نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۳۰ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابرار (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ابرار: نیکان و نیکوکاران، اهل مرتبه عالی ایمان، دارای منزلتی برتر از أولواالألباب "خردمندان" و نازلتر از مقرّبان[۱]
واژهشناسی لغوی
واژه "ابرار" به گفته راغب، جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)[۲] و به گفته برخی مفسّران[۳] و بسیاری از لغویان[۴]، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیشتر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کردهاند[۵]. واژه "بِرّ"[۶] با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است[۷]
بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است[۸]. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) میدانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کارنیک" معنامیکنند[۹]. برخی این سخن را تکلّفآمیز دانسته و گفتهاند: بِرّ با بَرّ که کلمهای جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است[۱۰]. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکوبودن کار در برابر غیر" است و این معنا، باتوجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزشهایشان است و بِرّ بنده در پیشگاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راستگویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعههای زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب میداند[۱۱]. برخی نیز جامعترین معنای بِرّ را خیر دانستهاند[۱۲]؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از اینرو "خیر" معنایی عامدارد[۱۳][۱۴]
ابرار در قرآن
مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عامترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه "افعال اختیاری" است[۱۵]. مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیقتر، اَبرار در آیه ﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۱۶] به تفصیل بیان شده است. اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است[۱۷] بِرّ همان احسان، وتحقّق آن چنین است که آدمی کار خودرا نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجامدهد، نه برای پاداش یا تشکر، ودر این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد[۱۸]. خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۱۹] به ایمان و احسان در عبادتها و معاملهها تفسیرکرده است[۲۰]. به گفته برخی، بِرّ حقیقی همانعمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به نیکویی عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و پیروی از آنها و تظاهر به آنها بِرّ نیست[۲۱]. بهگفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده میشود[۲۲] و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد[۲۳]. در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیشتر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت[۲۴]، صدق[۲۵]، ثواب یا بهشت[۲۶]، صله رحم یا پیوند[۲۷]، تقوا[۲۸]، اعمال مقبول[۲۹]، مهربانی، احسان[۳۰]، و صدقه[۳۱]. با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از "خیر" یا دیگر معانی بِرّ ذکر کردهاند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح دادهاند[۳۲]. پیامبر(ص) در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه ﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۳۳] را که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد[۳۴][۳۵]
مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریفها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند[۳۶] و از گناهان بپرهیزند[۳۷]. آنان که به خدا، پیامبر(ص) و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند[۳۸]. مؤمنانی که در ایمان خود صادقند[۳۹]. نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام میدهند؛ بیآن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند[۴۰]. برخی در تفسیر آیه ﴿﴿رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ ﴾﴾[۴۱] مقصود از ابرار را انبیا و اولیا دانستهاند[۴۲][۴۳]
در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه "تقوا" با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد میدانند[۴۴]. برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یکدیگر میشمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمردهاند[۴۵]. بِرّ و تقوا در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، وآیاتی مانند﴿﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى﴾﴾[۴۶]، ﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۴۷] نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی[۴۸]. شایان ذکر است که تقوا اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر میگیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی و تقوا بر جنبه سلبی دلالت میکند[۴۹][۵۰]
واژههای مقابل بر
إثم[۵۱] و یا عدوان [۵۲]:﴿﴿ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ﴾﴾[۵۳]، ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾﴾[۵۴] گفته شده: بِرّ در برابر إثم است[۵۵]. به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و تقوا در برابر اثم قرار دارد[۵۶]. توجّه به معنای واژهها مؤید نظراوّل است؛ زیرا تقوا، خویشتنداری از تخلّف حدود و ثغور الهی، وعدوان، تجاوز و تعدّی به آن است، وبرّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار میرود[۵۷]
فجور:﴿﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ﴾﴾[۵۸]، ﴿﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ﴾﴾[۵۹]، ﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴾﴾[۶۰] فاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود[۶۱][۶۲]
جرم:در آیه ۲۹ سوره مطففین مجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفتهاند:﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾﴾[۶۳] و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، "ابرار"ند[۶۴][۶۵]
عُقوق:برخی مفسّران[۶۶] و فرهنگنویسان[۶۷]، عقوق[۶۸] را در برابر بِرّ به والدین دانستهاند. در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر "جبّار شقی" یا "جبّار عصی" (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنانکه به نقل از عیسای مسیح(ع)میفرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است:﴿﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴾﴾[۶۹] درباره حضرت یحیی(ع) نیز میفرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار میکرد و زورگویی نافرمان نبود:﴿﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴾﴾[۷۰]﴿﴿ جَبَّارًا﴾﴾ انسان را به آنچه مناسب طبع او نیست وا میدارد و "عصی" همان گناه کارِ نافرمان است[۷۱][۷۲]
مصادیق بِرّ
در عرف هر مجتمعی، آنچه خوب باشد، بِرّ شمرده میشود؛ بر این اساس، در عصر نزول وحی، مخاطبان قرآن، آداب و رسوم اجتماعی برخاسته از افسانهها و خرافهها را نیز بِرّ میدانستند. از نظر قرآن، بِرّ پایه عقلی و منطقی دارد و کارهای خرافی، گرچه در جامعهای مرسوم شده باشد، بِرّ نیست[۷۳]؛ از اینرو بِرّ را تعریف، ومصادیق آن را تبیین میکند و در برخی آیات نیز با پندار باطل جاهلی مبارزه و برّ بودن برخی رسوم باطل آنان را نفی میکند؛ مانندخطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. قرآن، این کار آنان را بیارتباط با برّ دانسته و دستور وارد شدن به خانهها از درهای آن را داده است﴿﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴾﴾[۷۴]. در سبب نزول آیه گفته شده: در جاهلیت، هنگامیکه کسی به خواسته خویش نمیرسید به سبب طیره و بدیمنی مرتکب چنین اعمالی میشد یا هنگامیکه مُحْرم بود، برای سختگیری بیش از حد برخود، چنین میکرد[۷۵]. امر به وارد شدن در خانهها از درهای آن ﴿﴿ وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ﴾﴾[۷۶] در برخی روایات به پذیرش ولایت اهل بیت تأویل شده است[۷۷]. حضرت علی(ع) در تفسیر آن فرمود: خانههایی که خدا فرمان داده از درهای آن وارد شوند، ما اهلبیت هستیم؛ پس هر که با ما بیعت و بهولایت ما اقرار کند، به خانهها از درهایش واردشده و هرکس با ما مخالفت ورزد و غیر از ما را برتری دهد، از پشت خانهها به آنها درآمدهاست[۷۸][۷۹]
هنگام تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه، یهودیان و مسیحیان که میپنداشتند نماز، جز به سوی قبله آنان پذیرفته نیست و چنین نماز گزاردن بر دین پیامبران نیست، با مسلمانان به بحث و مشاجره پرداختند و خدای سبحان با ردّ پندار آنان فرمود: داشتن قبلهای ویژه و رویکردن به آن، هدف اصلی دین و عبادت* نیست؛ بلکه دستوری فرعی است و هدف اساسی و مسأله محوری دین، ایمان به خدا و... است[۸۰]﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۸۱]. سلب برّ از استقبال مشرق و مغرب بدین معنا نیست که رویکردن به جهات مزبور، در اصل از مصادیق برّ نیست؛ بلکهبدین معنا است که اینها بِرّ اصیل نیست ورویکردن به سمت خاص، امری فرعی بهشمارمیرود[۸۲]. در این آیه، برخی مصادیق بِرّ در شؤون سهگانه آدمی، یعنی عقیده، خُلق و عمل تبیین شده است: ۱. ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتابهای آسمانی و پیامبران؛ ۲. بخشیدن مال به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و در راهِ آزاد کردن بردگان؛ ۳. برپا داشتن نماز؛ ۴. پرداختن زکات؛ ۵. وفا به عهد و پیمانها؛ ۶. پایداری در سختیها و زیانها و هنگام جنگ؛ ۷. صداقت؛ ۸. پرهیزکاری و پرواپیشگی که در آیه ۱۸۹ سوره بقره نیز بیان شده است. در آیات ﴿﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴾﴾[۸۳]، ﴿﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴾﴾[۸۴] رفتار شایسته دو پیامبر الهی، حضرت یحیی و حضرت عیسی(ع) در برابر پدر و مادر و خودداری از زورگویی و نافرمانی آنان ستوده شده است؛ البتّه این مصادیق یکسان و در عرض هم نیستند؛ بلکه برخی از قبیل مقوّمند؛ به گونهای که بدون آنها، بِرّ تحقّق نمییابد و برخی دیگر از قبیل علایم و آثار آن به شمار میآیند[۸۵]
در روایات نیز مصادیق فراوانی برای بِرّ ذکر شده که برخی از آنها عبارت است از ایمان به خدا[۸۶]، توحید[۸۷]، سود رساندن به بندگان خدا[۸۸]، فرو خوردن خشم، درگذشتن از لغزشهای بدکاران، ترحّم بر تهیدستان، وارسی حال همسایگان، اعتراف به برتری صاحبان فضل[۸۹]، دوستی و دشمنی، وپیوند و جدایی، وخشم و خشنودی برای خدا، کار کردن برای خدا، دعوت به سوی خدا، خشوع برای خدا و احسان در راه او[۹۰]، کشته شدن در راه خدا[۹۱]، همرنگی و هماهنگی ظاهر و باطن آدمی و خلوت و جلوت او [۹۲]، سلام کردن[۹۳]، سخاوت، نیکو سخن گفتن، صبر بر آزار[۹۴]، کتمان نیازمندی، کتمان صدقه، کتمان بیماری و مصیبت[۹۵]، برپاداشتن فرایض و پرهیزاز محرّمات وصیانت خویشتن از غفلت در امور دینی[۹۶][۹۷]
باورهای ابرار
برترین شأن هستی آدمی، عقاید و باورهای او است[۹۸]؛ از این رو قرآن هنگام شمارش اوصاف ابرار، پس از نفی مصادیق پنداری و نادرست بِرّ، از باورهای آنان آغاز کرده، میفرماید: نیکی همه آن نیست که روی خویش به سوی خاور و باختر فرا دارید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و... ایمان آورد:﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۹۹] قرآن در مقام تعریف بِرّ (نیکوکاری) از تعریف مزبور عدول کرده، به جای آن بَرّ (نیکوکار) را تعریف و وصف میکند و این بدان معنا است که مفهومِ خالی از مصداق و حقیقت، اثر و فضیلتی ندارد. قرآن، مقامها و حالتها را با تعریف صاحبان آنها روشن میسازد و به تبیین مفهوم صِرف بسنده نمیکند[۱۰۰]. شاید بتوان گفت قرآن با روش یاد شده به این نکته اشاره میکند که نیکوکاری با جان نیکوکار آمیخته شده؛ به گونهای که عامل و عمل متّحد گردیدهاند. باورهای ابرار در قرآن چنین تبیین شده استخطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد تعبیر ﴿﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ﴾﴾ همه شناختهای مرتبط با معرفةاللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتی و سلبی او را در بر میگیرد[۱۰۱].خدای متعالی در تبیین صفات ابرار، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیری است و ایمان، ریشه برّ نیست، مگر این که در نفس آدمی با برهان تثبیت شود و توأم با خضوع و اذعان باشد؛ پس کسی که در میان مردمی رشد یافته و نام خدا و جهان آخرت را در سوگندها و گفتوگوهایشان شنیده و از آنان پذیرفته، چنین ایمانی باعث نیکوکاری نخواهد شد[۱۰۲]. قرآن در پایان آیه ۱۷۷ سوره بقره از ابرار به پارسایان تعبیر میکند: ﴿﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۱۰۳] و در آغاز سوره بقره، از ایمان به غیب (مبدأ و...) و یقین پارسایان به جهان آخرت و روز بازپسین سخن به میان میآورد:﴿﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾﴾[۱۰۴]، ﴿﴿وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾﴾[۱۰۵][۱۰۶]
ایمان به فرشتگان:﴿﴿ وَالْمَلائِكَةِ ﴾﴾ از آنجا که انسان در مسیر رسیدن به کمال و عوالم تجرّد و نور و صفا قرار دارد، پس از ایمان و وابستگی به خداوند تعالی و روز آخرت، باید این منزل (=عالم فرشتگان) را در مسیر خود که بین او و عالم لاهوت و نور است، مورد توجّه قرار دهد[۱۰۷]؛ افزون بر این فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، شفاعت و ایمان به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جایگاه مبدأ همه نعمتها قرار دارد[۱۰۸][۱۰۹]
ایمان به رسالت و کتابهای آسمانی:﴿﴿ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ ﴾﴾ مقصود از ایمان به کتاب و نبیین، ایمان به رسالت همه پیامبران الهی و کتابهای آسمانی آنان، و ایمان به آنان، مستلزم پیروی از هدایتشان است و سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه ابرار، به همه رسولان و همه کتابهای آسمانی ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّی معارف "مبدأ، معاد، عمل صالح" یکسانند:﴿﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ﴾﴾[۱۱۰] از این رو پیامبران الهی، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بودهاند[۱۱۱][۱۱۲].
علامه طباطبایی میگوید: موارد پیش گفته، جامع همه معارف حقّی است که خدای سبحان، ایمان به آنها را از بندگانش خواسته و مقصود از ایمان، ایمان کاملی است که در قلب آدمی مستقر شود و شک، اعتراض و اضطراب بدان راه نیابد و در قلمرو اخلاق و رفتار نیز بیاثر نباشد. جمله ﴿﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ﴾﴾ در ذیل آیه ۱۷۷ سوره بقره که پس از شمردن اوصاف ابرار قرار گرفته و در آن، صدق مطلق آمده و به اعمال قلبی یا جوارحی مقید نشده، نشانه ایمان صادقانه ابرار است...؛ بنابراین، ابرار دارای مرتبه عالی ایمانند؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴾﴾[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵].
اخلاق ابرار
صداقت:﴿﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ﴾﴾ ابرار که به اصول پنجگانه اعتقادی، ایمانی راسخ دارند و در موارد شش گانه مذکور [در آیه]انفاق میکنند و بر پا دارندگان نماز و پرداخت کنندگان زکاتاند و به پیمانهای سه گانه وفا میکنند و در موارد سه گانه صبر (= بأساء، ضرّاء، حینالبأس) شکیبا و پایدارند، اینان در ایمان خود صادقند، نه کسانی که ایمان را با زبان اظهار میکنند؛ ولی دلهایشان ایمان نیاورده است[۱۱۶]. حصر در جمله﴿﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ﴾﴾ تأکیدی بر تعریف و بیان حدّ و بدین معنا است که اگر برجستگان از اهل صدق و صداقت را میجویی، آنان همان ابرارند[۱۱۷][۱۱۸].
پارسایی:﴿﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾[۱۱۹] ابرار که ابعاد اعتقادی دین را باور دارند، از داراییهای خود برای دستگیری از مستمندان بهره میگیرند؛ وظایف عبادی و اجتماعی خویش را انجام میدهند و در نبرد با دشمنانِ دین، استقامت میورزند، تقوا پیشگان حقیقیاند[۱۲۰]. حصر در جمله ﴿﴿أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾﴾ بیانگر کمال تقوا است؛ زیرا اگر برّ و صدق به مرحله تمام نرسد، تقوا نیز کامل نخواهد شد[۱۲۱][۱۲۲]
وفاداری:﴿﴿ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ ﴾﴾[۱۲۳] گرچه وفای به عهد در این آیه مطلق است و هر پیمان و التزام و عقدی را شامل میشود، به قرینه جمله ﴿﴿إِذَا عَاهَدُواْ﴾﴾ شامل ایمان و التزام به احکام آن نمیشود؛ زیرا التزام به ایمان و لوازم آن، به زمانی خاص مقید نیست[۱۲۴]. در سوره انسان در وصف ابرار آمده است که به نذر خود وفا میکنند:﴿﴿ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴾﴾[۱۲۵] در برخی روایات، وفا به نذر، بر پایبندی به ولایت اهل بیت(ع) که در موطن میثاقگیری "عالم ذر" از آنان گرفته شده، تطبیق شده است[۱۲۶]. شایان ذکر است که شأن نزول این آیه، شکیبایی وصفناپذیر علی بن ابی طالب، حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) است[۱۲۷][۱۲۸]
شکیبایی:﴿﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ ﴾﴾[۱۲۹] دو خُلقِ وفا و صبر که یکی صبر مقتضایش سکون است و دیگری وفا به حرکت تعلّق میگیرد، دربر دارنده همه اخلاق نیک نیست؛ امّا هرگاه این دو تحقّق یابد، دیگر خلقهای نیکو نیز محقّق میشود[۱۳۰]. پایداری، پایه اصیل هر طاعت و پاکی است؛ ازاینرو از عوامل راه یافتن ابرار، به بهشت شمرده شده:﴿﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ﴾﴾[۱۳۱] و هنگام ورود بهشتیان به بهشت، فرشتگان در خوشامدگویی به آنان از پایداریشان در دنیا یاد میکنند:﴿﴿سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴾﴾[۱۳۲][۱۳۳].
هراس از معاد:﴿﴿ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴾﴾[۱۳۴]، ﴿﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴾﴾[۱۳۵] خداوند در دو آیه یاد شده، ابرار را بر اثر داشتن هراسِ قیامت میستاید[۱۳۶].
اخلاص:﴿﴿ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا ﴾﴾[۱۳۷] رمز اخلاص ابرار، آن است که به خدا، رسالت و معاد، ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند و خود را بنده مملوک پروردگار دانسته، خود را مالک هیچ نفع و ضرری نمیدانند. آنان جز آنچه را خدا خواسته و بدان خشنود است، چیزی نمیخواهند و به چیزی خشنود نیستند؛ پس اراده خدا را بر اراده خود مقدّم داشته و بر مخالفت با نفس و دشواری طاعت، صبر پیشه کردهاند[۱۳۸] در برخی روایات و نیز از سعیدبن جبیر و مجاهد نقل شده است[۱۳۹]. امیرمؤمنان(ع) که این آیات درباره وی نازل شده هرگز ﴿﴿ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ﴾﴾ را بر زبان نیاورد؛ بلکه خداوند از دل وی خبر داد[۱۴۰][۱۴۱].
رفتار ابرار
انفاق محبوب: در برخی آیات آمده کهدستیابی به برّ، جز از راه انفاق محبوب، ممکن نیست:﴿﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴾﴾[۱۴۲] انفاق مال، یکی از ارکان برّ است که تحقّق آن جز با اجتماع آنها انجام نمیپذیرد و این که انفاق را در این آیه، غایتی برای دستیابی به بِرّ قرار داده، نشانه عنایت و اهتمام بیشتری به رکن مذکور (انفاق) است و این بدان جهت است که وابستگی قلبی به مالی که انسان اندوخته، از غرایز آدمیاست؛ به گونهای که گویا مال، جزئی از جان او است و با دادن مال، گویی بخشی از جان خود را میدهد؛ برخلاف دیگر عبادتها و اعمال که در آنها فوت، زوال و کمبود چشمگیر نیست[۱۴۳]. در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز دادن مال محبوب به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و خواهندگان و در راهآزادی بردگان، از مصادیق بِرّ شمرده شده است؛ بدین معنا که علاقه به مال، نیکان را از صَرف آن در راه رهایی مستمندان باز نمیدارد[۱۴۴]. رسول خدا(ص) در پاسخ پرسشی درباره ﴿﴿ وَآتَى الْمَالَ ﴾﴾ فرمود: مقصود این است که مال خود را در راه خدا میدهی؛ در حالی که نَفْست تو را از عمر دراز و فقر میترساند[۱۴۵]. ﴿﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ ﴾﴾ از مهمترین مظاهر ایمان و عمل صالح، انفاق در راه خدا است. انفاق، معیار جدایی ایمان راستین و ادّعایی است[۱۴۶]. گرچه تعبیر ﴿﴿آتَى الْمَالَ ﴾﴾ در این آیه، شامل صدقات مستحب و واجب هر دو میشود، ﴿﴿آتَى الزَّكَاةَ﴾﴾ در پایان آیه شاهد است که زکات واجب از آن ارادهنشده است[۱۴۷] به گفته برخی مفسّران، ﴿﴿آتَى الْمَالَ ﴾﴾ اعمّ از انفاق است؛ زیرا شامل قرض نیز میشود؛ چنان که هبه معوّضه و هدیه نیز از مصادیق آن به شمار میآیند[۱۴۸]. ابرار در سوره انسان نیز بر اثرِ اطعام و بخشیدن طعام مورد علاقه و نیاز خویش ستوده شده و عمل آنان از مصادیق روشن انفاق محبوب به شمار آمده است:﴿﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا﴾﴾[۱۴۹] از امام رضا(ع) درباره این آیه پرسیده شد: حبّ خدا یا دوستی مال؟ فرمود: دوستی طعام[۱۵۰]. ضمیر ﴿﴿ عَلَى حُبِّهِ ﴾﴾ در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز میتواند به ﴿﴿اللَّهِ﴾﴾ یا به ﴿﴿آتَى الْمَالَ﴾﴾ باز گردد. اگر به ﴿﴿آتَى الْمَالَ﴾﴾ برگردد، یعنی مال را با میل و رغبت به مستمندان میپردازند؛ همچنین ضمیر ﴿﴿حُبِّهِ ﴾﴾ در آیه ۸ سوره انسان میتواند به ﴿﴿اللَّهِ﴾﴾ برگردد[۱۵۱]. انفاق محبوبها در راه خدا، از بزرگترین ابزارهای ارزیابی و آزمایش ایمان درست از ایمان فاسد است؛ زیرا در چنین انفاقی، دوستی با خدا که باید بر دوستی مال و غیر آن چیره شود، ظهور و بروز مییابد[۱۵۲]. مسلمانان صدر اسلام با الهام از این آیات میکوشیدند تا از محبوبترین اموال خود انفاق کنند؛ چنان که ابوذر غفاری از مهمان خود خواست تا از شتران وی، برترین آنها را برای خود برگزیند. او شتر لاغری آورد. ابوذر غفاری گفت: به من خیانت کردی. او گفت: بهترین شتر را یافتم؛ ولی آن را برای روز نیازتان واگذاشتم. ابوذر غفاری گفت: روز نیاز من هنگامی است که در خانه قبر قرار گیرم. خداوند میگوید: ﴿﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴾﴾[۱۵۳] این شتر، مالِ محبوب من بود و دوست داشتم آن را برای خود پیش فرستم[۱۵۴]. برخی گفتهاند: خداوند در قرآن خیراتی را مصادیق بِرّ میشمارد و در آیه ﴿﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴾﴾[۱۵۵] میفرماید: اگر همه این خیرات را نیز بیاورید، به فضیلت برّ نمیرسید، مگر این که از آن چه دوست دارید، انفاق کنید[۱۵۶] و معنای آن این است که انفاقِ محبوب، برترین طاعتها است[۱۵۷][۱۵۸].
اقامه نماز:﴿﴿وَأَقَامَ الصَّلاةَ﴾﴾[۱۵۹]. ابرار، هم اهل نمازند و هم حقیقت آن را به پا میدارند. به پا داشتن نماز راستین، به معنای توفیق یافتن ابرار در دستیابی به آثار و برکاتی است که قرآن برای نماز بر میشمرد؛ مانند ذکر و یاد خدا: ﴿﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي﴾﴾[۱۶۰] و بازداشتن فرد و جامعه از فحشا و منکر:﴿﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ﴾﴾[۱۶۱] و نجاتِ انسان از بیقراری هنگام سختی و نداری و از انحصارطلبی و بخل هنگام توانگری:﴿﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلاَّ الْمُصَلِّينَ ﴾﴾[۱۶۲][۱۶۳].
پرداخت زکات:﴿﴿آتَى الزَّكَاةَ﴾﴾[۱۶۴] فعل {عربی|اندازه=150%|﴿﴿آتَى﴾﴾}} و ذکر زکات در کنار نماز، قرینه بر انفاق "مالی" است، نه زکات به معنای تطهیر نفس و ازاله رذایل اخلاقی از آن[۱۶۵]. افزون بر اوصافی که به یکی از شؤون سهگانه عقاید، اخلاق و رفتار ابرار باز میگردد، در قرآن اوصاف جامعی مانند وصف " عباد اللّه" (بندگان خدا) برای برخی از آنان ذکر شده است. در سوره انسان پس از تبیین نعمتهای بهشتی ابرار، از آنان با وصف " عباد اللّه" یاد میکند. ذکر این وصف، بر اثر آراستگی آنان به زیور بندگی و پرداختن آنان به لوازم بندگی است [۱۶۶][۱۶۷].
ابرار، مظهر إسم برّ الهی
یکی از اسمای حسنای خداوند، بَرّ (نیکوکار) است:﴿﴿إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ ﴾﴾[۱۶۸] بر پایه توحید افعالی به تبیین حکیمان و عارفان همه کارهای نیک نیکوکاران جز ظهور و تجلّی نیکوکاری خداوند نیست؛ ازاینرو فقط ذات اقدس او نیکوکار اصیل و بالذّات جهان هستی است[۱۶۹].
مصادیق ابرار
آیات فراوانی از قرآن در تبیین اوصاف نیکوکاران است؛ امّا نیکوکارانی که در قرآن با تصریح به وصف نیکوکاری "بَرّ" مطرحشدهاند، عبارتند از: پیامبران، امامان، فرشتگان و مؤمنان[۱۷۰].
پیامبران و امامان معصوم(ع):پیامبران الهی همه از برترین مصادیق ابرار هستند؛ از این رو در قرآن هر جا سخن از ابرار به میان میآید، انبیاء(ع) برترین مصداق آن شمرده میشوند. میبدی در تفسیر آیه ۱۹۳ سوره آلعمران ﴿﴿ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ ﴾﴾[۱۷۱] مقصود از ﴿﴿الأَبْرَارِ ﴾﴾ را انبیا و اولیا دانسته است[۱۷۲].امامان معصوم(ع) نیز از برترین مصادیق ابرار هستند؛ چنانکه در سوره انسان، هجده آیه درباره ابرارآمده که بر پایه روایات متواتر یا مستفیض[۱۷۳] در شأن اهل بیتپیامبر(ص) نازل شده است[۱۷۴]. در احادیث متواتر شیعه و سنّی آمده است که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در کودکی بیمار شدند. پیامبر(ص) و گروهی از یاران، از آنان عیادت کردند و برای شفای آنان به امیرمؤمنان(ع)پیشنهاد نذر دادند. حضرت فرمود: برای شکر خداوند سه روز روزه میگیریم. طبق برخی روایات، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و خدمتکار آنان فضّه نیز نذر کردند تا روزه بگیرند. پس از شفای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در حالی که طعامی نداشتند، به نذر خود وفا کرده، روزه گرفتند. امیرمؤمنان(ع) مقداری جو قرض کرد و فاطمه(س) با ثلث آن، پنج قرص نان پخت. هنگام افطار، مسکینی بر دَرِ خانه حاضر شد و طعام طلبید. آنان همگی مسکین را بر خود مقدّم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. دومین روز نیز روزه گرفتند و هنگام افطار، نان جوین خود را به یتیمی که طعام طلبید، بخشیدند و بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفته، در شامگاه سوم نیز غذای خود را به اسیری که طعام طلبید، دادند و چون صبح هنگام علی(ع) و فرزندانش نزد پیامبر(ص) آمدند، از شدّت گرسنگی میلرزیدند. مشاهده این حال بر پیامبر(ص) گران آمد؛ آنگاه همگی نزدفاطمه(س) رفتند و وی را در محراب عبادت یافتند؛ در حالی که از شدّت گرسنگی، شکمش به پشت چسبیده و چشمهایش به گودی نشسته بود. پیامبر(ص) ناراحت شد. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و به پیامبر(ص) بر اثر داشتن چنین خاندانی تهنیت گفت و همه سوره انسان را برای وی آورد[۱۷۵]. این حدیث را همه علمای شیعه و ۳۴ نفر از مشاهیر عالمان اهلسنّت در کتابهای تفسیر و حدیث نقل کرده وآن را از افتخارات و فضایل مهم اهل بیت(ع) شمردهاند[۱۷۶]. امام علی(ع) پس از مرگ عمر از مردم پرسید: شما را به خدا سوگند! آیا جز من در میان شما کسی هست که آیه ﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ ﴾﴾[۱۷۷] تا آخر سوره درباره او و فرزندانش نازل شده باشد؟ گفتند: نه[۱۷۸]. [[امام حسن(ع) نیز فرمود: به خدا سوگند! مقصود از تعبیر ﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ﴾﴾ در کتاب الهی، جز علی بن ابی طالب و فاطمه و من و امام حسین(ع) نیست[۱۷۹]. پیامبر اکرم درباره آیه ﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ﴾﴾ به امیرمؤمنان، حضرت فاطمه و فرزندان بزرگوارشان فرمود: خداوند نعمتی بیزوال و سروری ابدی به شما عطاکرد. بر شما گوارا باد ای خانواده پیامبر...![۱۸۰][۱۸۱].
فرشتگان:﴿﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴾﴾[۱۸۲] در قرآن، واژه ﴿﴿بَرَرَةٍ﴾﴾ که جمع بَرّ است، فقط درباره فرشتگان آمده و این تعبیر، از واژه "ابرار" رساتر است؛ زیرا ابرار جمع بارّ است و بررة جمع بَرّ، و بَرّ از بارّ رساتر است؛ چنانکه عدل از عادل[۱۸۳][۱۸۴].
مؤمنان:ابرار در قرآن، افزون بر معصومان(ع) شامل دیگر مؤمنان نیز خواهد شد. آیه ۱۷۷ سوره بقره مؤمنان را ابرار دانسته است ﴿﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ ﴾﴾ در روایتی از رسول اکرم(ص) ابرار، یاران امام علی(ع) شناسانده شدهاند[۱۸۵][۱۸۶].
درجات ابرار
از آن جا که بِرّ درجاتی دارد، ابرار نیز مراتب گوناگونی دارند. برخی در دامنه، و برخی بر قلّه بلند بِرّ و نیکی مستقرّند؛ بر این اساس، فضایلی که در قرآن برای ابرار شمرده شده، گرچه شأن نزول برخی آیاتش، مانند آیات سوره انسان خاص است، دایره شمول آن به گروه خاصّی از ابرار محدود نیست[۱۸۷].
سید شرفالدین عاملی میگوید: سبب نزول آیات سوره انسان، معصومان(ع)بودند؛ امّا الفاظ آن عام و شامل همه کسانی است که به این اوصاف متّصف شوند؛ پس ستایشها و بشارتهای این سوره نیز اوّلا و بالذّات اهل بیت(ع) و ثانیاً بالعَرَض هر کس را که به صفات آنان متّصف شود، در بر میگیرد[۱۸۸]. برترین ابرار کسانیاند که آیات سوره انسان در شأن آنان نازل شده و پاداشهای آنان، به صورتی قطعی و بدون تعلیق بر شرط خاصّی بیان شده است:﴿﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا ﴾﴾[۱۸۹] ابرارِ مخاطب در این آیات، کارشان به طور مطلق، مرضی و مقبول خداوند بود؛ زیرا آنان هرگز کار فاسدی را اراده نکردند و در کارهای شایسته خود نیز جز رضایت خدا چیزی را نخواستند؛ پس همه کارها و ارادههایشان زیر پوشش رضایت خدا بود[۱۹۰][۱۹۱].
علامه طباطبایی با ردّ نظریه زجّاج و فرّاء که آیه ۱۷۷ سوره بقره﴿﴿لَّيْسَ الْبِرَّ﴾﴾ را ویژه پیامبران دانستهاند میگوید: این سخن از عدم تدبّر در مفاد آیات و خلط میان مقامات معنوی ناشی میشود. آیات سوره انسان درباره اهل بیترسول(ص) نازل شده و آنان را ابرار نامیده است؛ در حالی که پیامبر نبودند[۱۹۲][۱۹۳].
نیک فرجامی ابرار
أولواالألباب "خردمندان" با مقام رفیعی که دارند، در نیایش خود، همراهی و مرگ با ابرار و حضور در عوالم آنان و حشر با ایشان را از خدا میخواهند:﴿﴿وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ ﴾﴾[۱۹۴][۱۹۵] این آیه از نشانههای حُسن عاقبت ابرار است؛ زیرا خردمندان مؤمن که نگران حُسن عاقبت خویشند، از خدای متعالی وفات با ابرار را میخواهند. به گفته آلوسی، رمز اینکه خردمندان از خدا میخواهند "باابرار" باشند و نگفتند ما را "از ابرار" قرار ده، تواضع آنان است و مقصود این است که ما از ابرار نیستیم؛ پس ما را در سلک آنان و از پیروان آنان قرار ده[۱۹۶][۱۹۷].
کتاب ابرار
﴿﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ﴾﴾[۱۹۸] آرای مفسّران در تفسیر علّیین[۱۹۹] گوناگون و در برخی تفاسیر، ده قول شمرده شده است[۲۰۰]. علامه طباطبایی پس از نقل برخی از آرای دهگانه و مردود شمردن آنها، معنای علّیون را "برتری مضاعف" دانسته که بر درجات عالی و منازل قرب به خدای سبحان منطبق میشود. وی میگوید: مقصود از کتاب ابرار، سرنوشت نیکی است که خداوند با قضای حتمی خود برای آنان مقدّر و آماده کرده است؛ پس علّیون کتابی بلند پایه و جامع است که بسیاری سرنوشتها، از جمله سرنوشت ابرار در آن نوشته شده و خداوند برای تبیین عظمت آن به پیامبر(ص) میفرماید: نمیدانی علّیون چیست؛ یعنی آن قدر بزرگ است که با زبان بشری قابل شناساندن نیست؛ سپس از آن با وصف "کتاب مرقوم" یاد میکند. کتاب، یعنی امری نوشته شده و قضایی حتمی، و مرقوم از مادّه رقم[۲۰۱] به معنای کاملا روشن و بیابهام است؛ پس سرنوشت نیک آنان حتمی و مشخّص و تخلّفناپذیر است. در پایان، جایگاه کتاب ابرار را چنین میستاید که مقرّبان، علّیون را با اراده خدای بزرگ مشاهده میکنند[۲۰۲][۲۰۳].
فراوانی نعمتهای بهشتی ابرار
﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴾﴾[۲۰۴] آنان هم از نعمتهای مادّی، چون انواع خوردنیهای مطلوب و نوشیدنیهای گوارا، همسران بهشتی و منازل باعظمت و هم از نعمتهای معنوی، مانند انس با خدا، رؤیت پروردگار، رضایت خدا از آنان و امنیت و طمأنینه و سعادت ابدی برخوردارند[۲۰۵]. در سوره انسان، هجده آیه در وصف نعمتهای بهشتی ابرار آمده و از آنها با واژه "نعیم" یاد شده است. واژه نعیم به معنای نعمت فراوان است و نکره آمدن آن، نشانه عظمت نعمتهای بهشتی ابرار و بدین معنا است که آنان در آغوش نعمتهایی وصفناپذیر به سر میبرند[۲۰۶]. برخی گفتهاند: بشارتهایی که در سوره انسان به ابرار داده شده، به ترتیب یکی برتر از دیگری است؛ چنان که در آغاز، مصونیت آنان از شرّ و آسیب قیامت را بیان میکند:﴿﴿ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ﴾﴾[۲۰۷]. بعد به آنان بشارت شادابی چهره و شادمانی دل میدهد:﴿﴿وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ﴾﴾[۲۰۸] سپس فراتر رفته، سخن از بهشت و پوشاک پرنیانی آن دارد:﴿﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ﴾﴾[۲۰۹] و به بشارت اجمالی بهشت نیز بسنده نکرده؛ بلکه بسیاری از نعمتهای آن را به تفصیل بیان میدارد[۲۱۰][۲۱۱].
شادابی و شادمانی
﴿﴿ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ﴾﴾[۲۱۲] بر پایه حدیثی از امام باقر(ع) نضرت "شادابی" در چهره، وسرور در دل آنان است[۲۱۳]. آیه ۲۴ سوره مطففین از اثر آشکار نعمتها و شادابی و خرّمی آن بر چهره ابرار بهشتی سخن میگوید:﴿﴿تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ﴾﴾[۲۱۴]. آلوسی به نقل از ابن عبّاس میگوید: هنگامی که بهشتیان در بهشت به سر میبرند، ناگهان نوری همانند آفتاب میبینند که صحنه بهشت را روشن میکند. آنان به رضوان [۲۱۵] میگویند: این نور چیست؛ با این که خداوند فرمود: در بهشت، آفتاب و سرمایی نمیبینند؟ وی پاسخ میدهد: این نورِ خورشید و ماه نیست؛ بلکه امام علی(ع) و فاطمه(س) که از برترین مصادیق ابرارند خندان شدهاند و بهشت، از نور دندان آنان روشن شده است.[۲۱۶][۲۱۷].
مُلک کبیر
﴿﴿وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا ﴾﴾[۲۱۸] نعمتهای بهشتی ابرار، وصف ناشدنی است و مُلْک بزرگی که به آنان عطا شده، قابل اندازهگیری نیست[۲۱۹] و بر پایه روایتی از امام صادق(ع) مُلکی بیزوال و فناناپذیر است[۲۲۰]. گروهی از مفسّران، مُلک کبیر را به گسترش و عظمت بهشت و خانهها، قصرها و باغهای آن تفسیر کردهاند[۲۲۱]. گروهی دیگر، آن را اشاره به عظمت معنوی بهشت و مقامهای برین بهشتیان میدانند؛ مانند این که فرشتگان بدون اجازه بر آنان وارد نمیشوند و همواره بر آنان سلام و تحیت میگویند یا این که هریک از آنان هفتاد دربان دارند[۲۲۲]. معانی دیگری مانند مالکیت، حاکمیت و قرب الیاللّه و شهود جلال و جمال حق نیز برای مُلک کبیر شمرده شده است[۲۲۳][۲۲۴].
چشمانداز ابرار
﴿﴿عَلَى الأَرَائِكِ يَنظُرُونَ﴾﴾[۲۲۵]، ﴿﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ﴾﴾[۲۲۶]. آنان در حالی که بر تختهای زیبا و فاخر بهشتی تکیه زدهاند، به انواع نعمتهای بهشتی که برایشان فراهم شده و به دشمنان معذّب دوزخی خود و به آنچه اشتهای آن را دارند مینگرند و میتوان گفت به خدایشان مینگرند. مؤید این برداشت، آیه بعد است که میگوید: ﴿﴿تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ﴾﴾[۲۲۷] با عنایت به آیه ﴿﴿ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾﴾[۲۲۸] مؤید دیگر این برداشت، این است که در ابتدا باید برترین لذتها مطرح شود و آن، جز رؤیت خدا[۲۲۹] نیست. برخی نیز گفتهاند: چون حذف مفعول، مفید عموم است، از این آیه برمیآید که ابرار، به انواع نعمتهای بهشتی مینگرند[۲۳۰]. به گفته بعضی، آنان به مناظر بهجتانگیز و نعمتهای فراوان و پایدار بهشتی مینگرند و این قول که مقصود، نگاه آنان به کیفر کافران است، درست نیست[۲۳۱]. مؤید این رأی این است که در دو آیه پایانی همین سوره، نگاه ابرار به کیفر کافران و مجرمان، ذکر شده است. "ارائک" جمع "اریکه" و به گفته بسیاری از مفسّران، به معنای تختهای مخصوص حجلهها است. برخی نیز آن را تخت سایباندار تفسیر کردهاند؛ در برابر "سریر" که تخت بیسایبان است[۲۳۲]. تعبیرهای قرآنی نیز گواه این سخن است؛ زیرا سخن از سریر در جایی است که بهشتیان با یکدیگر مجلس انسی دارند؛ در برابر هم مینشینند و سخن میگویند؛ در حالیکه ارائک مربوط به جایی است که با همسران خود خلوت میکنند؛ مانند:﴿﴿هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ﴾﴾[۲۳۳][۲۳۴].
نوشیدنی بهشتی ابرار
ابرار، از جویباران و نهرها که از زیر درختان بهشتی جاری است[۲۳۵] و بهره بهشتیان است، واز نوشیدنیهای بهشتی، مانند آب گوارا و خالصی که هرگز بوی آن دگرگون نمیشود و شیری که طعم آن تغییر نمییابد و باده لذّت بخش و انگبین ناب که در نهرها جاری است، بهرهمندند[۲۳۶] افزون بر اینها از نوشیدنیهایی سود میبرند که با اوصافی ویژه ستوده شده است[۲۳۷]:
رحیق مختوم:﴿﴿يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ﴾﴾[۲۳۸] نوشیدنی مزبور چهار ویژگی دارد: یکم. صاف و خالص از هر آلودگی و سر به مُهر است: ﴿﴿رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ﴾﴾ که مختوم شدن آن برای تکریم و صیانت آن است[۲۳۹]؛ چون همواره چیزی را که نفیس و خالص از غش و آمیزه باشد، مُهر و موم میکنند تا چیزی با آن نیامیزد و ناخالصش نکند[۲۴۰]. دوم. با مادّه عطرآگین معروف "مشک" به جای گِل و لاک معمول در دنیا مهر شده است: ﴿﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ﴾﴾. برخی مقصود از ﴿﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ﴾﴾ را بوی مشک دانستهاند که آخرین طعم شراب مزبور در دهان است[۲۴۱]. سوم. آن شراب بر اثر والایی شأنش، شایسته است مورد مسابقه و منافسه قرار گیرد و خدای متعالی مؤمنان را به چنین مسابقهای تشویق میکند:﴿﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾﴾. چهارم. آمیزهای از چشمه سار ناب تسنیم دارد:﴿﴿وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ﴾﴾ که بر پایه برخی روایات، شریفترین شراب بهشتی، وویژه مقرّبان الهی است و این آمیختگی، برگوارایی شراب ابرار میافزاید[۲۴۲]. پیامبر(ص) و خاندانش که از مقرّبان و سابقانند، از شراب ناب آن، ودیگر ابرار، از آمیزه چشمه تسنیم مینوشند[۲۴۳][۲۴۴].
آمیزه کافور:﴿﴿إِنَّ الأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا﴾﴾[۲۴۵]﴿﴿مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾﴾ بیانی تمثیلی از خنکی و خوشبویی شراب ابرار است[۲۴۶] بر پایه روایتی از امام باقر(ع) کافور نام چشمهای در بهشت است که از خانه پیامبر(ص) میجوشد و از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جاری میشود[۲۴۷] برخی مفسّران گفتهاند: این نوشیدنی با کافوری سرد، سپید و خوشبو آمیخته است تا رایحه و طعم آن کامل و گوارا شود[۲۴۸] برخی نیز گفتهاند: عرب جاهلی دو نوع شراب داشته: یکی محرّک و نشاطآور که با زنجبیل میآمیخته و دیگری سستکننده و آرامبخش که با کافور میآمیخته، وچون حقایق فراطبیعی در واژههای این جهانی نمیگنجد، ناگزیر این الفاظ با معانی گستردهتر و والاتری برای آن حقایق بزرگ استخدام شده است[۲۴۹]. نوشیدنی آمیزه با کافور فقط برای ابرار و فقط در آیه ۵ سوره انسان آمده است. برخی مفسّران آیات ۵ و ۶ سوره انسان را بر اساس مسلک تجسّمِ اعمال، بیانگر حقیقت عمل صالح ابرار "وفا به نذر و اطعام خالصانه" دانسته، میگویند: کارهای مزبور، باطنش نوشیدن شراب کافوری از چشمهای است که باکارهای صالحشان پیوسته آن را میشکافند و جاری میکنند و حقیقت آن در بهشت آشکار میشود؛ گرچه در دنیا به صورت اَعمال بوده است. مؤید این معنا، ظاهر جمله ﴿﴿يَشْرَبُونَ﴾﴾ و ﴿﴿يَشْرَبُ بِهَا﴾﴾ است که میفهماند ابرار در دنیا شراب مزبور را مینوشند و گرنه میفرمود: "سیشربون" و "سیشرب بها"؛ افزون بر این که نوشیدن، وفاکردن، اطعام و ترسیدن "یشربون، یوفون، یطعمون، یخافون" همه را در یک سیاق آورده است. ذکر "يُفَجِّرُونَهَا" نیز مؤید دیگری است؛ زیرا از این تعبیر برمیآید که شکافتن چشمه با اسباب آن "وفا، اطعام و خوف" انجام میگیرد؛ پس حقیقت این کارها همان جوشاندن چشمه است[۲۵۰][۲۵۱].
آمیزه زنجبیل:﴿﴿وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلا عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلا ﴾﴾[۲۵۲] عرب جاهلی از شراب آمیخته با زنجبیل "ریشه معطری که در ادویه مخصوص غذا و نوشیدنیها به کار میرود و تندی خاصّی به شراب میدهد"[۲۵۳] لذّت میبُرد؛ لذا به آن وعده داده شدند. برخی، سلسبیل را به معنای گوارا، لذّت بخش و سهلالتّناول دانستهاند[۲۵۴]. به گفته برخی مفسّران، سلسبیل، چشمهای جاری از زیر عرش الهی است[۲۵۵][۲۵۶].
شراب طهور:﴿﴿عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا﴾﴾[۲۵۷] طهور به معنای پاک و پاککننده است. نقش این شراب در تطهیر، بهگونهای است که هیچ قذارتی "پلیدی" را باقی نگذاشته، همه را زایل میکند و چون یکی از قذارتها غفلت از خدای سبحان و احتجاب از توجّه به او است، ابرار با نوشیدن آن، همه حجابهای غفلت را دریده، با حضوری دائم در جوار الهی، غرق در جمال و جلال اویند؛ از اینرو در بهشت، خدا را میستایند. امام صادق(ع)درباره این شراب فرمود: آنان ابرار را از همه چیز جز خداوند پاک میکند:" يطهّرهم عن كلّ شيء سوى اللَّه"[۲۵۸] و ساقی چنین شرابی، بدون واسطه، خود ذات اقدس الهی است و این، برترین موهبت بهشتی و شاید مصداق واژه "مزید" در آیه﴿﴿لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴾﴾[۲۵۹] باشد[۲۶۰]. گروهی از مفسّران نیز گفتهاند: شرابِ طهور، نوعی نوشیدنی است که بهشتیان، پس از غذاهای بهشتی میآشامند. این شراب، همه فضولات درونی را پاک و فقط عرقی معطر از پوست تن آنان تراوش میکند[۲۶۱][۲۶۲].
جامهای سیمین بلورین
﴿﴿وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا ﴾﴾[۲۶۳]. با توجّه به این که کیفیت ظروف، تأثیر عمیقی بر لذّتبخش بودن غذا و نوشیدنی دارد، این آیات در ترسیمی زیبا میفرماید: جامهای ابرار در بهشت، هم صفا و شفّافیت بلور را دارد و هم از درخشندگی و زیبایی نقره بهرهمند است[۲۶۴]. امام صادق(ع)درباره شفّافیت جامهای سیمین بهشتی فرمود: نور چشم در نقره بهشتی نفوذ میکند؛ چنان که در بلور دنیا نفوذ میکند[۲۶۵]. گنجایش جامها در حدّی است که ابرار بهشتی میخواهند، وبه اندازهای است که آنان را سیراب کند، نه بیش و نه کم[۲۶۶]. ممکن است مقصود، اندازهگیری ساقیان بهشتی باشد. آنان جامها را به اندازه و محتوا و میزانی میآورند که خود میخواهند[۲۶۷] تفجیرِ چشمه، به معنای شکافتن زمین برای جاری ساختن آبهای زیر زمینی است؛ ولی تفجیر را در این جا باید به معنای صِرف خواستن بگیریم؛ زیرا مسلّم است که جاری ساختن چشمههای بهشتی، نیازمند ابزارهای معمولی نیست. در نظام بهشت، برای فراهم شدن نعمت و بهرهوری از آن، جز اراده بهشتیان، چیزی لازم نیست؛ چنان که میفرماید: برای بهشتیان، هرچه بخواهند، فراهم است:﴿﴿لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴾﴾[۲۶۸][۲۶۹][۲۷۰].
خدمتکاران نوجوان و جاوید
﴿﴿وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا﴾﴾[۲۷۱]. قرطبی میگوید: هنگامی که لؤلؤ در بساطی "پراکنده" باشد، از منظم بودن آن زیباتر است و گفته شده: سرّ تشبیه خدمتکاران به لؤلؤ پراکنده این است که آنان در خدمتکاری پرتلاشند؛ برخلاف حورالعین که به ﴿﴿لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ﴾﴾[۲۷۲] تشبیه شدهاند؛ زیرا آنان به خدمت گمارده نمیشوند[۲۷۳] قرآن برای تکریم و بزرگداشت "ابرار" و "سابقانِ مقرّب"، از خدمتکاران آنان به ﴿﴿وِلْدَانٌ﴾﴾ (جمع وَلید به معنای مولود، ودر این جا به مفهوم نوجوان) تعبیر میکند و این کرامتی است که این خادمان، از مخدومان خود و بر اثر تشرّف در حضور آنان کسب کردهاند؛ در حالی که از خدمتکارانِ پارسایان و مؤمنان به "غِلْمان" یاد میکند[۲۷۴][۲۷۵].
مصونیت در قیامت
﴿﴿ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا﴾﴾[۲۷۶] این آیه از تحقّق خواسته ابرار خبر میدهد؛ زیرا آنان از شرّ و آسیب روز بازپسین در هراس بودند و میگفتند: مااز پروردگارمان از روز دژمی سخت، هراسناکیم:﴿﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴾﴾[۲۷۷] خداوند درباره آنان میفرماید: وازروزی که گزندِ آن فراگیرنده است میترسیدند:﴿﴿ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا﴾﴾[۲۷۸]. خداوند نیز آسیب این روز دژم را از آنان برداشت و به آنان ایمنی بخشید و برخلاف دژمی چهره کافران، به چهرههای آنان خرّمی و شادابی و به دلهایشان سروری عطا کرد[۲۷۹][۲۸۰].
لباس حریر
﴿﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا﴾﴾[۲۸۱]، ﴿﴿عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ﴾﴾[۲۸۲] پوشاک دیبای سبز در بهشت، مایه جمال ظاهری نیکوکارانی است که جمال باطنی خویش را با پوشش پارسایی تأمین کردند:﴿﴿وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ﴾﴾[۲۸۳][۲۸۴].
لباسهای بهشتیان از پرنیان ناب و خالص است؛ زیرا پارچههای ابریشمین بر اثر نرمی و لطافت و جذّابیت و حرکات زیبای آن و پذیرش رنگهای جالب، بهترین پارچهها است و چون در فرهنگ مردم دنیا پارچهای گرانبهاتر از آن نیست، این واژه در وصف پوشاک ابرار بهشتی به کار رفته است. ﴿﴿سُندُسٍ ﴾﴾ به اتّفاق مفسّران و لغت شناسان، پارچه ابریشمین نازک، و ﴿﴿وَإِسْتَبْرَقٌ ﴾﴾ دیبای ضخیم و سِتَبر است[۲۸۵]. رنگ سبز از شادترین و زیباترین رنگهای جهان طبیعت و رنگی آرامشبخش به شمار میرود[۲۸۶][۲۸۷]
سایهها و هوای معتدل
﴿﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلا زَمْهَرِيرًا ﴾﴾[۲۸۸]. مقصود از نفی رؤیت خورشید و زمهریر؛ نفی مطلق ادراک، مانند احساس حرارت و برودت و دیدن نور خیره کننده آن است[۲۸۹][۲۹۰].
میوههای رام و در دسترس
﴿﴿وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلا﴾﴾[۲۹۱]. آلوسی میگوید: رام بودن میوههای بهشتی بدین معنا است که اگر انسان ایستاده، نشسته یا خوابیده باشد، در دسترس او قرار دارد. نه دور است و نه خاری مانع چیدن آن میشود[۲۹۲][۲۹۳].
زیورهای بهشتی
﴿﴿وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ ﴾﴾[۲۹۴]﴿﴿أَسَاوِرَ﴾﴾ جمع "سِوار" و به گفته راغب، معرّب "دستواره"(دستبند) است[۲۹۵][۲۹۶].
پذیرایی از ابرار
﴿﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ﴾﴾[۲۹۷] مقصود از ﴿﴿الَّذِينَ اتَّقَوْا﴾﴾ در صدر این آیه به قرینه ذیل آن، ابرار است[۲۹۸]. ﴿﴿نُزُلاً﴾﴾ نخستین چیزی است که با آن از مهمان پذیرایی میشود[۲۹۹] یا همه چیزهایی است که برای مهمان تازه وارد فراهم میکنند؛ بر این اساس، باغهای بهشتی با همه نعمتها و مواهبش، پذیرایی نخست خدا در مهمانسرای بزرگ بهشتی است و مفهومش این است که پذیراییهای مهمتر و عالیتری در پی آن است که شاید اشارهای به نعمتهای معنوی و جلوههای ربانی باشد؛ ازاینرو در ذیل آیه میفرماید: "آنچه نزد خدا وجود دارد، برای ابرار بهتر است"[۳۰۰]. منظور از ﴿﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ﴾﴾ میتواند پاداشی برتر از بهشت و مواهب آن باشد و بیان آن به صورت مبهم "آنچه نزد خدا است" بیانگر عظمت و وصفناپذیری آن است. نکته شایان ذکر این که در شمار نعمتهای بهشتی ابرار در سوره انسان، سخن از حورالعین و همسران بهشتی به میان نیامده است. بنابراین که این سوره درباره اهل بیت(ع) نازل شده باشد، در بردارنده این نکته لطیف است که خدای سبحان برای رعایت حرمت بتول و نور چشم رسول، در این سوره از حورالعین سخن نگفته و فقط به ذکر خدمتکاران جوان و جاویدان بهشتی بسنده کرده است[۳۰۱][۳۰۲].
قدردانی خدا از ابرار
خداوند در سوره انسان، پس از شمردن فضایل و نعمتهای بهشتی ابرار میفرماید: این پاداش شما است و کوشش شما پذیرفته و مورد سپاس الهی قرار گرفته است:﴿﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا ﴾﴾[۳۰۳].
علامه طباطبایی میگوید: این سخن، تشکر خدای بزرگ از کوشش مرضی و اعمال پذیرفته شده ابرار است و چه خوش گفتاری است که جانهای ابرار از آن خشنود میشود[۳۰۴]. برخی مفسّران نیز گفتهاند: اگر به انسانِ پاداش دیده گفته شود: این، پاداشِ نیت نیک، سخن نرم و عمل صالح تو است، سرور او افزون میشود و چنین سخنی تهنیتی برای او به شمار میرود[۳۰۵]؛ چنانکه وقتی به انسانِ کیفر داده شده گفته شود: این، کیفرِ رفتار نادرست، گفتار بد و عقیده باطل تو است، اندوه وی افزون و درد قلبش بیشتر میشود[۳۰۶].
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ پروردگارا! ما شنیدیم فرا خوانندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی.
↑ یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است؛ سوره مائده، آیه:۲.
↑ ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید؛ سوره مجادله، آیه:۹.
↑ از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
↑ بیگمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار؛ سوره طه، آیه:۱۴.
↑ آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز میدارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگتر است و خداوند میداند که چه انجام میدهید؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۵.
↑ بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند.چون شرّی بدو رسد بیتاب است.و چون خیری بدو رسد بازدارنده است.جز نمازگزاران؛ سوره معارج، آیه:۱۹ - ۲۲.
↑ پروردگارا! ما شنیدیم فرا خوانندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.
↑ نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است.و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟کارنامهای است نگاشته،که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند ؛ سوره مطففین، آیه: ۱۸ - ۲۱.
↑ به آنان از شرابی دست ناخورده مینوشانند،که مهر آن، مشک است و در چنین چیزی رغبتکنندگان باید رغبت کنند.و آمیخته آن از (آب) تسنیم است،چشمهای که مقرّبان (درگاه خداوند) از آن مینوشند؛ سوره مطففین، آیه: ۲۵- ۲۸.
↑ نیکان از پیالهای مینوشند که آمیخته به بوی خوش است از چشمهای که بندگان خداوند از آن میآشامند آن را به خواست خود روان میسازند؛ سوره انسان، آیه: ۵ - ۶.
↑ بر تن آنان جامههایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراستهاند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک مینوشاند؛ سوره انسان، آیه:۲۱.
↑ و به آنان برای شکیبی که ورزیدهاند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش میدهد؛ سوره انسان، آیه:۱۲.
↑ بر تن آنان جامههایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراستهاند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک مینوشاند؛ سوره انسان، آیه:۲۱.
↑ اما کسانی را که از پروردگارشان پروا کردهاند، بوستانهایی است که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، به پذیرایی از نزد خداوند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۸.