استعفاف در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استعفاف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
استعفاف و تعفف در تفاسیر
شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمعالبیان فرمودهاند: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾: هر کس از اولیای اموال یتیمان غنی بود، باید آنچه را از مال یتیم سهم او ست، برای خودش نگیرد، خواه کم باشد یا زیاد، و از خوردن آن، خودداری نماید[۱]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾، گفتهاند: این امر از جانب خدای متعال برای کسی است که راهی را برای ازدواج نمودن نمییابد؛ از این که توان پرداخت مهریه را ندارد و یا آنکه نمیتواند آنچه را که از نفقه و لباس بر او لازم است، فراهم کند. چنین فردی باید پاکدامنی نماید و در کار زشت وارد نگردد و خویشتنداری کند تا خداوند از فضلش او را بینیاز گرداند[۲]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، فرمودهاند: زنهای بازنشسته سالمندی که امید و تمایلی برای ازدواج نمودن ندارند، در دور انداختن چادر خود پرهیزگاری کرده و عفت ورزند که این کار برای آنان، در دینشان، بهتر است[۳]؛ یعنی (اگر) با پوشیدن چادر، عفاف و پاکدامنی نمایند، برای آنان بهتر از آن است که آن را از سر خود بردارند[۴]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾، طبرسی گفته: از سؤال نمودن از مردم خودداری میکنند، در حالی که آراستگی لباس آنان، پوششی است بر بدی حال و فقر آنان، و این برای طلب رضای حق تعالی و چشم داشتن به رسیدن به پاداش بزرگ است[۵]. زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾، فرموده: استعفّ رساتر از عفّ است، گویی او بسیار خواهان خودداری کردن از مال ناروا است[۶].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾، گفته: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ﴾: و او باید از پارسایی و دور نگهداشتن نفس از چیزهای ناپسند، تلاش نماید؛ چنانکه مستعفّ به معنای خواهان پاکدامنی از خویشتن و حامل پاکدامنی بر نفس خویش است[۷]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، فرموده: و الاستعفاف من الوضع خير لهن: خویشتنداری برای او بهتر است از برداشتن چادر[۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾، فرموده: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ﴾ به حال آنان، (که ایشان) ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾، بینیازند، به خاطر خودداری کردن از سؤال (از دیگران)[۹]. شُبَّر هم در تفسیرش فرموده: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾؛ یعنی در خوردن آن (مال یتیم) پاکدامنی نمایند[۱۰]. نیز فی قوله: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ﴾، گفته: و باید در عفت و پاکدامنی نمودن (درباره آن)، جدیّت و تلاش نماید[۱۱]. همچنین فی قوله: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ﴾، فرموده: از برداشتن چادر خودداری کنند[۱۲]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾، گفته: از آن جهت که آنان از سؤال نمودن (از دیگران)، خودداری دارند[۱۳]. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾، به معنای آن است که کسی که ولیّ یتیم است و در معاش خود نیازی به استفاده نمودن از مال یتیم ندارد، باید راه عفت را بجوید و لازمه آن این است که از اموال آنان چیزی نگیرد[۱۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾، فرموده: استعفاف و تعفّف، از نظر معنا به هم نزدیکند، و مراد از نیافتن نکاح، عدم قدرت بر مهر و نفقه است، و معنای آیه، امر به تعفّف و احتراز از وقوع زناست برای کسی که قدرت بر نکاح ندارد تا خدای تعالی از فضلش او را بینیاز گرداند[۱۵].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، فرموده: کنایه از احتجاب (پوشاندن) است؛ یعنی باحجاب بودن برای آنان بهتر از این است که حجاب (و چادر) را بردارند[۱۶]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾، فرموده: این که جاهل به حال آنان، ایشان را به سبب خودداری نمودن از سؤال، اغنیا میپنداشت، دلالت دارد بر این که آنان به فقر و نداری تظاهر نمیکنند، مگر جایی که راه چارهای برای آنان از پوشاندن علایم فقر و مسکنت که از ظاهر چهره و لباس آنان پیداست، نباشد[۱۷]. تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾، فرموده: یعنی سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند، نباید به هیچ عنوانی از اموال ایتام استفاده کنند، و اگر فقیر و نادار باشند، تنها میتوانند در برابر زحماتی که به خاطر حفظ اموال یتیم متحمّل میشوند، با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند. در این زمینه، روایاتی نیز وارد شده و مضمون آیه را چنانکه گفته شد، توضیح داده است؛ از جمله در روایتی از امام صادق(ع) میخوانیم: «فَقَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ يَحْبِسُ نَفْسَهُ عَنِ الْمَعِيشَةِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْكُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا كَانَ يُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ كَانَ الْمَالُ قَلِيلًا فَلَا يَأْكُلْ مِنْهُ شَيْئاً»: منظور کسی است که سرپرستی مال یتیم، او را از رسیدگی به زندگی خویش باز داشته، پس در این صورت او میتواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند، و این در صورتی است که این کار به صلاح یتیم باشد. امّا اگر ثروت یتیم کم باشد (و طبعاً سرپرستی آن نیز وقت زیادی را اشغال نمیکند)، در این صورت چیزی از مال یتیم برندارد[۱۸].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾، فرموده: و آنها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را با فضلش بینیاز کند. (بعد در شرح آن چنین میفرماید:) نکند در این مرحله بحرانی و در این دوران آزمایش الهی، تن به آلودگی در دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذری پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان، شخصیت و تقوا را در چنین مرحلهای آزمود[۱۹]. در ترجمه قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، فرموده: اگر آنها تعفّف کنند و خویشتن را بپوشانند، برای آنها بهتر است. (بعد در شرح آن آورده که:) چرا که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند، پسندیدهتر و به تقوا و پاکی نزدیکتر است[۲۰]. در معنای قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ هم فرموده: یعنی کسانی که از حال آنها اطلاعی ندارند، به خاطر خویشتن داری و عفت نفس ایشان، گمان میکنند آنان بینیازند[۲۱].[۲۲]
استعفاف و تعفّف در تفاسیر روایی
از ابوعلی طبرسی نقل شده که در معنای رشد در: ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾، مفسرین اختلاف نمودهاند. سپس اقوالی را ذکر نموده و در آخر، خود چنین نظر میدهد: اقوا این است که مراد از «رشد»، عقل و صلاحیت داشتن در حفظ مال است، و فرموده که این قول از امام باقر(ع) نیز روایت شده است[۲۳]. و فی قوله: ﴿أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾ از علی بن ابراهیم با اسنادش از ابیحمزه و او از امام صادق(ع) نقل کرده که: «فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾ قَالَ تَضَعُ الْجِلْبَابَ وَحْدَهُ»: امام صادق(ع) درباره این آیه: زنان پیر و بازنشسته (از امر ازدواج) که گناهی نیست از این که ثیابشان را فروگذارند، فرمود: تنها آن چادری که بر روی مقنعه میاندازند، بردارند[۲۴].
علی بن ابراهیم میفرماید: آیه ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾، درباره پیرزنهایی که از حیض شدن افتاده و امیدی به ازدواج نمودن خود ندارند، نازل شده است، مبنی بر این که چادرهایشان (را از روی مقنعهشان) بردارند، و فرمود: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾؛ یعنی اگر عفت ورزند و خود را برای مردان ظاهر نسازند، برای آنان بهتر است[۲۵]. و فی قوله: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ...﴾، از ابوعلی طبرسی نقل کرده است که: ابوجعفر، امام باقر(ع)، فرمود: «نزلت الآية في أصحاب الصّفّة»: این آیه درباره اصحاب صفه نازل شده است؛ همچنین کلبی این حدیث را از ابن عباس روایت کند[۲۶]. ابوعلی اشعری با اسنادش تا معاویة بن وهب و او هم از ابیعبدالله، امام صادق(ع)، فی قوله عزوجل: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾، نقل کرده که: «يَتَزَوَّجُوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: ازدواج کنند تا آنکه خدای متعال آنان را از فضلش بینیاز گرداند[۲۷].
همین طور در تفسیر علی ابن ابراهیم فی قوله: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾، آمده که: آیه درباره پیرزنهایی است که از حیض شدن و از ازدواج نمودن مأیوسند، مبنی بر اینکه (چنین زنانی) نقاب را از چهره بردارند، و سپس فرمود: معنای: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، آن است که خود را برای مردان ظاهر نکنند[۲۸]. باز در این تفسیر آمده که: «قال العالم(ع): الفقراء هم الذين لا يسئلون لقول الله تعالى في سورة البقرة: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾...». دانای به علم قرآن فرمود: که فقرا کسانی هستند که سؤال نمیکنند برای آنچه خدای متعال در سوره بقره فرموده: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ...﴾. این حدیث طولانی بوده و در این جا تنها به مقدار نیاز آمده است. ابوجعفر، امام باقر(ع)، هم فرموده: آیه درباره اصحاب صفه نازل گردیده است[۲۹]. باز در ضمن حدیثی در مجمعالبیان آمده است که: «ان الله يحب ان يرى اثر نعمته على عبده، و يكره البؤس و التباؤس و يحب الحليم المتعفف من عباده و يبغض الفاحش البذي السؤال الملحف»: البته، خدای متعال دوست دارد که اثر نعمتش را بر بندهاش ملاحظه کند، و اظهار نمودن بیچارگی و تنگدستی را اکراه دارد، و بندگانی را که حلیم و بردبارند و از سؤال نمودن خودداری میکنند، دوست دارد، و از آنان که با فحاشی کردن و گفتن سخن زشت اصرار بر سؤال کردن دارند، غضبناک و خشمگین است[۳۰].
شیخ جلالالدین عبدالرحمن سیوطی در تفسیر درّ المنثور فی قوله: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾، فرموده: عبد بن حمید، ابن جریر، ابن ابی حاتم، نحاس، حاکم و صححه از طریق مقسم، از ابنعباس اخراج نمودند که: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾ «قال: بغناه من ماله حتى يستغني عن مال اليتيم؛ لا يصيب منه شيئاً، ﴿وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾، قال: يأكل من ماله؛ يقوت على نفسه حتى لا يحتاج الى مال اليتيم»[۳۱].
و فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾، آورده که:
- عبد بن حمید، ابنمنذر و ابن ابی حاتم درباره: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾، از عکرمه اخراج نمودند که او گفت: «هو الرجل يرى المرأة فكأنه يشتهي، فان كانت له امرأة، فليذهب اليها، فليقض حاجته منها، و ان لم تكن له امرأة، فلينظر في ملكوت السموات و الارض حتى يغنيه الله من فضله»[۳۲].
- ابن ابی حاتم از ابی روق اخراج نموده که او درباره: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ﴾، میگفت: «عما حرم الله عليهم حتى يرزقهم الله»[۳۳].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، فرموده: سعید بن منصور، ابنمنذر و بیهقی در سنن از عاصم احول اخراج نمودند که او گفته: دخلت على حفصة بنت سيرين و قد ألقت عليها ثيابها، فقلت: اليس يقول الله: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾، قالت اقرأ ما بعده: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾، هو ثياب الجلباب[۳۴].[۳۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ تبیان، ج۳، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹.
- ↑ تبیان، ج۷، ص۳۸۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ تبیان، ج۷، ص۴۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۰۲.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۶۴.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۷۶.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ تفسیر شبّر، ص۱۸۰.
- ↑ تفسیر شبّر، ص۷۳۶.
- ↑ تفسیر شبّر، ص۷۴۷.
- ↑ تفسیر شبّر، ص۱۱۲.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۱۸۵.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۱۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۱۷۸.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۴۲۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۷۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۵۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۴.
- ↑ برهان، ص۲۱۲.
- ↑ برهان، ص۷۴۵.
- ↑ برهان، ص۷۴۵.
- ↑ اصحاب صفه، چهارصد نفر مرد بودند که در مدینه سکنایی نداشتند تا در آنجا ساکن شوند و اقوام و نزدیکانی هم در مدینه نداشتند تا در منزل آنان مأوا اختیار کنند. لذا در مسجد (بر روی صفه؛ یعنی سکوی پهنی) ساکن شدند. آنان میگفتند: بر آنچه پیامبر خدا(ص) ما را مأمور آن کند، آمادگی داریم. خدای تعالی برای مساعدت و معاونت به آنان، مردم را برانگیخت و مردمی که توانایی داشتند، آنان را مورد عطا و بخشش قرار دادند (برهان، ص۲۵۸).
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۶۲۳، حدیث ۲۳۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۶۰۰، حدیث ۱۵۴.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۲۸۹، حدیث ۱۱۴۹.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۲۹۰، حدیث ۱۱۵۰.
- ↑ در المنثور، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۴۵.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۴۵.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۵۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۸.