دعوت مخفیانه
- این مدخل از زیرشاخههای بحث پیامبر خاتم است. "دعوت مخفیانه پیامبر خاتم" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دعوت مخفیانه پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- یکی از مراحل دعوت رسول خدا(ص) دعوت مخفیانه است که تقریباً سه سال به طول انجامید. پیامبر اکرم(ص) در این مرحله به صورت پنهانی و خصوصی با افرادی که خود صلاح میدید، تماس میگرفت و آنها را به دین اسلام دعوت میکرد[۱].
آغاز دعوت پنهانی
- آنچه که در تاریخ ضبط شده است و روایات شیعه و سنی نیز بر آن صِحّه میگذارند، مخفی نگه داشتن رسالت پیامبر(ص) در سه[۲]، چهار [۳] یا پنج[۴] سال اول بعثت است. این امر در آیه ۹۴ و ۹۵ سوره حجر نیز تأیید میشود﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۵].
- دعوت مخفیانه در ابتدا امری لازم برای رو در رو نشدن مسلمانان با قریش بود. قریشی که در شرک و بتپرستی متعصب بودند؛ از این رو حضرت، دعوتش را آشکار نمیکرد و تنها بعضی از خویشاوندان و کسانی که امید به هدایتشان داشت مخفیانه به اسلام دعوت میکرد تا اینکه عدهای از مردم به ویژه ضعیفان قوم به او ایمان آوردند[۶]. حضرت در این دوره، بهشدت، اصول مخفیکاری را رعایت میفرمود؛ اما با وجود این، خبر دعوتش در میان همه تیرههای مکه پیچیده بود[۷].
- مشرکان در ابتدا قضیه را چندان جدّی نمیگرفتند[۸] و گمان میکردند سخنان حضرت، بیشتر از سخنان کاهنان و خداپرستانی قیس بن ساعده و زید بن عمرو امیة بن صلت و دیگران - که عبادت بتان را ترک کرده بودند - نیست[۹]؛ به همین دلیل، وقتی از کنار ایشان رد میشدند به مجالسشان اشاره میکردند و با تمسخر میگفتند: "از آسمان، با جوان بنیعبدالمطلب سخن گفته میشود"[۱۰]. تا اینکه رفتهرفته بر تعداد مؤمنان افزوده شد و روزی نبود که مردم مکه از خواب برخیزند و با مرد یا زن مسلمانی روبه رو نشوند[۱۱]. این امر نگرانیها و مخالفتهایی را از سوی قریش در پی داشت[۱۲][۱۳].
رفتن به شعبهای مکه
- در طول سه سال دعوت پنهانی، مخفی کاری، سرلوحه برنامههای رسول خدا(ص) و مسلمانان قرار گرفته بود. در این باره واقدی از ابن عباس و او از سعید بن زید نقل کرده است: "ما اسلام خود را مخفی میکردیم و نماز نمیخواندیم؛ مگر داخل خانههای در بسته در شعب که بعضی برای بعضی دیگر نگهبانی میدادیم"[۱۴]. حضرت(ص) در طول این سه سال همراه دیگر مسلمانان، گاهی برای ادای واجبات دینی، مخفیانه به کوهها و شعبهای اطراف مکه میرفتند و پنهانی نماز میخواندند[۱۵] تا اینکه روزی سعد بن ابی وقاص با جمعی از مسلمانان مشغول نماز بودند. چند تن از مشرکان سر رسیدند و با ناسزا گفتن به آنها، ملامتشان کردند. کار به درگیری و زد و خورد کشیده شد که سر یکی از مشرکان در این درگیری شکست[۱۶]. پس از این درگیری حضرت(ص) و اصحابش با مخفی شدن در خانه ارقم بن ابی ارقم در دامنه کوه صفا[۱۷] آنجا را مرکز دعوت و محل اجتماعات خود قرار دادند[۱۸] تا عبادات و شعائرشان از انظار مشرکان دور بماند. ایشان یک ماه یا بیشتر آنجا ماندند[۱۹] و خارج نشدند تا اینکه تعدادشان به چهل نفر رسید و جمعیت مسلمانان شکل گرفته گرفت[۲۰].
- کمکم، زمان آن رسیده بود که پیامبر(ص) دعوت خود را به آگاهی همگان برساند؛ از این رو آیه نازل شد که امر الهی را آشکار کند: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۲۱][۲۲].
وجوب نماز
- نماز از جمله اموری بود که بعد از اقرار به توحید و تبرّی از بتان در اولین روزهای دعوت پنهانی بر مسلمانان واجب شد[۲۳].
- جریان از این قرار بود که روزی رسول خدا(ص) به بالای شهر مکه رفت. جبرئیل نازل شد و با زدن پاشنه پای خود به کنار کوه چشمه آبی بیرون زد. او در حالی که رسول خدا(ص) نگاهش میکرد وضو ساخت [۲۴]؛ پس صورتش را شست، مضمضه و استنشاق کرد. سپس سر و پاهایش را تا قوزک پا مسح کرد[۲۵]. حضرت نیز به همان ترتیب وضو گرفت، آن گاه جبرئیل دو رکعت نماز خواند و حضرت نیز به همان نحو نماز را ادا کرد[۲۶].
- گویا نخستین نمازی که بر حضرت واجب شد، نماز ظهر بود. ابنعباس میگوید: "سپس جبرئیل نازل شد و نماز ظهر را در هنگام تمایل خورشید خواند، نماز عصر را پس از رفتن سایه به اندازه قد انسان، نماز مغرب را به هنگام غروب خورشید، نماز عشاء را پس از رفتن شفق و نماز صبح را پس از طلوع فجر به جا آورد"[۲۷].
- ظاهراً تا قبل از هجرت، نمازی که بر ایشان واجب شد دو رکعتی بود. بعدها نماز کامل، چهار رکعت شد؛ ولی برای مسافر، همان دو رکعت باقی ماند[۲۸][۲۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دعوت مخفیانه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۵۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۱۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۴۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ص۱۲۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ص۱۲۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دعوت مخفیانه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۵۹-۳۶۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه ج۳، ص۳۷؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه ج۱، ص۲۶۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۷.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۱؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۹۷؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۲؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۹، ص۹۱.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان * ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دعوت مخفیانه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۶۰-۳۶۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۶۰؛ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۵؛ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دعوت مخفیانه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۶۱-۳۶۲.