نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۷ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۷ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
قریش از هجرترسول خدا(ص) بیمناک بود و برای جلوگیری از هجرتحضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری قریش که قصّی بن کلاب، جدّ پیامبر(ص) آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف قریش، از قبایل "بنی عبدشمس"، "بنینوفل بن عبدمناف"، "بنی عبدالدار"، "بنیاسد"، "بنیمخزوم"، "بنیسهم" و "بنیجمح" حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان نقل کردهاند، شیطان به صورت پیری پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد[۱] و در انجمن آنها نشست و گفت: "من از مردم نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید"[۲].
صحبت درباره پیامبر(ص) شروع شد[۳]. بعضی گفتند: رسول خدا(ص) را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز مرگ وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از مکّه بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. ابوجهل نظر داد، از هر قبیلهجوانی دلیر انتخاب شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنیهاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند[۴][۵].
پس حضرت علی(ع) از سر شب در جایگاهپیامبر(ص) خوابید. مشرکانقریش، حجره پیامبر(ص) را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل خانه نگاه میکردند. آنان تصوّر کردند پیغمبر(ص) در جایگاه خود خوابیده است. کفّارقریش میخواستند، همان شب به خانه بریزند؛ ولی ابولهب گفت که شب، خانه را حراست میکنیم و همین که صبح طلوع کرد، به خانههجوم میبریم[۹]. کفّارخانه را در محاصرهشان گرفتند. پیامبر(ص) از خانه خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند آیه اول سوره "یس" را تا آیه﴿وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۰]تلاوت کرد و پیامبر(ص) از میان آنها گذشت[۱۱]. مشرکان که در بیرون خانه بودند، با هم به گفتگو پرداختند. ابوجهل رو به رفقای خود کرد و گفت: "محمدگمان میکند اگر شما از او پیروی بکنید، بر عرب و عجمحکومت و سلطنت خواهید کرد و پس از مرگ نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغهای اردن و شام، خواهید رفت؛ ولی اگر از او پیروی نکنید، کشته خواهید شد و پس از مرگ نیز که زنده شوید، آتشهای افروخته در انتظار شماست"[۱۲].
در همان لحظه، رهگذری از پیش مشرکانگذشت و به آنها گفت: "به انتظار چه کسی در اینجا نشستهاید؟" گفتند: "به انتظارمحمد". رهگذر گفت: "خدایتان ناامید کرد و به خداسوگند! محمد از خانه خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر صدق گفتار مرا میخواهید، دست به سرهای خود بکشید". این را گفت و از پیش آنها رفت[۱۳].
مشرکاندست به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در خانه آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون علی(ع) در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص رسول خدا(ص) را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: "به خدا این محمد است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است". همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند[۱۴].
از آیاتی که در این باره نازل شد، میتوان به دو مورد اشاره کرد:
ناگهان حضرت علی(ع) از بستر برخاست و فرمود: "چه میخواهید؟" مشرکان گفتند: "محمد را میخواهیم، او کجاست؟" علی(ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که مکه را ترک کند و او نیز مکه را ترک کرده است"[۱۷].
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.
↑عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
↑شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
↑علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.
↑«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۹.
↑ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
↑«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
↑«بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.