دولت معین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث دولت‌های عرب جاهلی است. "دولت معین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دولت معین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "دولت معین" اولین دولت در یمن است که اخبارش به دست ما رسیده است. اصل این کلمه، "معان" (چشمه) است که بعدها به صورت معین نوشته شد[۱]. این دولت که هم‌عصر با هخامنشیان در ایران به شمار می‌آید، از حدود سال ۲۵۰۰ ق‌.م و تا سال ۱۲۰۰ ق‌.م به اوج قدرت خود رسیده است. از کتیبه‌های موجود در شمال وادی‌القری، صفا، حوران و... چنین بر می‌آید که سرزمین دولت معین، علاوه بر قسمت اعظم عربستان جنوبی، عُلی و مدین، شمال حجاز، حوران در شام و کرانه‌های فرات را نیز شامل می‌شده است[۲].
  • دولت معین را باید دولتی تجاری دانست؛ از این رو بیشتر مناطق تحت امرش را مناطق تجاری تشکیل می‌داد [۳]. این دولت بر شالوده دینی استقرار یافت؛ اما رفته‌ رفته از بنیادهای دینی‌اش فاصله گرفته، راه ملک‌داری را پیش گرفت[۴][۵].

نوع حکومت معین

  • در معین هر شهری، حکومتی کوچک با هیئت دینی و مجلس مشورتی خاص خود را داشت و از سوی[۶] پادشاه، در امورشان دخالتی نمی‌شد. پادشاه به عنوان "کبیر"، تنها در مسائل سیاسی مهم و مملکتی، دخالت می‌کرد. احکام حکومتی نیز با مشورت رجال دینی و سیاسی و بزرگان قبایل صادر می‌شد[۷].
  • اولین پادشاه معین – با توجه به اطلاعات به دست آمده - "الیفع وقه" بوده که نامش بر کتیبه‌های شهر "براقش" و "نشن" ذکر شده است. همچنین در این کتیبه‌ها آمده است که مردم به معبد "الیفع وقه" هدایا و نذورات تقدیم می‌کردند[۸]. ملوک معین، خود را به القابی مشابه القاب ملوک روم و ایران ملقب می‌ساختند. "یتع" (مخلص و صدوق)، "دیام" (عالی)، "نبط‌" (درخشنده)، "وتر" (متعالی) و... از جمله القابی بودند که شتهان معین برای خود در نظر می‌گرفتند[۹].
  • از شهرهای مهم آنها "قرن" را می‌توان نام برد که پایتخت حکام معینی نیز بود. معین، حزم، یثل، نشن، کمنه و... از دیگر شهرهای مهم دولت معین به شمار می‌آمدند[۱۰][۱۱].

امور دینی

  • در قلمرو سرزمین معین، هر شهری معبدی داشت و هر معبد برای الهه‌ای خاص بود. معبدها شکوه خاصی داشتند و زمین‌های زیادی متعلق به آنان بود و نذور فراوانی به آنها اهدا می‌شد[۱۲].
  • در کتیبه‌های بر جا مانده از سلسله معین، به تعدای از الهه‌هایشان اشاره شده است. الهه‌هایی همچون "ود"، "مثل عثتر" و "نکرح". عبادت "ود" که الهه "ماه" به شمار می‌آمد تا ظهور اسلام نیز مرسوم بود[۱۳]. این اسم در آیه ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا[۱۴] آمده است.
  • از نمادهای تمدن این دولت می‌توان به ضرب سکه اشاره کرد. سکه‌ای به نام "درهم" که حقوق کارمندان و کارگران و دیگر اقشار جامعه را با آن پرداخت می‌کردند[۱۵].
  • روزگار ضعف دولت معین، با استقلال حکومت‌های شهری تابع دولت همراه بود: مهم‌ترین این دولت‌شهرها، ملوک "کمنه" است. اسامی تعدادی از این ملوک در کتیبه‌ها آمده است[۱۶]. این دولت، ابتدای قرن اول قبل از میلاد، رو به ضعف نهاد و سرانجام به دست سبئی‌ها از پای در آمد[۱۷][۱۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۶۹.
  2. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۳.
  3. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۳.
  4. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۶۷.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دولت‌های عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۶۳-۳۶۴.
  6. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۰۸- ۱۰۹.
  7. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۰۸- ۱۰۹.
  8. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۸۳.
  9. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۰۴.
  10. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۱۸.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دولت‌های عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۶۴.
  12. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۱۳.
  13. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۸۱-۸۷.
  14. «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
  15. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۱۲.
  16. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۱۰۷.
  17. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۳.
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دولت‌های عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۶۴-۳۶۵.