مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بودهاند؟ (پرسش)
مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بودهاند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / مدعیان دروغین سفارت و نیابت |
مدخل اصلی | احمد بن هلال کرخی |
تعداد پاسخ | ۳ پاسخ |
مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بودهاند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
- «احمد بن هلال، اهل روستای بزرگی از منطقه "نهروان" بود که میان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است وی از یاران حضرت هادی (ع) یا امام عسکری (ع) بود. وی مشهور به غلو و مورد لعن و نفرین ابدی است[۱]. نخست از افراد مورد اطمینان حضرت عسکری (ع) و از اصحاب ویژه و روایت کننده از امامان معصوم (ع) بود. ۵۴ بار به زیارت خانه خدا رفت که بیست بار آن با پای پیاده بود، امّا دچار کژی شد؛ به گونهای که حضرت عسکری (ع) او را بسیار نکوهش کرد و دربارهاش فرمود: "از این صوفی ریاکار و بازیگر پروا کنید"[۲]. برخی نیز این جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدی (ع) دانستهاند که در هرحال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است. او تا زمان نیابت محمد بن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد. از حضرت مهدی (ع) درباره لعن و نفرین بر او و لزوم بیزاری از کارهایش توقیعی صادر شد[۳]. بیشتر کتابهای رجالی، به او لقب "عبرتایی" دادهاند[۴]. شیخ طوسی در کتاب "الغیبة" وی را "کرخی" نامگذاری کرده و به او "بغدادی" نیز گفته شده است. احمد بن هلال تا آخر سفارت نایب نخست، دچار کژی نشده بود؛ ولی پس از وفات عثمان بن سعید، در نایب دوم شک کرد و نیابت او را نپذیرفت[۵]. شیعیان هم پس از برکناری، او را نفرین شده دانسته و از وی دوری جستند. پس از مرگ وی، توقیعی از ولی عصر (ع) صادر شد: خداوند سبحانه و تعالی از فرزند هلال نگذرد که بدون هماهنگی و خشنودی ما، در کار ما مداخله و فقط به میل خود عمل میکرد، تا آنکه پروردگار، با نفرین ما زندگیاش را به انجام رساند. ما در زمان زندگیاش نیز انحرافش را به شیعیان خاص خود گوشزد کردیم. این را به هرکس که درباره او میپرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل میکنند، تردید کند؛ زیرا میدانند ما اسرار خود را با آنان میگوییم. آن حضرت در توقیعی دیگر فرمود: ابن هلال، ایمان خود را پایدار نداشت و با آنکه مدت طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد[۶]»[۷].
- «ابو طاهر محمد بن علی بن بلال در ابتدا نزد امام حسن عسکری (ع) فردی مورد اعتماد بود و روایاتی چند از آن حضرت نقل کرده است؛ ولی رفته رفته به سبب پیروی از هوای نفس، راه انحراف در پیش گرفت و مورد سرزنش خاندان وحی واقع شد. وی، ادعا کرد وکیل حضرت مهدی (ع) است. او نیابت نایب دوم حضرت مهدی (ع) را منکر شد و درباره اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به حضرت مهدی (ع) برساند، خیانت کرد[۸]. نایب دوم، زمینه دیدار وی را با حضرت مهدی (ع) فراهم کرد. امام به وی فرمان داد اموال را به نایبشان برگرداند؛ اما او در دشمنی و کژی خود باقی ماند. پایان کارش آن شد که توقیعی از ناحیه مقدسه، بر بیزاری از وی- در ضمن افرادی دیگر از جمله حلاج و شلمغانی- صادر شد[۹]»[۱۰].
- «محمد بن نصیر نمیری، یکی از رقبای محمد بن عثمان بود که نیابت وی را قبول نداشت و خود مدعی نیابت بود. شیخ طوسی، در اصحاب امام جواد (ع) دو بار از او نام برده و هیچ شرحی درباره او نداده است[۱۱]. و علامه حلی نیز، دو جا از او نام برده، مینویسد: "محمد بن نصیر نمیری کسی است که امام هادی (ع) او را لعن کرده است". در جای دیگر مینویسد: ابن غضائری درباره او گفته است: محمد بن نصیر از نگاه علمی، از فضلای بصره بود و از نظر عقیدتی ضعیف بود. فرقه "نصیریه" را او تأسیس کرده و به او منسوب است[۱۲]. در رجال کشی نیز شرح حال او مطرح است. به نظر مرحوم کشی امام هادی (ع) سه نفر را لعن کرده که یکی از آنها محمد بن نصیر نمیری است[۱۳]. در جای دیگر از عبیدی نقل میکند: "امام عسکری (ع)- بدون اینکه من چیزی از او بپرسم- نامهای برایم فرستاد و در آن نامه، از محمد بن نصیر نمیری و حسن بن محمد بن باباقمی، اعلان انزجار کرده، فرمود: "تو و همه دوستداران ما، از آنان دوری جویید و من آنها را لعن میکنم و لعنت خدا نیز بر آنها باد! آنان از نام ما سوءاستفاده کرده و اموال مردم را میخورند و فتنه انگیزی میکنند. آنان ما و شیعیان ما را اذیت کردند. خداوند سبحانه و تعالی آنها را اذیت کند و آنان را در فتنهای که ایجاد کردهاند، مغلوب و نابود سازد"[۱۴]. وی عقاید کفرآمیز و الحادی داشت که سعی میکرد آن را در بین عامّه مردم منتشر سازد. محمد بن موسی بن حسن بن فرات نیز اسباب کار او را فراهم و او را پشتیبانی میکرد[۱۵]. ابن فرات از خاندان معروف به نوفرات بود. وی در بغداد و کوفه محدثی معروف بود و به نظر میرسد نخستین فرد از خاندان بنوفرات است که در حکومت عباسی مقامی به دست آورد[۱۶]. از اینجا نقش حکومت در حمایت و پشتیبانی از خطوط انحرافی روشن میشود. عقاید نمیری در کتاب "الغیبة"، "رجال کشی" و "فرق الشیعه" بیان شده است. سعد بن عبد اللّه اشعری گوید: محمد بن نصیر نمیری مدعی بود پیغمبر است و امام هادی (ع) او را مبعوث کرده است. عقیده به تناسخ داشت و معتقد به خدایی امام هادی (ع) بود، نزدیکی با محارم را جایز میدانست و ....[۱۷]. سعد بن عبد اللّه گوید: نمیری در آخر عمر بیمار شد و در آن حال مرد. در آن بیماری از وی پرسیدند: جانشین تو کیست؟ او با زبان ضعیف و گرفتهای گفت: احمد؛ ولی کسی نفهمید احمد کیست؛ به همین سبب این حرف، موجب انشعاب پیروان او شد؛ عدهای گفتند: مقصود نمیری، احمد فرزندش بوده است. جمعی گفتند: احمد بن محمد بن موسی بن فرات است. و گروهی گفتند: منظور وی احمد بن موسی بن فرات است. و فرقهای گفتند: منظور وی احمد بن ابو الحسین بن بشر بن یزید است. این انشعاب باعث پراکندگی اتباع او شد[۱۸]»[۱۹].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
وی در سال ۱۸۰ ه. ق در "عبرتا" که روستایی بزرگ و از نواحی نهروان بغداد است متولد شد و در سال ۲۶۷ ه. ق از دنیا رفت[۲۳]. او قبل از انحرافش از شخصیت والایی برخوردار بوده و عالمی برجسته و عارفی متّقی محسوب میشده است. او از عصر امام رضا (ع) بوده تا هفت سال گذشته از غیبت صغری، و عبارات بعضی از علمای رجال دلالت بر مقام والای او دارد. نجاشی در رجال خویش میگوید: او "صالح الرّوایة" است و دو کتاب برای وی ذکر کرده است، کتاب "یوم و لیلة" و "نوادر"[۲۴]. احمد بن هلال پنجاه و چهار بار به حج رفته است و بیست نوبت از آن را با پای پیاده حج نموده است[۲۵]. در توقیعی از ناحیه مقدسه که به دست حسین بن روح -نایب سوم- صادر شد، حضرت وی را لعنت کرده و به شیعیان امر کرده بود که از وی دوری جویند[۲۶]. آیت الله خویی مینویسد: "شکی نیست که احمد بن هلال از نظر عقیده فاسد است و قابلاعتماد نیست، بلکه از زندگی او استفاده میشود که به چیزی پایبند نبوده است؛ لذا گاهی غلوّ میکرده و گاهی اعمال ناصبی بودن از او ظاهر میشده است... "[۲۷]»[۲۸].
امام حسن عسکری (ع) دو بار فرزند خویش، امام زمان (ع) را به او خبر داده است. این حدیث توسط خود ایشان، در اصول کافی چنین آمده است که: محمد بن علی بن بلال میگوید: "از جانب امام حسن عسکری (ع) دو سال پیش از وفاتش، پیامی به من رسید که از جانشین پس از خود به من خبر داد. بار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی به من رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد"[۳۲]. شیخ طوسی میگوید: "ماجرای او با محمد بن عثمان، که با ادعای نیابت حضرت، اموالی را ضبط، و از تسلیم آن به وی خودداری نمود و ادعا کرد که از طرف امام زمان (ع) در اخذ آنها وکالت دارد، و دوری شیعیان از وی و لعن او -که از ناحیه مقدسه توقیع مبنی بر لعنت وی بیرون آمد- معروف است"[۳۳]. طبق روایت شیخ طوسی، محمد بن عثمان ملاقاتی سرّی میان امام دوازدهم و بلالی ترتیب داده بود تا به وی ثابت شود که او از جانب امام عمل میکند. ابو جعفر (محمد بن عثمان) او را به منزلی در جای نامعلوم برد و در آنجا گفته میشود، امام را ملاقات کردند. امام به بلالی دستور داد وجوهات را تسلیم ابو جعفر کند[۳۴]. ابو جعفر پس از ترتیب ملاقات بلافاصله به منزل بلالی رفت و در آنجا هواداران بلالی جمع شده بودند. ابو جعفر از بلالی پرسید: ای ابو طاهر! از تو میپرسم، تو را به خدا، آیا صاحب الزمان (ع) به تو دستور نداد وجوهات را که نزد توست به من رد کنی؟ بلالی پاسخ داد: آری. سپس ابو جعفر منزل را ترک کرد[۳۵]»[۳۶].
نایب امام زمان (ع) من هستم، اما خداوند او را رسوا گردانید؛ زیرا الحاد و نادانی وی آشکار گردید. محمد بن عثمان هم او را لعنت کرد و از وی دوری نمود و خود را از او پنهان نگاه داشت. نمیری پس از شریعی به دروغ ادعای نیابت کرد"[۳۷]. وی عقاید کفرآمیز و الحادی داشت و سعی مینمود آن را میان عامه مردم منتشر سازد. سعد بن عبدالله اشعری میگوید: "محمد بن نصیر نمیری مدعی بود که پیغمبر است و امام هادی (ع) او را مبعوث کرده است و عقیده به تناسخ داشت. وی معتقد به خدایی امام هادی (ع) بود. ازدواج با محارم را جایز میدانست و عمل لواط را حلال کرده بود. نمیری این را موجب تواضع و فروتنی مفعول و لذت و کامرانی فاعل میدانست و میگفت: خدا هیچیک از اینها را بر بندگانش حرام نکرده است"[۳۸]. فرقه "نمیریّه" منسوب به محمد بن نصیر نمیری است. "نمیریّه" فرقهای از قائلین به امامت امام هادی (ع) در زمان حیات او بودند و بعدا منحرف شدند و قائل به نبوت محمد بن نصیری نمیری شدند و ادعا کردند که محمد بن نصیر را امام هادی (ع) مبعوث کرده است[۳۹]. چون نمیری جزء شیعیان نبود، ادعاهای وی نه موقعیت محمد بن عثمان را تضعیف کرد و نه هیچیک از پیروانش را به جانب خود کشانید. از اینرو نفوذ وی عمدتا به غلات محدود میشد[۴۰]»[۴۱].
|
۲. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«شروع تزویر در امر سفارت به عصر سفیر دوّم محمد بن عثمان عمری باز میگردد؛ زیرا پدر او عثمان بن سعید به قدری معروف بود که هیچ کس جرأت معارضه با او را نداشت. اول کسی که ادعای سفارت دروغین نمود ابومحمد شریعی بود[۴۴]. و بعد از او محمد بن نصیر نمیری[۴۵] و احمد بن هلال کرخی[۴۶] و ابوطاهر محمد بن علی بن بلال بلالی[۴۷] و ابوبکر محمد بن احمد بن عثمان بغدادی و اسحاق احمر[۴۸] و مردی معروف به باقطانی. برخی از آنان در ابتدا از مردان صالح بودند ولی به جهات مختلف راه انحراف را پیشه نمودند. سفیر دوم با تمام قدرت به مقابله با آنها پرداخت، و نیز از ناحیه مقدسه توقیعات و بیانات شدید در لعن و تبری از آنان صادر شد که دلالت بر دروغگویی و سوء باطن آنان داشت. در زمان سفارت حسین بن روح -سفیر سوم- مصیبت در این زمینه بیشتر شد، زیرا شخصی به نام محمد بن علی شلمغانی عزاقری ادعای سفارت نمود و بیشترین تأثیر را در انحراف جامعه به جای گذاشت[۴۹]. او گر چه در ابتدای امر، مردی مؤمن به نظر میرسید و وکیل حسین بن روح بود، ولی عاقبت به انحراف کشیده شد. آخرین کسی که ادعای دروغین سفارت داشت ابودلف کاتب بود که بر این ادعای خود تا بعد از وفات سمری - سفیر چهارم - باقی بود»[۵۰].
|
پرسشهای وابسته
پانویس
- ↑ ر. ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص ۸۲، رقم ۱۹۹
- ↑ " احْذَرُوا الصُّوفِيَ الْمُتَصَنِّع"؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۵۳۵، ش ۱۰۲۰
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۳
- ↑ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص ۴۲۵؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۳۸۴؛ علامه حلی، رجال العلامه، ص ۲۰۲
- ↑ سید محمد صدر، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۵۰۲
- ↑ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۵۳۶؛ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۳۹ -۴۰.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۰۰
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ح ۲، ص ۴۷۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۸۳.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۴۰۵، رقم ۷ و ص ۴۰۷ رقم ۲۳
- ↑ علامه حلی، رجال العلامه، ص ۲۵۴ و ۲۵۷
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۰۵
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۰۵
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۸
- ↑ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۶۹
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۸، ح ۳۷۱؛ کشی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۰۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص ۱۰۳
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۹، ح ۳۷۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۸۵ - ۳۸۶.
- ↑ فهرست، ص ۵۰؛ رجال طوسى، ص ۴۱۰.
- ↑ غیبة طوسى، ص ۳۹۹.
- ↑ رجال طوسى، ص ۴۱۰.
- ↑ فهرست، ص ۵۰؛ رجال نجاشى، ج ۱، ص ۲۱۸
- ↑ رجال نجاشى، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۱۶
- ↑ غیبة طوسى، ص ۳۹۹
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۳۴۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۷.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۴۰۰.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲۸؛ کمال الدین، ص ۴۹۹.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۴۰۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۶۹.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۴۶.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۴۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۱.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۳۹۸.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۳۹۸؛ فرق الشیعه، ص ۱۰۳.
- ↑ فرق الشیعه، ص ۱۰۲.
- ↑ آخرین امید، داود الهامی، ص ۱۲۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۷
- ↑ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۷
- ↑ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۸
- ↑ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۹
- ↑ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۰۱
- ↑ الغیبه، طوسی، ص ۳۰۳
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۵۸.