمان ما بیم‌دهنده بودیم؛ سوره دخان، آیه: ۳.
  5. در محضر علامه طباطبایی، ص: ۲۰۱.
  6. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  7. بخوان به نام پروردگار خویش؛ سوره علق، آیه: ۱.
  8. که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم؛ سوره دخان، آیه: ۳.
  9. ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم؛ سوره قدر، آیه: ۱.
  10. بصائر الدرجات، ص ۳۱۳ تا ۳۱۵ و نیز بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۶۱.
  11. وبگاه سماموس
  12. و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  13. ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  14. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷
  15. «پروردگارا! بر دانش من بیفزای!»؛ سوره طه، آیه۱۱۴.
  16. «تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم»؛ سوره شوری، آیه۵۲.
  17. ر.ک: علم امام، محمد حسن نادم، ص ۲۰۴ و ۲۰۵ از رسالة فی علم النبی و الائمة الاطهار: تألیف محمد علی بن محمد باقر البهبهانی.
  18. ر.ک: علم امام، محمد حسن نادم، محمدحسن، ص۳۰۶ و ۳۰۷.
  19. «بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ * در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند»؛ سوره انبیا، آیه۲۶ و ۲۷.
  20. مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت.