محمد بن علی بن عبدالله

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عبّاس، عموی پیامبر(ص)، فرزندان زیادی داشت که شمار آنها را ده الی دوازده تن بیان داشته‌اند[۱]، اما در میان فرزندان ایشان، عده کمی از آنها چون عبدالله و عبیدالله، وارد مسائل سیاسی شدند و از طرف پدر به اموری منصوب گشتند[۲]. عبدالله بن عباس، سرآمد فرزندان بود او ۱۵ سال داشت که پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت[۳].

عبدالله بن عبّاس ۷ پسر داشت که کوچکترین آنها علی بود و نسل عبدالله از وی زیاد گردید. علی بن عبدالله بن عباس، مردی بزرگوار و فقیه بود و نزد اهل حجاز مقامی والا داشت. او در حمیمه ادعای خلافت نمود و ادعا کرد که بعد از او خلافت به فرزندان و نوه‌های او می‌رسد و این افکار و ادعا را در خاطر فرزندان خویش بارور نمود. علی بن عبدالله بن عبّاس، در سن ۸۰ سالگی در حمیمه درگذشت و پسرش محمّد را جانشین خویش اعلام نمود[۴].

محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، در سال ۵۴ هجری قمری، در شهر مدینه به دنیا آمد و از کودکی زیر نظر پدر و جدّش به فراگیری علوم فقهی و اسلامی مشغول شد. او بر اثر کثرت عبادت بر پیشانی‌اش پینه بسته بود از این رو او را «ذوالثفنات» (پینه دار) می‌گفتند[۵]. محمّد بن علی، در عین حال بسیار کاردان و باهوش بود و در مسائل سیاسی سرآمد بود. او خود را به محمّد بن حنیفه نزدیک ساخت و آنگاه که محمّد بن حنیفه در بستر مرگ افتاده بود، بر بالین او حاضر شد و در جریان کار انقلابیون علیه دستگاه خلافت بنی امیه قرار گرفت. به این ترتیب، اقدامات سرّی عباسیان، از سال ۱۰۱ هجری قمری آغاز شد. محمد بن علی، با شناخت انقلابیون، تمام نیروی خویش را به کار بست تا با زیرکی در آنان نفوذ کند و همه آنها را به زیر سلطه خویش بکشاند. او به گونه‌ای پنهانی و با احتیاط کامل گام برمی‌داشت و اقدامات خویش را عملی می‌کرد. محمّد بن علی، هر چند به مبلّغان خویش می‌گفت از فاطمیان بر حذر باشند، اما خود او و نزدیکانش به تظاهر با آنها همبستگی خود را اعلام می‌کردند و در عین حال از محبوبیت آنها بهره می‌جستند. آنها با شعار الرضا من آل محمد(ص) در ابتدا دعوت خود را پنهانی شروع کردند.

محمّد بن علی بن عبدالله بن عبّاس در سال ۱۲۵ هجری قمری، در حمیمه درگذشت[۶]. او ۱۰ پسر داشت که در میان فرزندانش ابراهیم، ابوالعبّاس سفاح و منصور در کار سیاست وارد شدند[۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳ و ص۶۷.
  2. مختصر التاریخ، ج۱۲، ص۲۹۶-۲۹۷.
  3. سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۳۵؛ اسد الغابة، ص۱۹۵؛ انساب الاشراف، ص۲۷.
  4. انساب الاشراف، ج۳، ص۷۰؛ اخبار الدوله، ص۱۱۷ و ۱۵۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۱۹؛ ج۵، ص۱۹۸؛ وفیات الاعیان، ج۲، ص۴۳۹.
  5. . انساب الاشراف، ج۳، ص۷۱-۷۲ و ۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۷۹؛ وفیات الاعیان، ص۴۳۸-۴۳۹.
  6. انساب الاشراف، ج۳، ص۸۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۳۲؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۷؛ اخبار الدوله، ص۲۳۹؛ اخبار الطوال، ص۳۳۹؛ الکامل، ج۵، ص۲۵۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۲۲۹.
  7. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۳۰۲.