نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۴ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بودهاند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«احمد بن هلال، اهل روستای بزرگی از منطقه "نهروان" بود که میان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است وی از یاران حضرت هادی(ع) یا امام عسکری(ع) بود. وی مشهور به غلو و مورد لعن و نفرین ابدی است[۱].
نخست از افراد مورد اطمینان حضرت عسکری(ع) و از اصحاب ویژه و روایت کننده از امامان معصوم(ع) بود. ۵۴ بار به زیارت خانه خدا رفت که بیست بار آن با پای پیاده بود، امّا دچار کژی شد؛ به گونهای که حضرت عسکری(ع) او را بسیار نکوهش کرد و دربارهاش فرمود: "از این صوفی ریاکار و بازیگر پروا کنید"[۲].
برخی نیز این جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدی(ع) دانستهاند که در هرحال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است. او تا زمان نیابت محمد بن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد. از حضرت مهدی(ع) درباره لعن و نفرین بر او و لزوم بیزاری از کارهایش توقیعی صادر شد[۳].
بیشتر کتابهای رجالی، به او لقب "عبرتایی" دادهاند[۴]. شیخ طوسی در کتاب "الغیبة" وی را "کرخی" نامگذاری کرده و به او "بغدادی" نیز گفته شده است.
احمد بن هلال تا آخر سفارت نایب نخست، دچار کژی نشده بود؛ ولی پس از وفات عثمان بن سعید، در نایب دوم شک کرد و نیابت او را نپذیرفت[۵].
شیعیان هم پس از برکناری، او را نفرین شده دانسته و از وی دوری جستند. پس از مرگ وی، توقیعی از ولی عصر(ع) صادر شد: خداوند سبحانه و تعالی از فرزند هلال نگذرد که بدون هماهنگی و خشنودی ما، در کار ما مداخله و فقط به میل خود عمل میکرد، تا آنکه پروردگار، با نفرین ما زندگیاش را به انجام رساند. ما در زمان زندگیاش نیز انحرافش را به شیعیان خاص خود گوشزد کردیم. این را به هرکس که درباره او میپرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل میکنند، تردید کند؛ زیرا میدانند ما اسرار خود را با آنان میگوییم.
آن حضرت در توقیعی دیگر فرمود: ابن هلال، ایمان خود را پایدار نداشت و با آنکه مدت طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد[۶]»[۷].
«ابو طاهر محمد بن علی بن بلال در ابتدا نزد امام حسن عسکری(ع) فردی مورد اعتماد بود و روایاتی چند از آن حضرت نقل کرده است؛ ولی رفته رفته به سبب پیروی از هوای نفس، راه انحراف در پیش گرفت و مورد سرزنش خاندان وحی واقع شد.
وی، ادعا کرد وکیل حضرت مهدی(ع) است. او نیابت نایب دوم حضرت مهدی(ع) را منکر شد و درباره اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به حضرت مهدی(ع) برساند، خیانت کرد[۸].
نایب دوم، زمینه دیدار وی را با حضرت مهدی(ع) فراهم کرد. امام به وی فرمان داد اموال را به نایبشان برگرداند؛ اما او در دشمنی و کژی خود باقی ماند. پایان کارش آن شد که توقیعی از ناحیه مقدسه، بر بیزاری از وی- در ضمن افرادی دیگر از جمله حلاج و شلمغانی- صادر شد[۹]»[۱۰].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«"احمد بن هلال عبرتایی کرخی بغدادی" از مدّعیان دروغین نیابت در دوران نایب دوم بوده است. وی پس از وفات نایب اول، منکر وکالت محمد بن عثمان شد و خط انحرافی را پیش گرفت. بیشتر کتب رجالی او را ملقّب به "عبرتائی" میدانند[۱۱]. و شیخ طوسی او را "کرخی" نامگذاری کرده[۱۲] و "بغدادی" نیز درباره او گفته شده است[۱۳].
وی در سال ۱۸۰ ه. ق در "عبرتا" که روستایی بزرگ و از نواحی نهروان بغداد است متولد شد و در سال ۲۶۷ ه. ق از دنیا رفت[۱۴]. او قبل از انحرافش از شخصیت والایی برخوردار بوده و عالمی برجسته و عارفی متّقی محسوب میشده است. او از عصر امام رضا (ع) بوده تا هفت سال گذشته از غیبت صغری، و عبارات بعضی از علمای رجال دلالت بر مقام والای او دارد. نجاشی در رجال خویش میگوید: او "صالح الرّوایة" است و دو کتاب برای وی ذکر کرده است، کتاب "یوم و لیلة" و "نوادر"[۱۵].
احمد بن هلال پنجاه و چهار بار به حج رفته است و بیست نوبت از آن را با پای پیاده حج نموده است[۱۶].
در توقیعی از ناحیه مقدسه که به دست حسین بن روح -نایب سوم- صادر شد، حضرت وی را لعنت کرده و به شیعیان امر کرده بود که از وی دوری جویند[۱۷]. آیت الله خویی مینویسد: "شکی نیست که احمد بن هلال از نظر عقیده فاسد است و قابلاعتماد نیست، بلکه از زندگی او استفاده میشود که به چیزی پایبند نبوده است؛ لذا گاهی غلوّ میکرده و گاهی اعمال ناصبی بودن از او ظاهر میشده است... "[۱۸]»[۱۹].
«ابو عبد الله باقطانی در زمان عثمان بن سعید از مدّعیان دروغین نیابت بوده، ولی در زمان محمد بن عثمان از ادّعای خود دست برداشته و یکی از نزدیکان محمد بن عثمان به شمار میرفت. در کتب رجالی، تصریح به ادّعای دروغین نیابت وی نیست. فقط حدیثی در بحار الانوار وجود دارد که از آن حدیث، نیابت دروغین وی و "اسحاق احمر" فهمیده میشود[۲۰]»[۲۱].
«[[محمد بن علی بن بلال] از مدعیان دروغین نیابت در عصر نیابت محمد بن عثمان بوده است. ابو طاهر محمد بن علی بن بلال، معروف به بلالی، یکی دیگر از مخالفین نیابت محمد بن عثمان بود که اموال امام (ع) را تصرف نموده و از دادن آن به نایب دوم امتناع میکرد و ادعای وکالت از طرف امام زمان (ع) را داشت[۲۲]. وی قبل از انحرافش، با امام دهم و یازدهم (ع) رابطه نزدیکی داشت و یکی از وکلای مهم به شمار میرفت و لذا علمای رجال، تمجیدهای بسیاری از وی نمودهاند که همهاش مربوط به قبل از انحراف او میباشد.
امام حسن عسکری (ع) دو بار فرزند خویش، امام زمان (ع) را به او خبر داده است. این حدیث توسط خود ایشان، در اصول کافی چنین آمده است که: محمد بن علی بن بلال میگوید: "از جانب امام حسن عسکری (ع) دو سال پیش از وفاتش، پیامی به من رسید که از جانشین پس از خود به من خبر داد. بار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی به من رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد"[۲۳]. شیخ طوسی میگوید: "ماجرای او با محمد بن عثمان، که با ادعای نیابت حضرت، اموالی را ضبط، و از تسلیم آن به وی خودداری نمود و ادعا کرد که از طرف امام زمان (ع) در اخذ آنها وکالت دارد، و دوری شیعیان از وی و لعن او -که از ناحیه مقدسه توقیع مبنی بر لعنت وی بیرون آمد- معروف است"[۲۴].
طبق روایت شیخ طوسی، محمد بن عثمان ملاقاتی سرّی میان امام دوازدهم و بلالی ترتیب داده بود تا به وی ثابت شود که او از جانب امام عمل میکند. ابو جعفر (محمد بن عثمان) او را به منزلی در جای نامعلوم برد و در آنجا گفته میشود، امام را ملاقات کردند. امام به بلالی دستور داد وجوهات را تسلیم ابو جعفر کند[۲۵]. ابو جعفر پس از ترتیب ملاقات بلافاصله به منزل بلالی رفت و در آنجا هواداران بلالی جمع شده بودند. ابو جعفر از بلالی پرسید: ای ابو طاهر! از تو میپرسم، تو را به خدا، آیا صاحب الزمان (ع) به تو دستور نداد وجوهات را که نزد توست به من رد کنی؟ بلالی پاسخ داد: آری. سپس ابو جعفر منزل را ترک کرد[۲۶]»[۲۷].