ابرار در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ابرار نیکان و نیکوکاران، اهل مرتبه عالی ایمان، دارای منزلتی برتر از اولوالألباب (خردمندان) و نازل‌تر از مقربان[۱].

واژه‌شناسی لغوی

واژه "ابرار" به گفته راغب، جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)[۲] و به گفته برخی مفسّران[۳] و بسیاری از لغویان[۴]، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیش‌تر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کرده‌اند[۵]. واژه "بِرّ"[۶] با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است[۷]

بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است[۸]. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌دانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کار‌نیک" معنامی‌کنند[۹]. برخی این سخن را تکلّف‌آمیز دانسته و گفته‌اند: بِرّ با بَرّ که کلمه‌ای‌ جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است[۱۰]. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکو‌بودن کار در برابر غیر" است و این معنا، با‌توجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیش‌گاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست‌گویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعه‌های زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب می‌داند [۱۱]. برخی نیز جامع‌ترین معنای بِرّ را خیر دانسته‌اند[۱۲]؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از این‌رو "خیر" معنایی عام‌ دارد [۱۳][۱۴]

ابرار در قرآن

مفهوم بِرّ در فرهنگ قرآن، عام‌ترین مفهوم در زمینه افعال اخلاقی و ویژه "افعال اختیاری" است[۱۵]. مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیق‌تر، اَبرار در آیه ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۶] به تفصیل بیان شده است. اوصاف ابرار در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است[۱۷] بِرّ همان احسان، و‌تحقّق آن چنین است که آدمی کار خود‌را نیکو کند و کار نیک را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام‌دهد، نه برای پاداش یا تشکر، و‌در این راه، بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد[۱۸]. خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود### 313###[۱۹] به‌ ایمان و احسان در عبادت‌ها و معامله‌ها تفسیر‌کرده است[۲۰]. به گفته برخی، بِرّ حقیقی همان‌عمل صالح راستین است؛ امّا تظاهر به‌ نیکویی عمل و بَر خود بستن پاکی، ورع و‌ پیروی از آنها و تظاهر به آنها بِرّ نیست[۲۱]. به‌گفته دیگر، طبق اجماع مفسّران، هرگونه اطاعتِ خدا بِرّ نامیده می‌شود[۲۲] و به نظری، بِرّ، هر چیزی از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکی به خدا باشد[۲۳]. در تفسیر بِرّ، در کلام دیگر مفسّران اموری ذکر شده که بیش‌تر از سنخ مصداق است؛ چون طاعت[۲۴]، صدق[۲۵]، ثواب یا بهشت[۲۶]، صله رحم یا پیوند[۲۷]، تقوا[۲۸]، اعمال مقبول[۲۹]، مهربانی، احسان[۳۰]، و صدقه[۳۱]. با این که مفسّران در برخی موارد، بر اساس شأن نزولِ آیات، مقصود از بِرّ را مصادیقی خاص از "خیر" یا دیگر معانی بِرّ ذکر کرده‌اند، حمل این واژه را بر مفهوم عام و اصلی آن ترجیح داده‌اند[۳۲]. پیامبر (ص) در پاسخ پرسشی درباره بِرّ، آیه ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۳۳] را که در بر دارنده برخی عقاید و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد[۳۴][۳۵]

مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریف‌ها یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند[۳۶] و از گناهان بپرهیزند[۳۷]. آنان که به خدا، پیامبر (ص) و روز بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند [۳۸]. مؤمنانی که در ایمان خود صادقند[۳۹]. نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آن که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند[۴۰]. برخی در تفسیر آیه ﴿رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ [۴۱] مقصود از ابرار را انبیا و اولیا دانسته‌اند[۴۲][۴۳]

بِرّ و تقوا

در آیاتی از قرآن، بِرّ یا مشتقّات آن با مادّه "تقوا" با هم ذکر شده است. برخی مفسّران، این دو واژه را دارای مفهومی واحد می‌دانند[۴۴]. برخی نیز مفهوم این دو واژه را متفاوت، امّا مکمّل یک‌دیگر می‌شمرند؛ بدین ترتیب که بِرّ را اموری ایجابی، مانند عمل صالح، طاعت، توسّع در کار نیک و انجام دادن اوامر الهی دانسته و تقوا را اموری سلبی، مانند دوری از گناهان و هوای نفس و پرهیز از عذاب الهی شمرده‌اند[۴۵]. بِرّ و تقوا در مفهوم تفاوت دارند؛ امّا در مصداق متساوی و متّحدند؛ زیرا مصداق بِرّ، مصداق تقوا نیز هست و به عکس، و‌آیاتی مانند﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى[۴۶]، ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۴۷] نشانه وحدت مصداقی است، نه مفهومی[۴۸]. شایان ذکر است که تقوا اگر به تنهایی به کار رود، همه مصادیق و موارد بِرّ را در بر می‌گیرد؛ ولی هر گاه در کنار واژه بِرّ باشد، بِرّ به جنبه ایجابی و تقوا بر جنبه سلبی دلالت می‌کند[۴۹][۵۰]

واژه‌های مقابل بر

  1. إثم[۵۱] و یا عدوان [۵۲]: ﴿تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ [۵۳]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۵۴] گفته شده: بِرّ در برابر إثم است[۵۵]. به نظر دیگر، بِرّ در برابر عدوان، و‌ تقوا در برابر اثم قرار دارد[۵۶]. توجّه به معنای واژه‌ها مؤید نظراوّل است؛ زیرا تقوا، خویشتن‌داری از تخلّف حدود و ثغور الهی، و‌عدوان، تجاوز و تعدّی به آن است، و‌برّ، انجام کارهای نیکو و اثم، انجام کارهای ناروا به شمار می‌رود[۵۷]
  2. فجور: ﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ[۵۸]، ﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۵۹]، ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ [۶۰] فاجر، یعنی فاسق و کسی که از خیر و صلاح منحرف شود[۶۱][۶۲]
  3. جرم:در آیه ۲۹ سوره مطففین مجرمان در برابر مؤمنان قرار گرفته‌اند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۶۳] و مقصود از مؤمنان در این آیه، به قرینه سیاق، "ابرار"ند[۶۴][۶۵]
  4. عُقوق:برخی مفسّران[۶۶] و فرهنگ‌نویسان[۶۷]، عقوق[۶۸] را در برابر بِرّ به والدین دانسته‌اند. در برخی آیات نیز بَرّ (نیکوکار) در برابر "جبّار شقی" یا "جبّار عصی" (زورگوی نافرمان) آمده؛ چنان‌که به نقل از عیسای مسیح (ع)می‌فرماید: مرا با مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است: ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۶۹] درباره حضرت یحیی (ع) نیز می‌فرماید: با پدر و مادر خود نیک رفتار می‌کرد و زورگویی نافرمان نبود: ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۷۰] ﴿جَبَّارًا انسان را به آن‌چه مناسب طبع او نیست وا می‌دارد و "عصی" همان گناه کارِ نافرمان است[۷۱][۷۲]

مصادیق بِرّ

در عرف هر مجتمعی، آن‌چه خوب باشد، بِرّ شمرده می‌شود؛ بر این اساس، در عصر نزول وحی، مخاطبان قرآن، آداب و رسوم اجتماعی برخاسته از افسانه‌ها و خرافه‌ها را نیز بِرّ می‌دانستند. از نظر قرآن، بِرّ پایه عقلی و منطقی دارد و کارهای خرافی، گرچه در جامعه‌ای مرسوم شده باشد، بِرّ نیست[۷۳]؛ از این‌رو بِرّ را تعریف، و‌مصادیق آن را تبیین می‌کند و در برخی آیات نیز با پندار باطل جاهلی مبارزه و برّ بودن برخی رسوم باطل آنان را نفی می‌کند؛ مانند[۷۴]:

  1. در جاهلیت مرسوم بود که از دَرِ ورودی به خانه‌های خود وارد نمی‌شدند؛ بلکه از نَقْبی که در پشت خانه‌ها می‌گشودند، وارد و خارج می‌شدند[۷۵]. قرآن، این کار آنان را بی‌ارتباط با برّ دانسته و دستور وارد شدن به خانه‌ها از درهای آن را داده است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [۷۶]. در سبب نزول آیه گفته شده: در جاهلیت، هنگامی‌که کسی به خواسته خویش نمی‌رسید به سبب طیره و بدیمنی مرتکب چنین اعمالی می‌شد یا هنگامی‌که مُحْرم بود، برای سخت‌گیری بیش از حد برخود، چنین می‌کرد[۷۷]. امر به وارد شدن در خانه‌ها از درهای آن ﴿وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا [۷۸] در برخی روایات به پذیرش ولایت اهل بیت تأویل شده است[۷۹]. حضرت علی (ع) در تفسیر آن فرمود: خانه‌هایی که خدا فرمان داده از درهای آن وارد شوند، ما اهل‌بیت هستیم؛ پس هر که با ما بیعت و به‌ولایت ما اقرار کند، به خانه‌ها از درهایش وارد‌شده و هرکس با ما مخالفت ورزد و غیر از ما را برتری دهد، از پشت خانه‌ها به آنها در‌آمده‌است[۸۰][۸۱]
  2. هنگام تغییر قبله مسلمانان از بیت‌ المقدس به کعبه، یهودیان و مسیحیان که می‌پنداشتند نماز، جز به سوی قبله آنان پذیرفته نیست و چنین نماز گزاردن بر دین پیامبران نیست، با مسلمانان به بحث و مشاجره پرداختند و خدای سبحان با ردّ پندار آنان فرمود: داشتن قبله‌ای ویژه و روی‌کردن به آن، هدف اصلی دین و عبادت* نیست؛ بلکه دستوری فرعی است و هدف اساسی و مسأله محوری دین، ایمان به خدا و... است[۸۲] ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۸۳]. سلب برّ از استقبال مشرق و مغرب بدین معنا نیست که روی‌کردن به جهات مزبور، در اصل از مصادیق برّ نیست؛ بلکه‌بدین معنا است که اینها بِرّ اصیل نیست و‌روی‌کردن به سمت خاص، امری فرعی به‌شمار‌می‌رود[۸۴]. در این آیه، برخی مصادیق بِرّ در شؤون سه‌گانه آدمی، یعنی عقیده، خُلق و عمل تبیین شده است: ۱. ایمان به خدا، معاد، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران؛ ۲. بخشیدن مال به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و در راهِ آزاد کردن بردگان؛ ۳. برپا داشتن نماز؛ ۴. پرداختن زکات؛ ۵‌. وفا به عهد و پیمان‌ها؛ ۶‌. پایداری در سختی‌ها و زیان‌ها و هنگام جنگ؛ ۷. صداقت؛ ۸‌. پرهیزکاری و پرواپیشگی که در آیه ۱۸۹ سوره بقره نیز بیان شده است. در آیات ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۸۵]، ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا [۸۶] رفتار شایسته دو پیامبر الهی، حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) در برابر پدر و مادر و خودداری از زورگویی و نافرمانی آنان ستوده شده است؛ البتّه این مصادیق یک‌سان و در عرض هم نیستند؛ بلکه برخی از قبیل مقوّمند؛ به گونه‌ای که بدون آنها، بِرّ تحقّق نمی‌یابد و برخی دیگر از قبیل علایم و آثار آن به شمار می‌آیند[۸۷]

در روایات نیز مصادیق فراوانی برای بِرّ ذکر شده که برخی از آنها عبارت است از ایمان به خدا[۸۸]، توحید[۸۹]، سود رساندن به بندگان خدا[۹۰]، فرو خوردن خشم، درگذشتن از لغزش‌های بدکاران، ترحّم بر تهی‌دستان، وارسی حال همسایگان، اعتراف به برتری صاحبان فضل[۹۱]، دوستی و دشمنی، و‌پیوند و جدایی، و‌خشم و خشنودی برای خدا، کار کردن برای خدا، دعوت به سوی خدا، خشوع برای خدا و احسان در راه او[۹۲]، کشته شدن در راه خدا[۹۳]، هم‌رنگی و هماهنگی ظاهر و باطن آدمی و خلوت و جلوت او [۹۴]، سلام کردن[۹۵]، سخاوت، نیکو سخن گفتن، صبر بر آزار[۹۶]، کتمان نیازمندی، کتمان صدقه، کتمان بیماری و مصیبت[۹۷]، برپاداشتن فرایض و پرهیزاز محرّمات وصیانت خویشتن از غفلت در امور دینی[۹۸][۹۹]

باورهای ابرار

برترین شأن هستی آدمی، عقاید و باورهای او است[۱۰۰]؛ از این رو قرآن هنگام شمارش اوصاف ابرار، پس از نفی مصادیق پنداری و نادرست بِرّ، از باورهای آنان آغاز کرده، می‌فرماید: نیکی همه آن نیست که روی خویش به سوی خاور و باختر فرا دارید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و... ایمان آورد: ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۰۱] قرآن در مقام تعریف بِرّ (نیکوکاری) از تعریف مزبور عدول کرده، به جای آن بَرّ (نیکوکار) را تعریف و وصف می‌کند و این بدان معنا است که مفهومِ خالی از مصداق و حقیقت، اثر و فضیلتی ندارد. قرآن، مقام‌ها و حالت‌ها را با تعریف صاحبان آنها روشن می‌سازد و به تبیین مفهوم صِرف بسنده نمی‌کند[۱۰۲]. شاید بتوان گفت قرآن با روش یاد شده به این نکته اشاره می‌کند که نیکوکاری با جان نیکوکار آمیخته شده؛ به گونه‌ای که عامل و عمل متّحد گردیده‌اند. باورهای ابرار در قرآن چنین تبیین شده است[۱۰۳]:

  1. ایمان به مبدأ و معاد: ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۰۴] تعبیر ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ همه شناخت‌های مرتبط با معرفة‌اللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتی و سلبی او را در بر می‌گیرد[۱۰۵]. خدای متعال در تبیین صفات ابرار، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیری است و ایمان، ریشه برّ نیست، مگر این که در نفس آدمی با برهان تثبیت شود و توأم با خضوع و اذعان باشد؛ پس کسی که در میان مردمی رشد یافته و نام خدا و جهان آخرت را در سوگندها و گفتوگوهایشان شنیده و از آنان پذیرفته، چنین ایمانی باعث نیکوکاری نخواهد شد[۱۰۶]. قرآن در پایان آیه ۱۷۷ سوره بقره از ابرار به پارسایان تعبیر می‌کند: ﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۰۷] و در آغاز سوره بقره، از ایمان به غیب (مبدأ و...) و یقین پارسایان به جهان آخرت و روز بازپسین سخن به میان می‌آورد: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۱۰۸]، ﴿وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[۱۰۹][۱۱۰]
  2. ایمان به فرشتگان: ﴿وَالْمَلائِكَةِ از آنجا که انسان در مسیر رسیدن به کمال و عوالم تجرّد و نور و صفا قرار دارد، پس از ایمان و وابستگی به خداوند تعالی و روز آخرت، باید این منزل (=عالم فرشتگان) را در مسیر خود که بین او و عالم لاهوت و نور است، مورد توجّه قرار دهد[۱۱۱]؛ افزون بر این فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، شفاعت و ایمان به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جایگاه مبدأ همه نعمت‌ها قرار دارد[۱۱۲][۱۱۳]
  3. ایمان به رسالت و کتاب‌های آسمانی: ﴿وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ مقصود از ایمان به کتاب و نبیین، ایمان به رسالت همه پیامبران الهی و کتاب‌های آسمانی آنان، و‌ ایمان به آنان، مستلزم پیروی از هدایتشان است و سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه ابرار، به همه رسولان و همه کتاب‌های آسمانی ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّی معارف "مبدأ، معاد، عمل صالح" یک‌سانند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ[۱۱۴] از این رو پیامبران الهی، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بوده‌اند[۱۱۵][۱۱۶].

اخلاق ابرار

  1. صداقت: ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ابرار که به اصول پنج‌گانه اعتقادی، ایمانی راسخ دارند و در موارد شش گانه مذکور [در آیه] انفاق می‌کنند و بر پا دارندگان نماز و پرداخت کنندگان زکات‌اند و به پیمان‌های سه گانه وفا می‌کنند و در موارد سه گانه صبر (= بأساء، ضرّاء، حین‌البأس) شکیبا و پایدارند، اینان در ایمان خود صادقند، نه کسانی‌ که ایمان را با زبان اظهار می‌کنند؛ ولی دل‌هایشان ایمان نیاورده است[۱۲۰]. حصر در جمله﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا تأکیدی بر تعریف و بیان حدّ و بدین معنا است که اگر برجستگان از اهل صدق و صداقت را می‌جویی، آنان همان ابرارند[۱۲۱][۱۲۲].
  2. پارسایی: ﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۲۳] ابرار که ابعاد اعتقادی دین را باور دارند، از دارایی‌های خود برای دست‌گیری از مستمندان بهره می‌گیرند؛ وظایف عبادی و اجتماعی خویش را انجام می‌دهند و در نبرد با دشمنانِ دین، استقامت میورزند، تقوا پیشگان حقیقی‌اند[۱۲۴]. حصر در جمله ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ بیان‌گر کمال تقوا است؛ زیرا اگر برّ و صدق به مرحله تمام نرسد، تقوا نیز کامل نخواهد شد[۱۲۵][۱۲۶]
  3. وفاداری: ﴿وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ [۱۲۷] گرچه وفای به عهد در این آیه مطلق است و هر پیمان و التزام و عقدی را شامل می‌شود، به قرینه جمله ﴿إِذَا عَاهَدُواْ شامل ایمان و التزام به احکام آن نمی‌شود؛ زیرا التزام به ایمان و لوازم آن، به زمانی خاص مقید نیست[۱۲۸]. در سوره انسان در وصف ابرار آمده است که به نذر خود وفا می‌کنند: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا [۱۲۹] در برخی روایات، وفا به نذر، بر پای‌بندی به ولایت اهل‌ بیت (ع) که در موطن میثاق‌گیری "عالم ذر" از آنان گرفته شده، تطبیق شده است[۱۳۰]. شایان ذکر است که شأن نزول این آیه، شکیبایی وصف‌ناپذیر علی‌ بن‌ ابی‌ طالب، حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) است[۱۳۱][۱۳۲]
  4. شکیبایی: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ [۱۳۳] دو خُلقِ وفا و صبر که یکی صبر مقتضایش سکون است و دیگری وفا به حرکت تعلّق می‌گیرد، دربر دارنده همه اخلاق نیک نیست؛ امّا هرگاه این دو تحقّق یابد، دیگر خلق‌های نیکو نیز محقّق می‌شود[۱۳۴]. پایداری، پایه اصیل هر طاعت و پاکی است؛ ازاین‌رو از عوامل راه یافتن ابرار، به بهشت شمرده شده: ﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا [۱۳۵] و هنگام ورود بهشتیان به بهشت، فرشتگان در خوش‌آمدگویی به آنان از پایداریشان در دنیا یاد می‌کنند: ﴿سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ [۱۳۶][۱۳۷].
  5. هراس از معاد: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا [۱۳۸]، ﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا [۱۳۹] خداوند در دو آیه یاد شده، ابرار را بر اثر داشتن هراسِ قیامت می‌ستاید[۱۴۰].
  6. اخلاص: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا [۱۴۱] رمز اخلاص ابرار، آن است که به خدا، رسالت و معاد، ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند و خود را بنده مملوک پروردگار دانسته، خود را مالک هیچ نفع و ضرری نمی‌دانند. آنان جز آن‌چه را خدا خواسته و بدان خشنود است، چیزی نمی‌خواهند و به چیزی خشنود نیستند؛ پس اراده خدا را بر اراده خود مقدّم داشته و بر مخالفت با نفس و دشواری طاعت، صبر پیشه کرده‌اند[۱۴۲] در برخی روایات و نیز از سعید بن جبیر و مجاهد نقل شده است[۱۴۳]. امیرمؤمنان (ع) که این آیات درباره وی نازل شده هرگز ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ را بر زبان نیاورد؛ بلکه خداوند از دل وی خبر داد[۱۴۴][۱۴۵].

رفتار ابرار

  1. انفاق محبوب: در برخی آیات آمده که‌دست‌یابی به برّ، جز از راه انفاق محبوب، ممکن نیست: ﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ [۱۴۶] انفاق مال، یکی از ارکان برّ است که تحقّق آن جز با اجتماع آنها انجام نمی‌پذیرد و این که انفاق را در این آیه، غایتی برای دست‌یابی به بِرّ قرار داده، نشانه عنایت و اهتمام بیش‌تری به رکن مذکور (انفاق) است و این بدان جهت است که وابستگی قلبی به مالی که انسان اندوخته، از غرایز آدمی‌است؛ به گونه‌ای که گویا مال، جزئی از جان او است و با دادن مال، گویی بخشی از جان خود را می‌دهد؛ برخلاف دیگر عبادت‌ها و اعمال که در آنها فوت، زوال و کمبود چشم‌گیر نیست[۱۴۷]. در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز دادن مال محبوب به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و خواهندگان و در راه‌آزادی بردگان، از مصادیق بِرّ شمرده شده است؛ بدین معنا که علاقه به مال، نیکان را از صَرف آن در راه رهایی مستمندان باز نمی‌دارد[۱۴۸]. رسول خدا (ص) در پاسخ پرسشی درباره ﴿وَآتَى الْمَالَ فرمود: مقصود این است که مال خود را در راه خدا می‌دهی؛ در حالی که نَفْست تو را از عمر دراز و فقر می‌ترساند[۱۴۹]. ﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ از مهم‌ترین مظاهر ایمان و عمل صالح، انفاق در راه خدا است. انفاق، معیار جدایی ایمان راستین و ادّعایی است[۱۵۰]. گرچه تعبیر ﴿آتَى الْمَالَ در این آیه، شامل صدقات مستحب و واجب هر دو می‌شود، ﴿آتَى الزَّكَاةَ در پایان آیه شاهد است که زکات واجب از آن اراده‌نشده است[۱۵۱] به گفته برخی مفسّران، ﴿آتَى الْمَالَ اعمّ از انفاق است؛ زیرا شامل قرض نیز می‌شود؛ چنان که هبه معوّضه و هدیه نیز از مصادیق آن به شمار می‌آیند[۱۵۲]. ابرار در سوره انسان نیز بر اثرِ اطعام و بخشیدن طعام مورد علاقه و نیاز خویش ستوده شده و عمل آنان از مصادیق روشن انفاق محبوب به شمار آمده است: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۱۵۳] از امام رضا (ع) درباره این آیه پرسیده شد: حبّ خدا یا دوستی مال؟ فرمود: دوستی طعام[۱۵۴]. ضمیر ﴿عَلَى حُبِّهِ در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز می‌تواند به ﴿اللَّهِ یا به ﴿آتَى الْمَالَ باز گردد. اگر به ﴿آتَى الْمَالَ برگردد، یعنی مال را با میل و رغبت به مستمندان می‌پردازند؛ هم‌چنین ضمیر ﴿حُبِّهِ در آیه ۸ سوره انسان می‌تواند به ﴿اللَّهِ برگردد[۱۵۵]. انفاق محبوب‌ها در راه خدا، از بزرگ‌ترین ابزارهای ارزیابی و آزمایش ایمان درست از ایمان فاسد است؛ زیرا در چنین انفاقی، دوستی با خدا که باید بر دوستی مال و غیر آن چیره شود، ظهور و بروز می‌یابد[۱۵۶]. مسلمانان صدر اسلام با الهام از این آیات می‌کوشیدند تا از محبوب‌ترین اموال خود انفاق کنند؛ چنان که ابوذر غفاری از مهمان خود خواست تا از شتران وی، برترین آنها را برای خود برگزیند. او شتر لاغری آورد. ابوذر غفاری گفت: به من خیانت کردی. او گفت: بهترین شتر را یافتم؛ ولی آن را برای روز نیازتان واگذاشتم. ابوذر غفاری گفت: روز نیاز من هنگامی است که در خانه قبر قرار گیرم. خداوند می‌گوید: ﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ [۱۵۷] این شتر، مالِ محبوب من بود و دوست داشتم آن را برای خود پیش فرستم[۱۵۸]. برخی گفته‌اند: خداوند در قرآن خیراتی را مصادیق بِرّ می‌شمارد و در آیه ﴿لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ [۱۵۹] می‌فرماید: اگر همه این خیرات را نیز بیاورید، به فضیلت برّ نمی‌رسید، مگر این که از آن چه دوست دارید، انفاق کنید[۱۶۰] و معنای آن این است که انفاقِ محبوب، برترین طاعت‌ها است[۱۶۱][۱۶۲].
  2. اقامه نماز: ﴿وَأَقَامَ الصَّلاةَ[۱۶۳]. ابرار، هم اهل نمازند و هم حقیقت آن را به پا می‌دارند. به پا داشتن نماز راستین، به معنای توفیق یافتن ابرار در دست‌یابی به آثار و برکاتی است که قرآن برای نماز بر می‌شمرد؛ مانند ذکر و یاد خدا: ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي[۱۶۴] و بازداشتن فرد و جامعه از فحشا و منکر: ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ[۱۶۵] و نجاتِ انسان از بی‌قراری هنگام سختی و نداری و از انحصارطلبی و بخل هنگام توان‌گری: ﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلاَّ الْمُصَلِّينَ [۱۶۶][۱۶۷].
  3. پرداخت زکات: ﴿آتَى الزَّكَاةَ[۱۶۸] فعل ﴿آتَى و ذکر زکات در کنار نماز، قرینه بر انفاق "مالی" است، نه زکات به معنای تطهیر نفس و ازاله رذایل اخلاقی از آن[۱۶۹]. افزون بر اوصافی که به یکی از شؤون سه‌گانه عقاید، اخلاق و رفتار ابرار باز می‌گردد، در قرآن اوصاف جامعی مانند وصف " عباد اللّه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" (بندگان خدا) برای برخی از آنان ذکر شده است. در سوره انسان پس از تبیین نعمت‌های بهشتی ابرار، از آنان با وصف " عباد اللّه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" یاد می‌کند. ذکر این وصف، بر اثر آراستگی آنان به زیور بندگی و پرداختن آنان به لوازم بندگی است [۱۷۰][۱۷۱].

ابرار، مظهر إسم برّ الهی

یکی از اسمای حسنای خداوند، بَرّ (نیکوکار) است: ﴿إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ [۱۷۲] بر پایه توحید افعالی به تبیین حکیمان و عارفان همه کارهای نیک نیکوکاران جز ظهور و تجلّی نیکوکاری خداوند نیست؛ ازاین‌رو فقط ذات اقدس او نیکوکار اصیل و بالذّات جهان هستی است[۱۷۳].

مصادیق ابرار

آیات فراوانی از قرآن در تبیین اوصاف نیکوکاران است؛ امّا نیکوکارانی که در قرآن با تصریح به وصف نیکوکاری "بَرّ" مطرح‌شده‌اند، عبارتند از: پیامبران، امامان، فرشتگان و مؤمنان[۱۷۴].

  1. پیامبران و امامان معصوم (ع):پیامبران الهی همه از برترین مصادیق ابرار هستند؛ از این رو در قرآن هر جا سخن از ابرار به میان می‌آید، انبیاء (ع) برترین مصداق آن شمرده می‌شوند. میبدی در تفسیر آیه ۱۹۳ سوره آل‌عمران ﴿رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ [۱۷۵] مقصود از ﴿الأَبْرَارِ را انبیا و اولیا دانسته است[۱۷۶]. امامان معصوم (ع) نیز از برترین مصادیق ابرار هستند؛ چنان‌که در سوره انسان، هجده آیه درباره ابرارآمده که‌ بر پایه روایات متواتر‌ یا مستفیض[۱۷۷] در شأن اهل‌ بیت پیامبر (ص) نازل شده است[۱۷۸]. در احادیث متواتر شیعه و سنّی آمده است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کودکی بیمار شدند. پیامبر (ص) و گروهی‌ از یاران، از آنان عیادت کردند و برای شفای آنان به امیرمؤمنان (ع)پیشنهاد نذر دادند. حضرت فرمود: برای شکر خداوند سه روز روزه می‌گیریم. طبق برخی روایات، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و خدمت‌کار آنان فضّه نیز نذر کردند تا روزه بگیرند. پس از شفای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در حالی که طعامی نداشتند، به نذر خود وفا کرده، روزه گرفتند. امیرمؤمنان (ع) مقداری جو قرض کرد و فاطمه (س) با ثلث آن، پنج قرص نان پخت. هنگام افطار، مسکینی بر دَرِ خانه حاضر شد و طعام‌طلبید. آنان همگی مسکین را بر خود مقدّم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. دومین روز نیز روزه گرفتند و هنگام افطار، نان جوین خود را به یتیمی که طعام‌طلبید، بخشیدند و بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفته، در شام‌گاه سوم نیز غذای خود را به اسیری که طعام‌طلبید، دادند و چون صبح هنگام علی (ع) و فرزندانش نزد پیامبر (ص) آمدند، از شدّت گرسنگی می‌لرزیدند. مشاهده این حال بر پیامبر (ص) گران آمد؛ آن‌گاه همگی نزدفاطمه (س) رفتند و وی را در محراب عبادت یافتند؛ در حالی که از شدّت گرسنگی، شکمش به پشت چسبیده و چشم‌هایش به گودی نشسته بود. پیامبر (ص) ناراحت شد. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و به پیامبر (ص) بر اثر داشتن چنین خاندانی تهنیت گفت و همه سوره انسان را برای وی آورد[۱۷۹]. این حدیث را همه علمای شیعه و ۳۴ نفر از مشاهیر عالمان اهل‌سنّت در کتاب‌های تفسیر و حدیث نقل کرده و‌آن را از افتخارات و فضایل مهم اهل‌ بیت (ع) شمرده‌اند[۱۸۰]. امام علی (ع) پس از مرگ عمر از مردم پرسید: شما را به خدا سوگند! آیا جز من در میان شما کسی هست که آیه ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ [۱۸۱] تا آخر سوره درباره او و فرزندانش نازل شده باشد؟ گفتند: نه[۱۸۲]. امام حسن (ع) نیز فرمود: به خدا سوگند! مقصود از تعبیر ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ در کتاب الهی، جز علی‌ بن‌ ابی‌ طالب و فاطمه و من و امام حسین (ع) نیست[۱۸۳]. پیامبر (ص) درباره آیه ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ به امیرمؤمنان، حضرت فاطمه و فرزندان بزرگوارشان فرمود: خداوند نعمتی بی‌زوال و سروری ابدی به شما عطا‌کرد. بر شما گوارا باد ای خانواده پیامبر (ص)... ![۱۸۴][۱۸۵].
  2. فرشتگان: ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ [۱۸۶] در قرآن، واژه ﴿بَرَرَةٍ که جمع بَرّ است، فقط درباره فرشتگان آمده و این تعبیر، از واژه "ابرار" رساتر است؛ زیرا ابرار جمع بارّ است و بررة جمع بَرّ، و بَرّ از بارّ رساتر است؛ چنان‌که عدل از عادل[۱۸۷][۱۸۸].
  3. مؤمنان:ابرار در قرآن، افزون بر معصومان (ع) شامل دیگر مؤمنان نیز خواهد شد. آیه ۱۷۷ سوره بقره مؤمنان را ابرار دانسته است ﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ در روایتی از رسول‌ اکرم (ص) ابرار، یاران امام علی (ع) شناسانده شده‌اند[۱۸۹][۱۹۰].

درجات ابرار

از آنجا که بِرّ درجاتی دارد، ابرار نیز مراتب گوناگونی دارند. برخی در دامنه، و‌ برخی بر قلّه بلند بِرّ و نیکی مستقرّند؛ بر این‌ اساس، فضایلی که در قرآن برای ابرار شمرده شده، گرچه شأن نزول برخی آیاتش، مانند آیات سوره انسان خاص است، دایره شمول آن به گروه خاصّی از ابرار محدود نیست[۱۹۱]. سید شرف‌الدین عاملی می‌گوید: سبب نزول آیات سوره انسان، معصومان (ع)بودند؛ امّا الفاظ آن عام و شامل همه کسانی است که به این اوصاف متّصف شوند؛ پس ستایش‌ها و بشارت‌های این سوره نیز اوّلا و بالذّات اهل‌ بیت (ع) و ثانیاً بالعَرَض هر کس را که به صفات آنان متّصف شود، در بر می‌گیرد[۱۹۲]. برترین ابرار کسانی‌اند که آیات سوره انسان در شأن آنان نازل شده و پاداش‌های آنان، به صورتی قطعی و بدون تعلیق بر شرط خاصّی بیان شده است: ﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا [۱۹۳] ابرارِ مخاطب در این آیات، کارشان به طور مطلق، مرضی و مقبول خداوند بود؛ زیرا آنان هرگز کار فاسدی را اراده نکردند و در کارهای شایسته خود نیز جز رضایت خدا چیزی را نخواستند؛ پس همه کارها و اراده‌هایشان زیر پوشش رضایت خدا بود[۱۹۴][۱۹۵].

علامه طباطبایی با ردّ نظریه زجّاج و فرّاء که آیه ۱۷۷ سوره بقره: ﴿لَّيْسَ الْبِرَّ را ویژه پیامبران دانسته‌اند می‌گوید: این سخن از عدم تدبّر در مفاد آیات و خلط میان مقامات معنوی ناشی می‌شود. آیات سوره انسان درباره اهل‌ بیت رسول (ص) نازل شده و آنان را ابرار نامیده است؛ در حالی‌ که پیامبر نبودند[۱۹۶][۱۹۷].

نیک فرجامی ابرار

أولواالألباب "خردمندان" با مقام رفیعی که دارند، در نیایش خود، همراهی و مرگ با ابرار و حضور در عوالم آنان و حشر با ایشان را از خدا می‌خواهند: ﴿وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ [۱۹۸][۱۹۹] این آیه از نشانه‌های حُسن عاقبت ابرار است؛ زیرا خردمندان مؤمن که نگران حُسن عاقبت خویشند، از خدای متعال وفات با ابرار را می‌خواهند. به گفته آلوسی، رمز اینکه خردمندان از خدا می‌خواهند "با‌ابرار" باشند و نگفتند ما را "از‌ ابرار" قرار ده، تواضع آنان است و مقصود این است که ما از ابرار نیستیم؛ پس ما را در سلک آنان و از پیروان آنان قرار ده[۲۰۰][۲۰۱].

کتاب ابرار

﴿كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ [۲۰۲] آرای مفسّران در تفسیر علّیین[۲۰۳] گوناگون و در برخی تفاسیر، ده قول شمرده شده است[۲۰۴]. علامه طباطبایی پس از نقل برخی از آرای ده‌گانه و مردود شمردن آنها، معنای علّیون را "برتری مضاعف" دانسته که بر درجات عالی و منازل قرب به خدای سبحان منطبق می‌شود. وی می‌گوید: مقصود از کتاب ابرار، سرنوشت نیکی است که خداوند با قضای حتمی خود برای آنان مقدّر و آماده کرده است؛ پس علّیون کتابی بلند پایه و جامع است که بسیاری سرنوشت‌ها، از جمله سرنوشت ابرار در آن نوشته شده و خداوند برای تبیین عظمت آن به پیامبر (ص) می‌فرماید: نمی‌دانی علّیون چیست؛ یعنی آن قدر بزرگ است که با زبان بشری قابل شناساندن نیست؛ سپس از آن با وصف "کتاب مرقوم" یاد می‌کند. کتاب، یعنی امری نوشته شده و قضایی حتمی، و‌ مرقوم از مادّه رقم[۲۰۵] به معنای کاملا روشن و بی‌ابهام است؛ پس سرنوشت نیک آنان حتمی و مشخّص و تخلّف‌ناپذیر است. در پایان، جای‌گاه کتاب ابرار را چنین می‌ستاید که مقرّبان، علّیون را با اراده خدای بزرگ مشاهده می‌کنند[۲۰۶][۲۰۷].

فراوانی نعمت‌های بهشتی ابرار

﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ [۲۰۸] آنان هم از نعمت‌های مادّی، چون انواع خوردنی‌های مطلوب و نوشیدنی‌های گوارا، همسران بهشتی و منازل باعظمت و هم از نعمت‌های معنوی، مانند انس با خدا، رؤیت پروردگار، رضایت خدا از آنان و امنیت و طمأنینه و سعادت ابدی برخوردارند[۲۰۹]. در سوره انسان، هجده آیه در وصف نعمت‌های بهشتی ابرار آمده و از آنها با واژه "نعیم" یاد شده است. واژه نعیم به معنای نعمت فراوان است و نکره آمدن آن، نشانه عظمت نعمت‌های بهشتی ابرار و بدین معنا است که آنان در آغوش نعمت‌هایی وصف‌ناپذیر به سر می‌برند[۲۱۰]. برخی گفته‌اند: بشارت‌هایی که در سوره انسان به ابرار داده شده، به ترتیب یکی برتر از دیگری است؛ چنان که در آغاز، مصونیت آنان از شرّ و آسیب قیامت را بیان می‌کند: ﴿فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ[۲۱۱]. بعد به آنان بشارت شادابی چهره و شادمانی دل می‌دهد: ﴿وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا [۲۱۲] سپس فراتر رفته، سخن از بهشت و پوشاک پرنیانی آن دارد: ﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا [۲۱۳] و به بشارت اجمالی بهشت نیز بسنده نکرده؛ بلکه بسیاری از نعمت‌های آن را به تفصیل بیان می‌دارد[۲۱۴][۲۱۵].

شادابی و شادمانی

﴿فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا [۲۱۶] بر پایه حدیثی از امام باقر (ع) نضرت "شادابی" در چهره، و‌سرور در دل آنان است[۲۱۷]. آیه ۲۴ سوره مطففین از اثر آشکار نعمت‌ها و شادابی و خرّمی آن بر چهره ابرار بهشتی سخن می‌گوید: ﴿تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ[۲۱۸]. آلوسی به نقل از ابن عبّاس می‌گوید: هنگامی که بهشتیان در بهشت به سر می‌برند، ناگهان نوری همانند آفتاب می‌بینند که صحنه بهشت را روشن می‌کند. آنان به رضوان [۲۱۹] می‌گویند: این نور چیست؛ با این که خداوند فرمود: در بهشت، آفتاب و سرمایی نمی‌بینند؟ وی پاسخ می‌دهد: این نورِ خورشید و ماه نیست؛ بلکه امام علی (ع) و فاطمه (س) که از برترین مصادیق ابرارند خندان شده‌اند و بهشت، از نور دندان آنان روشن شده است.[۲۲۰][۲۲۱].

مُلک کبیر

﴿وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا [۲۲۲] نعمت‌های بهشتی ابرار، وصف ناشدنی است و مُلْک بزرگی که به آنان عطا شده، قابل اندازه‌گیری نیست[۲۲۳] و بر پایه روایتی از امام صادق (ع) مُلکی بی‌زوال و فناناپذیر است[۲۲۴]. گروهی از مفسّران، مُلک کبیر را به گسترش و عظمت بهشت و خانه‌ها، قصرها و باغ‌های آن تفسیر کرده‌اند[۲۲۵]. گروهی دیگر، آن را اشاره به عظمت معنوی بهشت و مقام‌های برین بهشتیان می‌دانند؛ مانند این که فرشتگان بدون اجازه بر آنان وارد نمی‌شوند و همواره بر آنان سلام و تحیت می‌گویند یا این که هریک از آنان هفتاد دربان دارند[۲۲۶]. معانی دیگری مانند مالکیت، حاکمیت و قرب الی‌اللّه و شهود جلال و جمال حق نیز برای مُلک کبیر شمرده شده است[۲۲۷][۲۲۸].

چشم‌انداز ابرار

﴿عَلَى الأَرَائِكِ يَنظُرُونَ[۲۲۹]، ﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ[۲۳۰]. آنان در حالی‌ که بر تخت‌های زیبا و فاخر بهشتی تکیه زده‌اند، به انواع نعمت‌های بهشتی که برایشان فراهم شده و به دشمنان معذّب دوزخی خود و به آن‌چه اشتهای آن را دارند می‌نگرند و می‌توان گفت به خدایشان می‌نگرند. مؤید این برداشت، آیه بعد است که می‌گوید: ﴿تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ[۲۳۱] با عنایت به آیه ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[۲۳۲] مؤید دیگر این برداشت، این است که در ابتدا باید برترین لذت‌ها مطرح شود و آن، جز رؤیت خدا[۲۳۳] نیست. برخی نیز گفته‌اند: چون حذف مفعول، مفید عموم است، از این آیه برمی‌آید که ابرار، به انواع نعمت‌های بهشتی می‌نگرند[۲۳۴]. به گفته بعضی، آنان به مناظر بهجت‌انگیز و نعمت‌های فراوان و پایدار بهشتی می‌نگرند و این قول که مقصود، نگاه آنان به کیفر کافران است، درست نیست[۲۳۵]. مؤید این رأی این است که در دو آیه پایانی همین سوره، نگاه ابرار به کیفر کافران و مجرمان، ذکر شده است. "ارائک" جمع "اریکه" و به گفته بسیاری از مفسّران، به معنای تخت‌های مخصوص حجله‌ها است. برخی نیز آن را تخت سایبان‌دار تفسیر کرده‌اند؛ در برابر "سریر" که تخت بی‌سایبان است[۲۳۶]. تعبیرهای قرآنی نیز گواه این سخن است؛ زیرا سخن از سریر در جایی است که بهشتیان با یک‌دیگر مجلس انسی دارند؛ در برابر هم می‌نشینند و سخن می‌گویند؛ در حالی‌که ارائک مربوط به جایی است که با همسران خود خلوت می‌کنند؛ مانند: ﴿هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ[۲۳۷][۲۳۸].

نوشیدنی بهشتی ابرار

ابرار، از جویباران و نهرها که از زیر درختان بهشتی جاری است[۲۳۹] و بهره بهشتیان است، و‌از نوشیدنی‌های بهشتی، مانند آب گوارا و خالصی که هرگز بوی آن دگرگون نمی‌شود و شیری که طعم آن تغییر نمی‌یابد و باده لذّت بخش و انگبین ناب که در نهرها جاری است، بهره‌مندند[۲۴۰] افزون بر اینها از نوشیدنی‌هایی سود می‌برند که با اوصافی ویژه ستوده شده است[۲۴۱]:

  1. رحیق مختوم: ﴿يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ[۲۴۲] نوشیدنی مزبور چهار ویژگی دارد: یکم. صاف و خالص از هر آلودگی و سر به مُهر است: ﴿رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ که مختوم شدن آن برای تکریم و صیانت آن است[۲۴۳]؛ چون همواره چیزی را که نفیس و خالص از غش و آمیزه باشد، مُهر و موم می‌کنند تا چیزی با آن نیامیزد و ناخالصش نکند[۲۴۴]. دوم: با مادّه عطرآگین معروف "مشک" به جای گِل و لاک معمول در دنیا مهر شده است: ﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ. برخی مقصود از ﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ را بوی مشک دانسته‌اند که آخرین طعم شراب مزبور در دهان است[۲۴۵]. سوم: آن شراب بر اثر والایی شأنش، شایسته است مورد مسابقه و منافسه قرار گیرد و خدای متعال مؤمنان را به چنین مسابقه‌ای تشویق می‌کند: ﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ. چهارم: آمیزه‌ای از چشمه سار ناب تسنیم دارد: ﴿وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ که بر پایه برخی روایات، شریف‌ترین شراب بهشتی، و‌ویژه مقرّبان الهی است و این آمیختگی، برگوارایی شراب ابرار می‌افزاید[۲۴۶]. پیامبر (ص) و خاندانش که از مقرّبان و سابقانند، از شراب ناب آن، و‌دیگر ابرار، از آمیزه چشمه تسنیم می‌نوشند[۲۴۷][۲۴۸].
  2. آمیزه کافور: ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا[۲۴۹] ﴿مِزَاجُهَا كَافُورًا بیانی تمثیلی از خنکی و خوش‌بویی شراب ابرار است[۲۵۰] بر پایه روایتی از امام‌ باقر (ع) کافور نام چشمه‌ای در بهشت است که از خانه پیامبر (ص) می‌جوشد و از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جاری می‌شود[۲۵۱] برخی مفسّران گفته‌اند: این نوشیدنی با کافوری سرد، سپید و خوش‌بو آمیخته است تا رایحه و طعم آن کامل و گوارا شود[۲۵۲] برخی نیز گفته‌اند: عرب جاهلی دو نوع شراب داشته: یکی محرّک و نشاط‌آور که با زنجبیل می‌آمیخته و دیگری سست‌کننده و آرام‌بخش که با کافور می‌آمیخته، و‌چون حقایق فراطبیعی در واژه‌های این جهانی نمی‌گنجد، ناگزیر این الفاظ با معانی گسترده‌تر و والاتری برای آن حقایق بزرگ استخدام شده است[۲۵۳]. نوشیدنی آمیزه با کافور فقط برای ابرار و فقط در آیه ۵ سوره انسان آمده است. برخی مفسّران آیات ۵ و ۶ سوره انسان را بر اساس مسلک تجسّمِ اعمال، بیان‌گر حقیقت عمل صالح ابرار "وفا به نذر و اطعام خالصانه" دانسته، می‌گویند: کارهای مزبور، باطنش نوشیدن شراب کافوری از چشمه‌ای است که باکارهای صالحشان پیوسته آن را می‌شکافند و جاری می‌کنند و حقیقت آن در بهشت آشکار می‌شود؛ گرچه در دنیا به صورت اَعمال بوده است. مؤید این معنا، ظاهر جمله ﴿يَشْرَبُونَ و ﴿يَشْرَبُ بِهَا است که می‌فهماند ابرار در دنیا شراب مزبور را می‌نوشند و گرنه می‌فرمود: "سیشربون" و "سیشرب بها"؛ افزون بر این که نوشیدن، وفاکردن، اطعام و ترسیدن "یشربون، یوفون، یطعمون، یخافون" همه را در یک سیاق آورده است. ذکر "يُفَجِّرُونَهَا" نیز مؤید دیگری است؛ زیرا از این تعبیر برمی‌آید که شکافتن چشمه با اسباب آن "وفا، اطعام و خوف" انجام می‌گیرد؛ پس حقیقت این کارها همان جوشاندن چشمه است[۲۵۴][۲۵۵].
  3. آمیزه زنجبیل: ﴿وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلا عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلا [۲۵۶] عرب جاهلی از شراب آمیخته با زنجبیل "ریشه معطری که در ادویه مخصوص غذا و نوشیدنی‌ها به کار می‌رود و تندی خاصّی به شراب می‌دهد"[۲۵۷] لذّت می‌بُرد؛ لذا به آن وعده داده شدند. برخی، سلسبیل را به معنای گوارا، لذّت بخش و سهل‌التّناول دانسته‌اند[۲۵۸]. به گفته برخی مفسّران، سلسبیل، چشمه‌ای جاری از زیر عرش الهی است[۲۵۹][۲۶۰].
  4. شراب طهور: ﴿عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۲۶۱] طهور به معنای پاک و پاک‌کننده است. نقش این شراب در تطهیر، به‌گونه‌ای است که هیچ قذارتی "پلیدی" را باقی نگذاشته، همه را زایل می‌کند و چون یکی از قذارت‌ها غفلت از خدای سبحان و احتجاب از توجّه به او است، ابرار با نوشیدن آن، همه حجاب‌های غفلت را دریده، با حضوری دائم در جوار الهی، غرق در جمال و جلال اویند؛ از این‌رو در بهشت، خدا را می‌ستایند. امام صادق (ع)درباره این شراب فرمود: آنان ابرار را از همه چیز جز خداوند پاک می‌کند:" يطهّرهم‏ عن‏ كلّ‏ شي‏ء سوى‏ اللَّه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۲۶۲] و ساقی چنین شرابی، بدون واسطه، خود ذات اقدس الهی است و این، برترین موهبت بهشتی و شاید مصداق واژه "مزید" در آیه: ﴿لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ [۲۶۳] باشد[۲۶۴]. گروهی از مفسّران نیز گفته‌اند: شرابِ طهور، نوعی نوشیدنی است که بهشتیان، پس از غذاهای بهشتی می‌آشامند. این شراب، همه فضولات درونی را پاک و فقط عرقی معطر از پوست تن آنان تراوش می‌کند[۲۶۵][۲۶۶].

جام‌های سیمین بلورین

﴿وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا [۲۶۷]. با توجّه به این که کیفیت ظروف، تأثیر عمیقی بر لذّت‌بخش بودن غذا و نوشیدنی دارد، این آیات در ترسیمی زیبا می‌فرماید: جام‌های ابرار در بهشت، هم صفا و شفّافیت بلور را دارد و هم از درخشندگی و زیبایی نقره بهره‌مند است[۲۶۸]. امام صادق (ع)درباره شفّافیت جام‌های سیمین بهشتی فرمود: نور چشم در نقره بهشتی نفوذ می‌کند؛ چنان که در بلور دنیا نفوذ می‌کند[۲۶۹]. گنجایش جام‌ها در حدّی است که ابرار بهشتی می‌خواهند، و‌به اندازه‌ای است که آنان را سیراب کند، نه بیش و نه کم[۲۷۰]. ممکن است مقصود، اندازه‌گیری ساقیان بهشتی باشد. آنان جام‌ها را به اندازه و محتوا و میزانی می‌آورند که خود می‌خواهند[۲۷۱] تفجیرِ چشمه، به معنای شکافتن زمین برای جاری ساختن آب‌های زیر زمینی است؛ ولی تفجیر را در این جا باید به معنای صِرف خواستن بگیریم؛ زیرا مسلّم است که جاری ساختن چشمه‌های بهشتی، نیازمند ابزارهای معمولی نیست. در نظام بهشت، برای فراهم شدن نعمت و بهرهوری از آن، جز اراده بهشتیان، چیزی لازم نیست؛ چنان که می‌فرماید: برای بهشتیان، هرچه بخواهند، فراهم است: ﴿لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ [۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴].

خدمت‌کاران نوجوان و جاوید

﴿وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا[۲۷۵]. قرطبی می‌گوید: هنگامی که لؤلؤ در بساطی "پراکنده" باشد، از منظم بودن آن زیباتر است و گفته شده: سرّ تشبیه خدمت‌کاران به لؤلؤ پراکنده این است که آنان در خدمت‌کاری پرتلاشند؛ برخلاف حورالعین که به ﴿لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ[۲۷۶]تشبیه شده‌اند؛ زیرا آنان به خدمت گمارده نمی‌شوند[۲۷۷] قرآن برای تکریم و بزرگ‌داشت "ابرار" و "سابقانِ مقرّب"، از خدمت‌کاران آنان به ﴿وِلْدَانٌ (جمع وَلید به معنای مولود، و‌در این جا به مفهوم نوجوان) تعبیر می‌کند و این کرامتی است که این خادمان، از مخدومان خود و بر اثر تشرّف در حضور آنان کسب کرده‌اند؛ در حالی که از خدمت‌کارانِ پارسایان و مؤمنان به "غِلْمان" یاد می‌کند[۲۷۸][۲۷۹].

مصونیت در قیامت

﴿فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا[۲۸۰] این آیه از تحقّق خواسته ابرار خبر می‌دهد؛ زیرا آنان از شرّ و آسیب روز بازپسین در هراس بودند و می‌گفتند: ما‌از پروردگارمان از روز دژمی سخت، هراسناکیم: ﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا [۲۸۱] خداوند درباره آنان می‌فرماید: و‌از‌روزی که گزندِ آن فراگیرنده است می‌ترسیدند: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا[۲۸۲]. خداوند نیز آسیب این روز دژم را از آنان برداشت و به آنان ایمنی بخشید و برخلاف دژمی چهره کافران، به چهره‌های آنان خرّمی و شادابی و به دل‌هایشان سروری عطا کرد[۲۸۳][۲۸۴].

لباس حریر

﴿وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا[۲۸۵]، ﴿عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا [۲۸۶] پوشاک دیبای سبز در بهشت، مایه جمال ظاهری نیکوکارانی است که جمال باطنی خویش را با پوشش پارسایی تأمین کردند: ﴿وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ [۲۸۷][۲۸۸].

  • لباس‌های بهشتیان از پرنیان ناب و خالص است؛ زیرا پارچه‌های ابریشمین بر اثر نرمی و لطافت و جذّابیت و حرکات زیبای آن و پذیرش رنگ‌های جالب، بهترین پارچه‌ها است و چون در فرهنگ مردم دنیا پارچه‌ای گران‌بهاتر از آن نیست، این واژه در وصف پوشاک ابرار بهشتی به کار رفته است. ﴿سُندُسٍ به اتّفاق مفسّران و لغت شناسان، پارچه ابریشمین نازک، و‌ ﴿وَإِسْتَبْرَقٌ دیبای ضخیم و سِتَبر است[۲۸۹]. رنگ سبز از شادترین و زیباترین رنگ‌های جهان طبیعت و رنگی آرامش‌بخش به شمار می‌رود[۲۹۰][۲۹۱]

سایه‌ها و هوای معتدل

﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلا زَمْهَرِيرًا [۲۹۲]. مقصود از نفی رؤیت خورشید و زمهریر؛ نفی مطلق ادراک، مانند احساس حرارت و برودت و دیدن نور خیره کننده آن است[۲۹۳][۲۹۴].

میوه‌های رام و در دسترس

﴿وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلا[۲۹۵]. آلوسی می‌گوید: رام بودن میوه‌های بهشتی بدین معنا است که اگر انسان ایستاده، نشسته یا خوابیده باشد، در دسترس او قرار دارد. نه دور است و نه خاری مانع چیدن آن می‌شود[۲۹۶][۲۹۷].

زیورهای بهشتی

﴿وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ [۲۹۸] ﴿أَسَاوِرَ جمع "سِوار" و به گفته راغب، معرّب "دستواره"(دست‌بند) است[۲۹۹][۳۰۰].

پذیرایی از ابرار

﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ[۳۰۱] مقصود از ﴿الَّذِينَ اتَّقَوْا در صدر این آیه به قرینه ذیل آن، ابرار است[۳۰۲]. ﴿نُزُلاً نخستین چیزی است که با آن از مهمان پذیرایی می‌شود[۳۰۳] یا همه چیزهایی است که برای مهمان تازه وارد فراهم می‌کنند؛ بر این اساس، باغ‌های بهشتی با همه نعمت‌ها و مواهبش، پذیرایی نخست خدا در مهمان‌سرای بزرگ بهشتی است و مفهومش این است که پذیرایی‌های مهم‌تر و عالی‌تری در پی آن است که شاید اشاره‌ای به نعمت‌های معنوی و جلوه‌های ربانی باشد؛ ازاین‌رو در ذیل آیه می‌فرماید: "آن‌چه نزد خدا وجود دارد، برای ابرار بهتر است"[۳۰۴]. منظور از ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ می‌تواند پاداشی برتر از بهشت و مواهب آن باشد و بیان آن به صورت مبهم "آن‌چه نزد خدا است" بیان‌گر عظمت و وصف‌ناپذیری آن است. نکته شایان ذکر این که در شمار نعمت‌های بهشتی ابرار در سوره انسان، سخن از حورالعین و همسران بهشتی به میان نیامده است. بنابراین‌ که این سوره درباره اهل‌ بیت (ع) نازل شده باشد، در بردارنده این نکته لطیف است که خدای سبحان برای رعایت حرمت بتول و نور چشم رسول، در این سوره از حورالعین سخن نگفته و فقط به ذکر خدمت‌کاران جوان و جاویدان بهشتی بسنده کرده است[۳۰۵][۳۰۶].

قدردانی خدا از ابرار

خداوند در سوره انسان، پس از شمردن فضایل و نعمت‌های بهشتی ابرار می‌فرماید: این پاداش شما است و کوشش شما پذیرفته و مورد سپاس الهی قرار گرفته است: ﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا [۳۰۷].

علامه طباطبایی می‌گوید: این سخن، تشکر خدای بزرگ از کوشش مرضی و اعمال پذیرفته شده ابرار است و چه خوش گفتاری است که جان‌های ابرار از آن خشنود می‌شود[۳۰۸]. برخی مفسّران نیز گفته‌اند: اگر به انسانِ پاداش دیده گفته شود: این، پاداشِ نیت نیک، سخن نرم و عمل صالح تو است، سرور او افزون می‌شود و چنین سخنی تهنیتی برای او به شمار می‌رود[۳۰۹]؛ چنان‌که وقتی به انسانِ کیفر داده شده گفته شود: این، کیفرِ رفتار نادرست، گفتار بد و عقیده باطل تو است، اندوه وی افزون و درد قلبش بیش‌تر می‌شود[۳۱۰].

ابرار در فرهنگ قرآن

کلمه ابرار در چهار سوره قرآن کریم در ضمن شش آیه ذکر شده است. در اینجا برای شناخت معانی این واژه، ابتدا شش آیه مزبور را به ترتیب مصحف کریم تنظیم نموده و سپس به بررسی معنای آن با استفاده از کتب لغت و تفاسیر می‌پردازیم. در مرحله سوم و چهارم، تفسیر آیات ذکر شده را از تفاسیر علمای شیعه و اهل تسنن پی گرفته و سپس به تفسیر روایی آنها خواهیم پرداخت. در مرحله آخر، با استعانت از امدادهای خدای عزوجل، در آیات مرتبط با ابرار تدبر می‌نماییم.

تنظیم آیات ابرار به ترتیب مصحفی آن

  1. ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۳۱۱].
  2. ﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ[۳۱۲].
  3. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۳۱۳].
  4. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ[۳۱۴].
  5. ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۳۱۵].
  6. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ[۳۱۶][۳۱۷]

معنای ابرار

راغب در مفردات در تبیین معنای بَرّ فرموده: بَرّ، خلاف بحر بوده و از آن، توسّع متصور است. بِرّ به معنای توسّع در کار خیر، از آن مشتق شده، و آن، گاه منسوب به خدای تعالی است، مانند: ﴿إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ[۳۱۸]، و آنجا که منسوب به خدای تعالی شود، به معنای ثواب خواهد بود، و گاه هم به بنده نسبت داده می‌شود؛ مانند: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ. هر جا که این واژه به بنده نسبت داده شود، به معنای توسّع در طاعت بوده و بر دو نوع است: توسّع در اعتقاد، و توسّع در اعمال.

درباره واژه ابرار هم فرموده: قال تعالی: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ، و قال: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ، و قال فی صفة المَلائِکَةِ: ﴿كِرَامٍ بَرَرَةٍ[۳۱۹]. بنابراین واژه بَرَرَه در قرآن کریم اختصاص به ملائکه دارد، از آن جهت که رساتر از واژه ابرار است. بَرَرَه جمع بَرّ و ابرار جمع بارّ است و بَرّ رساتر از بارّ می‌باشد؛ چنان‌که عَدل رساتر از عادل است[۳۲۰].

فخرالدین در مجمع‌البحرین در این‌باره فرموده: قوله تعالی: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ، ابرار، اولیاء خدا هستند که در دنیا مطیع فرامین اویند، و قوله: ﴿كِرَامٍ بَرَرَةٍ، بَرَرَه، جمع بِرّ به کسر باء، به معنای توسّع در احسان و فزون‌بخشی است[۳۲۱].

شیخ عبد اللطیف کازرانی در مصباح در این‌باره گفته است: بِرّ به کسر؛ یعنی خیر، و بَرّ به فتح؛ یعنی فضل، و بارّ؛ یعنی کثیر البِرّ، و جمع آن ابرار و بَرَرَه است. اخبار، در اطلاق ابرار بر ائمه (ع) فراوان بیان شده، از جمله در کنز الفوائد از امام باقر (ع) آمده است که ایشان فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ [۳۲۲]، فرموده: الابرار هم نحن و الفجّار هم أعداءنا؛ یعنی ابرار خود ماییم و فجّار همان دشمنان ما هستند. از ابن‌حنفیه هم نقل است که گفته: قال الحسن بن علی (ع): کلما فی کتاب الله ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ، فَوَاللّه ما أراد به إلّا عَلیّاً و فاطِمةَ و اَنا و الحسین؛ لانّا نحن ابرار؛ آبائنا و أمّهاتنا، و قلوبنا علمت بالطاعات و البِرّ: حسن بن علی (ع) فرمود: هر جا در کتاب خدا ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ باشد، به خدا سوگند! از آن به جز علی، فاطمه، من و حسین اراده نشده است؛ زیرا ماییم ابرار؛ پدرانمان، مادرانمان، و دل‌های ما به طاعات و توسّع در اعمال خیر آگاهند[۳۲۳].

علامه طباطبایی در المیزان فرموده: اَبرار، جمع بَرّ به فتح باء، صفت مشبّهه از برّ به معنای احسان است. از معنای آن بر می‌آید که بَرّ، نیکویی در عمل است بدون اینکه انسان در ازای آن، انتظار نفع یا بیان تشکّری را داشته باشد؛ بدین معنا که او عمل خیر را به جهت خیر بودن آن اراده می‌کند، نه برای این که در آن نفعی است که در ازای آن به او باز می‌گردد، و اگر نفسش از آن ناخشنود باشد، پس او بر تلخیِ مخالفت نفسش در آنچه اراده نموده، صبر می‌کند و کارش را انجام می‌دهد؛ زیرا آن فی‌نفسه خیر است، مانند: وفای به نذر، و یا اینکه در آن عمل، خیری برای غیرش است، مانند اطعام طعام نسبت به مستحقین از بندگان خدا؛ چون نه در عمل، و نه در صلاح، هیچ خیری جز به واسطه ایمان به خدا و به رسول او و به روز قیامت محقّق نگردد، چنانکه فرموده: ﴿أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ[۳۲۴]، و آیات دیگری که در این خصوص است. پس ابرار، مؤمنان به خدا و به پیامبر او و به روز قیامت هستند، و چون ایمان آنان، ایمان از روی رشد و بینش است، پس آنان خود را بندگان مملوکی در پیشگاه پروردگارشان دیده که خلقتشان برای اوست؛ امر و کار آنان برای اوست؛ خودشان را مالک هیچ نفع و ضرری نمی‌دانند. بر آنان است که به جز آنچه پروردگارشان اراده می‌کند، نخواهند و به جز آنچه پروردگارشان بدان خشنود و راضی است، انجام ندهند. پس آنان خواست پروردگار را بر خواسته خویش مقدّم داشته و برای تحقق آن، به عمل می‌پردازند؛ پس در مخالفت بر آنچه نفسشان می‌طلبد، صابر و شکیبایند و سختی طاعت را به جان می‌خرند، و آنچه آنان انجام می‌دهند، صرفاً برای رضای خداست. (سخن آخر آن که) بندگی را برای خدای سبحان، خالص گردانیده‌اند. این صفاتی است که خدای متعال ابرار را با آن صفات معرفی می‌کند؛ چنان‌که از قوله: ﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ[۳۲۵]، و قوله: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ[۳۲۶]، و قوله: ﴿وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا[۳۲۷] استفاده می‌شود، و این صفات مستفاد از قول او در صفت ایشان: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ[۳۲۸] (نیز) است[۳۲۹][۳۳۰]

ابرار در تفاسیر و تفاسیر روایی

شیخ طبرسی در مجمع‌البیان فرموده: اجماع اهل بیت (ع) و موافقان آنان و بسیاری از مخالفان آنها بر آن است که مراد از اَبرار در آیه پنجم سوره انسان ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۳۳۱]، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) بوده و آیات بعد از آن هم: ﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا[۳۳۲] متعیّن در آنان است، و هم‌چنین اجماع بر آن است که آنان ابرار بوده و در ابرار بودن دیگران، اختلاف است، و این که ابرار، اولیای خدایند که در دنیا از او طاعت و فرمانبرداری نموده‌اند[۳۳۳].

سید عبدالله معروف به شُبَّر در تفسیرش گوید: ابرار جمع برّ یا بارّ است و مراد از «إن الأبرار» در سوره انسان، بنا بر اجماع، اهل‌بیت، علی، فاطمه و دو پسرشان (ع)، و پیروان آنان، هستند و بسیاری از روایات عامّه و خاصّه در این‌باره اتفاق نظر دارند[۳۳۴].

سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان آورده که: اصبغ بن نباته از علی (ع) نقل کند که: قال رسول الله ان فی قوله تعالی: ﴿ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ[۳۳۵]، ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ[۳۳۶]: «انت الثواب و انصارک الابرار»؛ یعنی پیامبر خدا (ص) درباره سخن خدای متعال: ﴿ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ، به علی (ع) فرمود: «تو ثواب هستی و یارانت ابرار هستند»[۳۳۷].

او در ادامه گفته: محمد بن مسلم از ابی‌جعفر، امام باقر (ع) نقل کند که: حضرت فرموده: «الْمَوْتُ‏ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ‏، لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ. قال: قال رسول الله (ص) لِعَليّ: انت الثواب، و انصارك الأبرار»؛ یعنی امام باقر (ع) فرمود: مرگ برای مؤمن نیکوتر است؛ زیرا خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ. (هم‌چنین) آن حضرت فرمود که پیامبر خدا (ص) به علی (ع) فرموده: تو ثواب هستی و یارانت (هم) ابرارند[۳۳۸].

و نیز می‌فرماید: محمد بن عباس با اسنادش از ابی‌حمزه و او از ابی‌جعفر، امام باقر (ع) درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ[۳۳۹]، نقل کند که: «قال: الأبرار هم نحن، و الفجار هم أعداؤنا»؛ یعنی امام باقر (ع) فرمود: ابرار خود ما هستیم و فجّار همان دشمنان ما هستند[۳۴۰].

و نیز می‌فرماید: علی بن ابراهیم گوید: پدرم از محمد بن اسماعیل، و او از ابی‌حمزه، و او هم از ابی‌جعفر، امام باقر (ع)، برای من روایت نمود که: «قَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ‏ خَلَقَنَا مِنْ‏ أَعْلَى‏ عِلِّيِّينَ‏ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ- فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ- ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۳۴۱] إِلَى قَوْلِهِ‏ ﴿يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ[۳۴۲]»: امام باقر (ع) فرمود: «خدای متعال ما را از اعلی علیین آفرید و دل‌های شیعیان ما را (نیز) از آنچه (دل‌های) ما از آن آفریده شده، آفرید و بدن‌های آنان را از چیز دیگری آفرید. پس دل‌های آنان به سوی ما میل دارد؛ چرا که دل‌هایشان از آنچه ما از آن آفریده شده‌ایم، آفریده شده است. بعد این سخن خدای متعال را تلاوت نمود: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ إِلَى قَوْلِهِ‏ ﴿يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ[۳۴۳].

شیخ عبد علی بن جمعه عروسی در نورالثقلین می‌فرماید: در کتاب مناقب از ابن شهرآشوب با اسنادش از محمد بن حنفیه و او از حسن بن علی بن ابی‌طالب (ع) نقل کند که: «قال: کل ما فی کتاب الله عزو جل من قوله:» ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ، «فوالله ما اراد به الا علی بن ابی طالب و فاطمه و انا و الحسین؛ لانّا نحن ابرار؛ ابائنا و امهاتنا، و قلوبنا علمت بالطاعات و البر، و تبرأت من الدنیا وجیهاً و اطعنا الله فی جمیع فرائضه و أمنا بوحدانیته و صدقنا برسوله»: امام حسن (ع) فرمود: هر چه در کتاب خدای عزوجل از سخن: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ هست، به خدا سوگند، به جز علی بن ابی طالب، فاطمه، من و حسین از آن اراده نشده؛ زیرا ما خود، پدرانمان و مادرانمان، ابرار هستیم و دل‌های ما، آگاه به طاعات و اعمال نیکو و بیزار از جلوه‌های (سطحی و ظاهری) دنیاست و ما خدای متعال را در همه واجباتش اطاعت کرده و به یکتایی و وحدانیتش ایمان آورده‌ایم و پیامبرش را(هم) تصدیق نموده‌ایم[۳۴۴].

و نیز به نقل از کتاب علل الشرایع با اسنادش تا زید شحام و او هم از ابی عبدالله، امام صادق (ع) نقل کرده که: «قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ نُورٍ مُبْتَدَعٍ مِنْ نُورٍ رَسَخَ ذَلِكَ النُّورُ فِي طِينَةٍ مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ‏ قُلُوبَ‏ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَ‏ مِنْهُ‏ أَبْدَانَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ دُونَ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْهُ ثُمَّ قَرَأَ ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ[۳۴۵]...»: امام صادق (ع) فرمود: خدای متعال ما را از نوری که نور آن سنخ نور در سرشت اعلی علیین است، آفرید و دل‌های شیعیان ما را خلق نمود از آنچه بدن‌های ما را از آن آفرید و بدن‌های آنان را از سرشتی دیگر آفرید. پس دل‌های آنان رو به سوی ما دارد؛ زیرا آنها آفریده شده‌اند از آنچه ما از آن خلق شده‌ایم، بعد از آن، تلاوت نمود: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ تا آخر حدیث[۳۴۶].

علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید: مراد از: ﴿الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ در آیه ۱۹۸ سوره آل عمران، ابرار هستند، به دلیل آنچه در آخر آیه آمده است: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ[۳۴۷] و در احتجاج حدیثی است بدین مضمون که علی (ع) پس از مرگ عمر بن خطاب برای گروهی از مردم فرموده که: شما را به خدا سوگند، آیا آیه: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۳۴۸] [تا آخر سوره]، درباره کسی از شما و فرزندانتان به جز من نازل شده است؟ آنان در پاسخ گفتند: نه[۳۴۹]. علامه شیخ جلال‌الدین عبدالرحمن سیوطی در تفسیر در المنثور فرموده:

  1. ابن‌جریر درباره قوله: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ از ابن‌زید اخراج نموده که او گفته است: لمن يطيع الله عزوجل[۳۵۰].
  2. ابن‌جریر، ابن ابی‌حاتم، ابن‌منذر درباره قوله: ﴿لَفِي عِلِّيِّينَ از ابن عباس اخراج نموده‌اند که او در قوله: ﴿لَفِي عِلِّيِّينَ، گفته است: الجنة، و در قوله: ﴿يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ هم گفته: كل اهل سماء[۳۵۱][۳۵۲]

ابرار و تدبر در آیات

تدبر در آیات، بر اساس قوله تعالی: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۳۵۳]، بوده و در اینجا در دو قسمت ارائه می‌گردد؛ بدین‌گونه که ابتدا به ترتیب نزول آیات، به بررسی آیات مکّی پرداخته می‌شود و سپس به آیات مدنی؛ یعنی آیاتی که در مدینه نازل شده‌اند.

  1. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ[۳۵۴].
  2. ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۳۵۵].
  3. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ[۳۵۶].
  4. ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۳۵۷]ز
  5. ﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ[۳۵۸].
  6. ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۳۵۹][۳۶۰]

موقعیت ابرار به خاطر ابرار بودن

در آیات مکی ملاحظه می‌شود که جایگاه ابرار، نعمت بسیار است: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ، و جایگاه فجّار، آنانی که از طاعات الهی سر باز زده و در معاصی گستاخی نموده‌اند، هم در جحیم است؛ در محلی که شعله‌های سهمگین آتش به شدت زبانه می‌کشد: ﴿وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ، و کتاب ابرار که همه افعال، طاعت‌ها و عباداتشان، بر آن نگاشته شده، با جلالت و عظمت در مراتبی بلند قرار دارد: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ تکرار آیه ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ در سوره مطففین تأکیدی است بر جلالت ابرار و عظمت جایگاه آنان، و این خود عاملی در ترغیب و تشویق آدمیان است در تلاش در راستای تطبیق وضع خود با ابرار و گرویدن به سوی اسلام؛ به ویژه آنکه این آیات در مکه و در سال‌های نخستین ظهور اسلام و در بین اقوام عصر جاهلی عرب نازل شده؛ مردمی که بت‌پرستی، آیین آنان بود و قتل و دزدی را از مفاخر خود بر می‌شمردند![۳۶۱]

موقعیت ابرار نزد مؤمنان

در آیات مدنی ملاحظه می‌شود که چگونه اجابت‌کنندگان دعوت به ایمان، تقاضایشان از پروردگار این بوده که: از گناهان آنان درگذرد و بر بدی‌های آنان سرپوش گذارد (چون آنان تنها با لطف پروردگار در آمرزش گناه و پوشش بدی‌هاست که می‌توانند پاک و منزه شوند)، وجود آنان را با ابرار دریافت کرده و هستی‌شان را (هم) در مجاورت آنان قرار دهد: ﴿رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ. البته، مؤمنان در انتخاب این دعا، از آیات الهی به نیکی الهام گرفتند، از جمله آنجا که فرموده است: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ، و در سلسله مراتب ایمان، اگر چه تقوا حایز مرتبه‌ای والاست و متقین هم دارای درجه‌ای برجسته و عالی‌اند؛ چنان‌که فرموده: ﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، اما با این‌حال درجه و مرتبه ابرار، از همه متقین، برتر و بالاتر است؛ چرا که او می‌فرماید: ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ.[۳۶۲]

==== سه ویژگی الهی، اعتقادی و رفتاری ابرار ==== ویژگی الهی: ابرار دارای یک رتبه عالی الهی‌اند که آن رتبه، بندگی خداست: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا، و این رتبه بندگی خدا را که خدای متعال در وصف بندگانش بیان فرموده، حقیقتی است که مافوقی برای آن متصوّر نیست. این همان رتبه‌ای است که در تشهّد نماز، پیش از گواهی به پیامبری حضرت ختمی مرتبت، بر بندگی او شهادت داده و می‌گوییم: «أَشْهَدُ أَنَ‏ مُحَمَّداً عَبْدُهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏».

ویژگی اعتقادی: این رتبه عالی الهی، به ازای آن خوی پسندیده و مهذب ابرار است که بر اثر آن، طاعات، اعمال و عبادات آنان صرفاً در مقام بندگی خدا قرار گرفته است و تنها برای رضای حق انجام می‌شود و مبرّای از هر نوع شایبه نفع است؛ به گونه‌ای که در برابر آن، نه انتظار پاداشی در جزای عمل و طاعت خود دارند، و نه توقع شکر و سپاس را در سر می‌پرورانند؛ آن‌چنان که او می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۳۶۳]، و لذا وجه‌اللّه و رضای خدای متعال مورد نظر آنان است.

ویژگی رفتاری و پاداش ابرار: صبر و شکیبایی، ویژگی خاص رفتاری ابرار است. پاداش آنان در ازای صبری است که در طاعات، اعمال و عبادات برای رضای حق تعالی تحمل می‌کنند. لذا او تعالی می‌فرماید: ﴿وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا[۳۶۴].

آنان در بهشت، در کمال راحتی و آسایش، بر تخت‌های شادی‌آفرین و بر متّکاهای حریر تکیه می‌زنند: ﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا[۳۶۵].

سایه‌های بهشت، به آنان نزدیک، و میوه‌های بهشتی در اختیارشان است: ﴿وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا[۳۶۶].

جام‌های نقره‌ای و ظروفی بلورین؛ بلورهای از نقره که در اندازه‌بندی‌هایی به‌اندازه شده، بر آنان گردش داده می‌شود: ﴿وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا * وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا * قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا[۳۶۷].

در بهشت، آنان از کاسه‌ای می‌نوشند که نوشیدنی آن، ممزوج با زنجبیل است؛ آن چشمه‌ای که سلسبیل (یعنی نوشیدنی گوارا) نامیده می‌شود: ﴿وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا * عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا[۳۶۸].

و پسران نوجوان همیشه و جاودان بر گرد آنان در حال پذیرایی‌اند که چون آنان را ببینی، چنین پنداری: مرواریدهایند که به اطراف پراکنده شده‌اند: ﴿وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا[۳۶۹].

و هنگامی‌که به آنجا می‌نگری، نِعَم فراوان و ملک عظیمی را خواهی دید: ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا[۳۷۰]. (و در حالی‌که) بر اندام آنان، لباس‌های ابریشمی ظریف‌بافت سبز رنگ و ابریشمی ضخیم است و (دست) آنان، با دست‌بندهای نقره‌ای مزیّن شده، و پروردگارشان به آنان شراب طهور می‌نوشاند: ﴿عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۳۷۱]. (از جانب حق‌تعالی به آنان گفته می‌شود:) این (نعمت‌های عظیم و فراوان) پاداشی برای شما است و سعی و تلاش شما (در طاعات، اعمال و عبادات) مقبول و مورد تقدیر است: ﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا[۳۷۲][۳۷۳]

=== خاتمه: اعجاز قرآن و بهره‌گیری‌های تربیتی === اعجاز قرآن

در سوره انفطار، در آیات: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ و ﴿وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ، ملاحظه می‌کنیم ابرار در مقابل فجّار قرار دارند. پیش‌تر در بررسی آیات سوره انسان، دانستیم که مطلوب ابرار در اعمال و انجام طاعات و عبادات، وجه‌اللّه است، در حالی‌که فجّار نه تنها مطلوبشان وجه‌اللّه نبوده، بلکه در نقطه مقابل ابرار، فرار از سخنحق و نافرمانی از طاعت او و شرک و بت‌پرستی را آیین خود قرار داده‌اند. در وصف آنان در سوره نوح چنین می‌خوانیم: نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به پرستش تو و به تقوا و طاعت) دعوت نمودم: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا[۳۷۴]. اما دعوت من، چیزی بر آنان نیفزود جز آنکه (آنان از دعوت به سوی حق) فرار کردند: ﴿فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا[۳۷۵].

و هر موقع، آنان را (به پرستش تو و به تقوا و طاعت) دعوت نمودم تا برای آنها مغفرت و آمرزش قرار دهی، آنان (در پاسخ به این دعوت) انگشتان‌شان را در گوش‌هایشان قرار داده و جامه‌های خویش را بر سر و صورت خود پیچیدند (تا سخنحق را نشنوند). آنان (بر نشنیدن سخنحق) پافشاری داشته، و با نوعی کبر و خودبزرگ‌بینی (که همراه با مخالفت حق و نشنیدن سخن اوست)، تکبر می‌ورزند: ﴿وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا[۳۷۶].

بعد هم آشکارا و سپس هم علنی و هم پنهانی، آنان را (به پرستش تو و به تقوا و طاعت) دعوت نمودم: ﴿ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا * إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا[۳۷۷].

نوح (که برای هدایت قوم خود در طی مدت نهصدوپنجاه سال با روش‌های مختلف آشکارا و نهان، آنان را به سوی حق دعوت نمود، در پاسخ، جز عده‌ای اندک‌شمار در این مدت طولانی به او ایمان نیاورده و بقیه کسان قومش با او بنای عصیان، سرکشی و مخالفت نهادند و او اثری از ایمان را در آنها نیافت. بعد از یأس از هدایت آنان) گفت: پروردگارا! آنان از من نافرمانی کرده و از کسانی پیروی نموده‌اند که مال و فرزندانشان جز زیانکاری و خسران، چیزی بر آنها نیفزوده: ﴿قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا[۳۷۸].

و آنان حیله بزرگی را مکر نمودند: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا[۳۷۹].

و گفتند: از خدایانتان دست برندارید و (پرستش بت‌های پنج‌گانه) ودّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نسر را رها نکنید: ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا[۳۸۰].

و (آنان) گروه بسیاری را به ضلالت و گمراهی کشانیده‌اند، و (ای پروردگار مهربان!) ستمکاران را جز ضلالت و گمراهی چیزی بدانها نیفزا: ﴿وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا[۳۸۱].

(پروردگارا!) البته، اگر آنان (کافران) را زنده گذاری، بندگانت را گمراه کرده و تنها نسلی فاجر و کفّار (ناسپاس) از خود به وجود می‌آورند: ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا[۳۸۲]

نکته قابل توجه آن است که آیاتی که کلمه فجّار و یا مشتقاتی از آن را در بردارند، سوره‌های مکّی‌اند. این خود بیانگر آن است که چهره کریه فجّار در پیش از اسلام مبتلا به عموم بوده و اینکه تا چه اندازه آلودگی گمراهی، آدمیان را از فطرت الهی‌شان منحرف نموده است. در اینجا آیاتی را که در آن، کلمه فجّار یا مشتقاتی از آن است، به ترتیب نزول آورده و یادآور می‌شویم که با دقّت در این آیات، دو اعجاز از قرآن مشاهده می‌شود: یکی آنکه آیات مربوط به فجور آدمیان، منحصر به آیات مکی است. دوم این که تعداد آیات مزبور با تعداد آیات ابرار برابر بوده و هر یک شامل شش آیه است:

  1. ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ[۳۸۳].
  2. ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۳۸۴].
  3. ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ[۳۸۵].
  4. ﴿إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا[۳۸۶].
  5. ﴿وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ[۳۸۷].
  6. ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ[۳۸۸].

بهره‌گیری‌های تربیتی

با تدبّر در آیات ابرار به ترتیب نزول آن، نکات و اصولی اساسی در تربیت به دست می‌آید که حاصل آن رهایی از ضلالت دوران جاهلیت عرب و ورود به هدایت الهی و عروج به سوی ابراریت است. این اصول به طور فهرست‌وار عبارتند از:

  1. ارائه غایت و عاقبت کار: وقتی دو گروه ابرار و فجار را نسبت به هم مقایسه می‌نماییم، ملاحظه می‌کنیم: عاقبت ابرار، نعیم، و عاقبت فجّار، جحیم است. قال تعالی: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ[۳۸۹]. بنابراین، اصل ارائه غایت و عاقبت کار، عاملی اساسی در تربیت است تا همواره محکی غنی برای استمرار تلاش و کوشش در راستای دست‌یابی به هدف موجود باشد.
  2. ثبت اعمال: آنچه را که می‌شود در وصول به غایت و تحقق کمال به عنوان مطلوب، عاملی اساسی در نظر گرفت، آن است که عمل و طاعات هم جنبه عینی و حقیقی داشته باشد و هم مکتوب گردد. لذا خدای متعال با تأکید می‌فرماید: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ؛ ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ.
  3. تذکر و یادآوری غایت: برای آنکه غایت و عاقبت کار همواره در نظر باشد، باید مجدداً آن را تذکر داده و یادآوری نمود. تا این تجدید یادآوری، سعی و کوشش را در جهت وصول به غایت نیرو داده و آن را روحی تازه بخشد و برای ادامه و استمرار آن، محرّکی غنی باشد. از این‌رو خدای متعال بعد از بیان این غایت در سوره انفطار، آن را مجدداً در سوره مطففین یادآوری فرمود: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ.
  4. راهنمایی نسبت به راستای حرکت به سوی غایت: در جریان تربیت، باید نسبت به جهت و سمت حرکت به سوی غایت و عاقبت راهنمایی صورت گیرد. بنابراین، استماع دستور برای نیل به غایت و عمل به دستورات و اوامر ارائه شده و سرانجام تقاضا و درخواست متعادل‌داشتن، در یافتن جهت‌گیری مناسب حرکت برای نیل به غایت و عاقبت کار، لازم‌الاجراء است. لذا خداوند متعال به زبان مؤمنان می‌فرماید: ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۳۹۰].
  5. تبیین غایت اصلی از غایت مشابه: بعد از راهنمایی نسبت به راستای حرکت به سوی مطلوب، لازم است غایت مشابه از غایت اصلی، مشخص و متمایز گردد؛ زیرا محتمل است تشعشعاتی از کمال مطلوب پرتو افشانی کند و سالک طریق هم آن تشعشعات را غایت اصلی پندارد. لذا می‌فرماید: ﴿لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ[۳۹۱].
  6. وصول به غایت و حصول نتیجه: سرانجام با رعایت اصول پنج‌گانه فوق، کمال مطلوب و وصول به غایت اصلی محقق خواهد شد. از علایم تحقق آن، برخورداری عینی و عملی از ثمرات و نتایج آن است. لذا می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۳۹۲][۳۹۳]

کلمات قصار پیرامون برّ و أبرار

در غررالحکم و دررالکلم در «باب الابرار و البر» سخنانی به اقتصار از امام علی امیر مؤمنان (ع)، نقل شده که در اینجا فقط برخی از آنها نقل می‌شود:

  1. «مِنْ شِيَمِ الْأَبْرَارِ حَمْلُ‏ النُّفُوسِ‏ عَلَى‏ الْإِيثَارِ»: از خصلت‌های نیکوکاران است واداشتن نفس‌ها بر ایثار (و دیگران را بر خود مقدم‌داشتن).
  2. «الْبِرُّ عَمَلٌ‏ مُصْلِحٌ‏»: نیکویی، عملی اصلاحگر است.
  3. «الْبِرُّ عَمَلٌ‏ صَالِحٌ‏»: نیکویی و کار خیر، عملی پسندیده است.
  4. «الْبِرُّ غَنِيمَةُ الْحَازِمِ‏»: نیکویی با صله و احسان، غنیمت دوراندیش است.
  5. «الْبِرُّ أَعْجَلُ‏ شَيْ‏ءٍ مَثُوبَةً»: احسان، زودرس‌ترین چیز نسبت به پاداش است.
  6. «بِالْبِرِّ يُمْلَكُ‏ الْحُرُّ»: با احسان، حتی (با دادن نان)، آزاد بنده می‌گردد.
  7. «تَعْجِيلُ‏ الْبِرِّ زِيَادَةٌ فِي‏ الْبِرِّ»: شتاب‌کردن در نیکی، فزاینده نیکویی است.
  8. «خَيْرُ الْبِرِّ مَا وَصَلَ‏ إِلَى‏ الْمُحْتَاجِ‏»: برترین احسان آن است که به نیازمند رسد.
  9. «فِي كُلِّ‏ بِرٍّ شُكْرٌ»: در هر چیز خیر و نیکی، شکری است.
  10. «مَنْ‏ مَنَعَ‏ بِرّاً مَنَعَ‏ شُكْراً»: هر که احسانی را منع کند (مثلاً احسانی را که توانایی آن را دارد، ننماید) منع شکری کند، یا از شکری منع شده است (که دیگران و یا خدا از او تشکر نماید).
  11. «مَنْ‏ بَذَلَ‏ بِرَّهُ‏ انْتَشَرَ ذِكْرُهُ‏»: هر که نیکی خود را بذل کند، یاد او (در میان مردم) پراکنده شود و شهرت یابد.
  12. «مَنْ‏ قَرُبَ‏ بِرُّهُ‏ بَعُدَ صَيْتُهُ‏»: هر که نیکی و احسان او نزدیک باشد، آوازه او دور شده و به جاهای دور رسد.
  13. «مَنْ‏ أَتْبَعَ‏ الْإِحْسَانَ‏ بِالْإِحْسَانِ‏ وَ احْتَمَلَ‏ جِنَايَاتِ‏ الْإِخْوَانِ‏ وَ الْجِيرَانِ‏ فَقَدْ أَكْمَلَ الْبِرَّ»: هر که احسانی را در پی احسانی دیگر به جا آورد، و جبران جنایات برادران و همسایگان کند، پس در حقیقت برّ و نیکی را کامل گردانیده است.
  14. «مِنْ‏ أَفْضَلِ‏ الْبِرِّ بِرُّ الْأَيْتَامِ‏»: از برترین نیکویی‌ها، نیکی‌نمودن به یتیمان است.
  15. «مَعَ‏ الْبِرِّ تَدِرُّ الرَّحْمَةُ»: با نیکویی، رحمت فراوان و روان می‌شود.
  16. «بِرُّ الْوَالِدَيْنِ‏ أَكْبَرُ فَرِيضَةٍ»: نیکی به پدر و مادر، بزرگ‌ترین فریضه است.
  17. «بروا آبائكم‏ يبركم‏ أبناؤكم‏»: به پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان نسبت به شما نیکی کنند.
  18. «مَنْ‏ بَرَّ وَالِدَيْهِ‏ بَرَّهُ‏ وُلْدُهُ‏»: هر که به پدر و مادر خود نیکی کند، فرزندش به او نیکی خواهد کرد.
  19. «مَنْ‏ بَخِلَ‏ عَلَيْكَ‏ بِبِشْرِهِ‏ لَمْ يَسْمَحْ بِبِرِّهِ »: هر که به تو از شکفته‌رویی خود بخل کند، به احسان خود جود نکند.
  20. «لِسَانُ‏ الْبَرِّ يَأْبَى سَفَهَ الْجُهَّالِ»: زبان نیکوکار از سفاهت و سبکی نادان‌ها باز ایستد؛ یعنی نیکی سبب می‌شود که نادان‌ها نیکوکار را آزار ندهند.
  21. «مَنْ‏ كَثُرَ بِرُّهُ‏ حُمِدَ»: هر که نیکوکاریش بسیار باشد، ستایش می‌شود.
  22. «خَيْرُ الْبِرِّ مَا وَصَلَ‏ إِلَى‏ الْأَحْرَارِ». بهترین احسان آن است که به آزادگان رسد؛ یعنی به کسانی که در بند علایق نباشند.[۳۹۴]

ابرار در دانشنامه معاصر قرآن کریم

نیکوکارانی که برای رضای خدا نیکی کنند. ابرار از ماده بِرّ در لغت به معنی توسّع در کار نیک است. ابرار جمع بارّ، اسم فاعل از بِرّ است که برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) می‌باشد و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده بِرّ هم یعنی توسّع در کار نیک. راغب گوید: بِرّ خشکی در برابر دریا قرار دارد و از آن جهت که خشکی با وسعت و فراخی همراه است، به خیر و نیکی وسیع نیز بر می‌گویند و جمع البارّ: أَبْرَارٌ[۳۹۵]. لسان العرب، ابرار را جمع بِرّ (صفت مشبهه از برّ) می‌داند[۳۹۶]. کشاف، ابرار را جمع برّ یا بارّ می‌داند و بِرّ را به گستردگی خیر و معروف معنا می‌کند[۳۹۷].

در مورد مفهوم محوری بِرّ، نیکو بودن کار در برابر غیر دانسته شده و این معنا، با توجه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و درگذشتن از لغزش‌هایشان است و بِرّ بنده در پیشگاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است.

بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر، خدمت، خضوع و رحمت است. بِرّ در سخن گفتن، راست‌گویی و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است[۳۹۸]. خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ[۳۹۹].

ابرار از مفاهیم کلیدی قرآن است که با مشتقاتش ۲۰ بار در قرآن ذکر شده است. ابرار دارای همبستگی با این مفاهیم است: "احسان"، "اکرام"، "انفاق"، "بذل"، "تعاون"، "جود"، "معروف"، "خیر"، "صلاح"، "صدق"، "عقوق"، "غفران"، "ایمان"، "لطف" و "ثواب". اصطلاح ابرار در قرآن، نشانه‌ای از یک مفهوم و تصور دینی خاص است، یعنی نیکوکارانی که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام می‌دهند؛ بی‌آنکه اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند.

گاهی قرآن، برّ و نیکوکاری را به خداوند نسبت می‌دهد و از اسمای حسنای خداوند می‌شمارد: ﴿إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ[۴۰۰] و گاهی به فرشتگان نسبت می‌دهد: ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ[۴۰۱]. ﴿بَرَرَةٍ جمع بَرّ است و فقط درباره فرشتگان آمده و این تعبیر از کلمه ابرار رساتر است؛ زیرا ابرار جمع بارّ است و بررة جمع بَرّ، و بَرّ از بارّ رساتر است؛ و گاهی قرآن برّ را به پیامبران نسبت داده است و آنها را از مصادیق ابرار می‌شمارد: ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۴۰۲]؛ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا[۴۰۳]؛ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۴۰۴]. خداوند در سوره انسان، اهل بیت پیامبر را به عنوان ابرار معرفی می‌کند و در همین سوره، هجده آیه درباره ابرار آمده که با این آیه آغاز می‌شود: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۴۰۵]. در این آیه قرآن برّ را به مؤمنین هم نسبت داده است.

خداوند در آیه ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۴۰۶]. ابرار و اوصاف ابرار را به تفصیل بیان نموده است. این آیه در بر دارنده مراتب سه‌گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است. می‌فرماید: "نیکی و (اطاعت کامل) آن نیست که روی خود را (در نماز) به سوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکی (عمل) کسی است که ایمان آورده به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران، و مال خود را با علاقه و نیاز به آن (یا از روی علاقه به خدا) به خویشان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و سائلان و در راه آزادسازی بردگان میدهد، و نماز را به پا می‌دارد و زکات میپردازد، و آنان که چون پیمان بندند پایبند پیمان خویشند و به‌ویژه آنان که در زبان‌های مالی و جانی و هنگام جنگ صابرند؛ آنانند که راست گفته‌اند، و آنانند که پرواپیشه‌اند".

قرآن برای ابرار پاداش‌های با ارزشی را بیان می‌کند؛ مانند آیه ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۴۰۷]، که در آن أولوا الألباب (خردمندان) با مقام رفیعی که دارند در نیایش خود، همراهی و مرگ با ابرار و حضور در عوالم آنان و حشر با ایشان را از خدا می‌خواهند. ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ[۴۰۸]؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۴۰۹]؛ ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ[۴۱۰].

قرآن یکی از مهم‌ترین شرایط رسیدن به برّ را انفاق از چیزهای دوست‌داشتنی و محبوب ذکر می‌کند: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۴۱۱].

از نظر عرفانی همه کارهای نیک نیکوکاران جز ظهور و تجلّی نیکوکاری خداوند نیست؛ از این رو فقط ذات اقدس او نیکوکار اصیل و بالذّات جهان هستی است. از نظر اخلاقی ابرار، دارای فضائل اخلاقی هستند که از آن جمله میتوان برّ به والدین ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا[۴۱۲]؛ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۴۱۳]، صداقت، پارسایی، شکیبایی، وفاداری و اخلاص اشاره کرد.

از نظر اجتماعی با توجه به کلماتی که مقابل برّ قرار گرفته‌اند می‌توان نقش ابرار را در سلامت و تحکیم جامعه فهمید. برخی از این کلمات و واژه‌ها عبارتند از:

  1. اثم: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴۱۴].
  2. فجار: ﴿وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ[۴۱۵].
  3. جبار شقی و جبار عصی: ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا[۴۱۶]؛ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۴۱۷][۴۱۸]

منابع

پانویس

  1. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  2. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  3. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۸۱‌.
  4. القاموس المحیط، ج‌۱، ص‌۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸‌، «برر»؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ».
  5. الکشّاف، ج۱، ص‌۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.
  6. اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.
  7. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  8. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
  9. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  10. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰.
  11. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۴۹، «برّ».
  12. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۰، «برّ».
  13. الفروق اللغویه، ص‌۹۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
  14. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  15. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
  16. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  17. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
  19. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  20. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۱۶۳.
  21. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  22. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۶۷.
  23. مواهب‌الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۲.
  24. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵؛ روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
  25. آلاءالرحمن، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
  26. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ الکشّاف، ج‌۱، ص‌۳۸۴.
  27. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۸.
  28. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲.
  29. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۱۴۶.
  30. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
  31. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳.
  32. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۱۳۳ و ۲۱۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ روح‌المعانی، مج ۱، ج‌۱، ص‌۳۹۳.
  33. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  34. مفردات، ص‌۱۱۴، «برّ».
  35. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  36. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۸۲؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۹۰۸.
  37. کشف‌الأسرار، ج۱۰، ص‌۴۰۶؛ جامع‌البیان، مج۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۵۷.
  38. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.
  39. کشف‌الأسرار، ج‌۱۰ ص‌۳۱۸.
  40. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۲.
  41. پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.
  42. کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.
  43. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  44. قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۳۳.
  45. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۰.
  46. سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  47. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  48. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.
  49. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸ ـ ۸۲‌.
  50. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  51. گناه.
  52. ستم و تجاوز به حقوق آدمیان یا تجاوز از حدود الهی.
  53. یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است؛ سوره مائده، آیه:۲.
  54. ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید؛ سوره مجادله، آیه:۹.
  55. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
  56. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۷.
  57. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  58. نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است؛ سوره مطففین، آیه:۷.
  59. نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است؛ سوره مطففین، آیه:۱۸.
  60. بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند. و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند؛ سوره انفطار، آیه:۱۳ - ۱۴.
  61. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  62. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  63. بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند؛ سوره مطففین، آیه:۲۹.
  64. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۹.
  65. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  66. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۲؛ مجمع البحرین، مج۲، ج۳، ص۲۲۲، «عقق».
  67. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۷۱، «برّ»؛ الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌، «برر».
  68. آزار رساندن به پدر و مادر و نافرمانی و ترک احسان به آنان
  69. و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.
  70. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.
  71. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۰، «برّ».
  72. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  73. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۷۰ و ۷۱.
  74. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  75. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۰۸.
  76. از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  77. التفسیر الکبیر، ج‌۵‌، ص‌۱۳۶ و ۱۳۷.
  78. (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید؛ سوره بقره، آیه:۱۸۹.
  79. بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۳۳۶؛ عیّاشی، ج‌۱، ص‌۸۶‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۸.
  80. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۷۷.
  81. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  82. نورالثقلین، ص‌۴۷۵ و ۴۷۶.
  83. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  84. الفرقان، ج‌۱ و ۲، ص‌۲۹۱.
  85. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود؛ سوره مریم، آیه:۱۴.
  86. و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است؛ سوره مریم، آیه:۳۲.
  87. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  88. بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
  89. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
  90. بحارالانوار، ج‌۷۴، ص‌۱۳۷.
  91. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۰۳.
  92. تحف‌العقول، ص‌۲۱.
  93. تحف‌العقول، ص‌۲۱.
  94. کنزالعمّال، ج‌۳، ص‌۲۴.
  95. بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۷.
  96. بحارالانوار، ج‌۶۸‌، ص‌۸۹‌، ۳۱۱، ۳۵۴.
  97. تحف‌العقول، ص‌۲۹۵.
  98. بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۱۸۱.
  99. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  100. قرآن در اسلام، ص‌۱۰ و ۱۱.
  101. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  102. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  103. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  104. نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  105. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۷۶.
  106. المنار، ج‌۲، ص‌۱۱۱.
  107. آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  108. همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۳.
  109. ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند؛ سوره بقره، آیه:۴.
  110. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  111. تفسیر روشن، ج‌۲، ص‌۳۳۷.
  112. مواهب الرحمن، ص‌۲، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.
  113. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  114. بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.
  115. تسنیم، ج‌۲، ص‌۱۹۵.
  116. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  117. آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند؛ سوره انعام، آیه:۸۲.
  118. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹ و ۴۳۰.
  119. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  120. المنار، ج‌۲، ص‌۱۲۲.
  121. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹.
  122. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  123. آنانند که به راستی پرهیزگارند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  124. راهنما، ج‌۱، ص‌۵۶۷‌.
  125. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹.
  126. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  127. و وفاداران به پیمان خویش، چون پیمان بندند؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  128. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹.
  129. به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است؛ سوره انسان، آیه:۷.
  130. البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۵۳‌.
  131. الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۰۷ ـ ۱۱۱.
  132. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  133. و شکیبایان در سختی و تنگ‌دستی و در زیان و هنگام کارزار؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  134. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۲۹.
  135. و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد؛ سوره انسان، آیه:۱۲.
  136. درود بر شما به شکیبی که ورزیده‌اید که فرجام آن سرای، نیکوست!؛ سوره رعد، آیه:۲۴.
  137. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  138. به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است؛ سوره انسان، آیه:۷.
  139. بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم؛ سوره انسان، آیه:۱۰.
  140. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  141. با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی؛ سوره انسان، آیه:۹.
  142. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۵.
  143. جوامع‌الجامع، ج‌۲، ص‌۷۴۸.
  144. البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۴۸‌.
  145. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  146. هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۲.
  147. المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۴.
  148. راهنما، ج ۱، ص ۵۶۶.
  149. الدرّالمنثور، ج‌۱، ص‌۴۱۴.
  150. مواهب الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۱.
  151. المنیر، ج‌۲، ص‌۱۰۰.
  152. الفرقان، ج‌۱ ـ ۲، ص‌۲۹۴.
  153. و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند؛ سوره انسان، آیه:۸.
  154. البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۴۸‌.
  155. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۲۱۰؛ اعراب القرآن، درویش، ج‌۱۰، ص۳۱۶.
  156. مواهب الرحمن، ج‌۶‌، ص‌۱۳۳.
  157. هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۲.
  158. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۷۹۳.
  159. هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۲.
  160. البحر المحیط، ج‌۳، ص‌۲۶۰؛ التفسیرالکبیر، ج‌۸‌، ص‌۱۴۲.
  161. التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۱۴۲.
  162. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  163. و نماز به پا دارد؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  164. بی‌گمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار؛ سوره طه، آیه:۱۴.
  165. آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است و خداوند می‌داند که چه انجام می‌دهید؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۵.
  166. بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند. چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است. و چون خیری بدو رسد بازدارنده است. جز نمازگزاران؛ سوره معارج، آیه:۱۹ - ۲۲.
  167. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  168. زکات پردازد؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
  169. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۹.
  170. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۵.
  171. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  172. نیکوکار بخشاینده است؛ سوره طور، آیه:۲۸.
  173. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  174. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  175. پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۳.
  176. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۳۸۸.
  177. الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۰۶.
  178. الکشّاف، ج۴، ص۶۷۰؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص۳۷۱؛ بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳.
  179. الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۱۱؛ البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۴۶ ـ ۵۵۲‌؛ إحقاق‌الحق، ج‌۳، ص‌۱۵۷ ـ ۱۷۱.
  180. الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۰۷ ـ ۱۱۱.
  181. نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند؛ سوره انسان، آیه:۵.
  182. الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۲۶؛ الفرقان، ج ۲۹، ص ۳۰۶.
  183. نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۴۷۳ و ۴۷۴.
  184. البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۵۳‌.
  185. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  186. به دست نویسندگانی که ارجمند و نیکویند؛ سوره عبس، آیه: ۱۵ - ۱۶.
  187. مفردات، ص‌۱۱۴ و ۱۱۵، «برّ».
  188. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  189. عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۱۲.
  190. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  191. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  192. الفصول المهمة، ص‌۲۳۲.
  193. بی‌گمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس می‌نهند؛ سوره انسان، آیه:۲۲.
  194. البصائر، ج‌۵۱‌، ص‌۱۲۹.
  195. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  196. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۳۱.
  197. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  198. و ما را با نیکان بمیران؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۳.
  199. مواهب‌الرحمن، ج‌۷، ص‌۱۶۳.
  200. روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۵۸.
  201. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  202. نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است. و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟ کارنامه‌ای است نگاشته، که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند؛ سوره مطففین، آیه: ۱۸ - ۲۱.
  203. جایگاه کتاب ابرار
  204. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۹۷.
  205. خط درشت یا نقطه گذاری
  206. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۴ و ۲۳۵.
  207. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  208. بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند؛ سوره انفطار، آیه:۱۳.
  209. المنیر، ج‌۳۰، ص‌۱۲۶.
  210. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۷.
  211. پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند؛ سوره انسان، آیه:۱۱.
  212. پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند؛ سوره انسان، آیه:۱۱.
  213. و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد؛ سوره انسان، آیه:۱۲.
  214. الفصول المهمه، ص‌۲۳۴.
  215. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  216. پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند؛ سوره انسان، آیه:۱۱.
  217. الصافی، ج‌۵‌، ص‌۲۶۲.
  218. شادابی نعمت را در سیمای آنان باز می‌شناسی؛ سوره مطففین، آیه: ۲۴.
  219. فرشته مأمور بهشتی
  220. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۷۲؛ روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۷۷.
  221. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  222. و چون بدان جا بنگری نعمت و پادشاهی بیکرانی می‌بینی؛ سوره انسان، آیه:۲۰.
  223. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۰.
  224. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۲۳‌.
  225. روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۸۶‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۲۳‌؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۹۴.
  226. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۲۳‌؛ البرهان، ج‌۴، ص‌۴۱۵.
  227. پیام قرآن، ج‌۶‌، ص‌۳۲۱.
  228. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  229. نشسته بر تخت‌ها (به هر سو) می‌نگرند؛ سوره مطففین، آیه:۲۳.
  230. در آن، بر تخت‌ها پشت می‌دهند؛ سوره انسان، آیه:۱۳.
  231. شادابی نعمت را در سیمای آنان باز می‌شناسی؛ سوره مطففین، آیه:۲۴.
  232. چهره‌هایی در آن روز شاداب است، که به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد؛ سوره قیامت، آیه: ۲۲ - ۲۳.
  233. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۹۸.
  234. البصائر، ج‌۵۳‌، ص‌۲۴۰.
  235. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۸.
  236. روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۷۷.
  237. آنان و همسرانشان در سایه‌سارها بر تخت‌ها پشت می‌دهند؛ سوره یس، آیه:۵۶.
  238. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  239. سوره بقره، آیه:۲۵.
  240. سوره محمّد، آیه:۱۵.
  241. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  242. به آنان از شرابی دست ناخورده می‌نوشانند، که مهر آن، مشک است و در چنین چیزی رغبت‌کنندگان باید رغبت کنند. و آمیخته آن از (آب) تسنیم است، چشمه‌ای که مقرّبان (درگاه خداوند) از آن می‌نوشند؛ سوره مطففین، آیه: ۲۵- ۲۸.
  243. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۹۹.
  244. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۸.
  245. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۱۳۳.
  246. بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۱۵۰.
  247. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۶‌.
  248. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  249. نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند آن را به خواست خود روان می‌سازند؛ سوره انسان، آیه: ۵ - ۶.
  250. المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۴.
  251. نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۴۷۷.
  252. المنیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۸.
  253. نمونه، ج‌۲۵، ص‌۳۶۷.
  254. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۵.
  255. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  256. و در آنجا به آنان پیاله‌ای می‌نوشانند که آمیخته آن زنجبیل است. از چشمه‌ای که آنجاست به نام سلسبیل؛ سوره انسان، آیه: ۱۷- ۱۸.
  257. نمونه، ج‌۲۵، ص‌۳۶۶ و ۳۶۷.
  258. مفردات، ص‌۴۱۸، «سل».
  259. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۲۲‌.
  260. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  261. بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند؛ سوره انسان، آیه:۲۱.
  262. مجمع‌البیان، ص‌۶۲۳‌؛ منهج‌الصادقین، ج‌۱۰، ص‌۱۱۰.
  263. در آن است آنچه بخواهند و نزد ما، بیشتر (نیز) هست؛ سوره ق، آیه:۳۵.
  264. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.
  265. التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۲۵۴.
  266. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  267. و گرد آنان آوندهایی سیمین و جام‌هایی بلورین می‌چرخانند. بلورهایی سیمگون که آنها را (ساقیان) به اندازه پیموده‌اند؛ سوره انسان، آیه: ۱۵- ۱۶.
  268. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۹.
  269. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۱۰.
  270. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۹.
  271. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۹.
  272. در آن است آنچه بخواهند و نزد ما، بیشتر (نیز) هست؛ سوره ق، آیه:۳۵.
  273. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۵.
  274. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  275. و خدمتگزارانی هماره جوان گرد آنان می‌گردند که چون بنگریشان، می‌پنداری که مرواریدهایی پراکنده‌اند؛ سوره انسان، آیه:۱۹.
  276. مرواریدی فرو پوشیده‌اند؛ سوره طور، آیه:۲۴.
  277. قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۹۳.
  278. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۵۱.
  279. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  280. پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند؛ سوره انسان، آیه:۱۱.
  281. بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم؛ سوره انسان، آیه:۱۰.
  282. به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است؛ سوره انسان، آیه:۷.
  283. المنیر، ج‌۲۹، ص‌۲۹۰.
  284. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  285. و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد؛ سوره انسان، آیه:۱۲.
  286. بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند؛ سوره انسان، آیه:۲۱.
  287. لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ سوره اعراف، آیه:۲۶.
  288. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  289. پیام قرآن، ج‌۶‌، ص‌۲۵۵.
  290. پیام قرآن، ج‌۶‌، ص‌۲۵۶.
  291. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  292. در آن، بر تخت‌ها پشت می‌دهند، در آن نه (گرمای) خورشیدی می‌بینند و نه سرمایی؛ سوره انسان، آیه:۱۳.
  293. الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۱۹.
  294. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  295. و سایه‌سارهای آن، نزدیک آنها و میوه‌های آن بسیار در دسترس است؛ سوره انسان، آیه:۱۴.
  296. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۷۳.
  297. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  298. و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند؛ سوره انسان، آیه:۲۱.
  299. مفردات، ص‌۴۳۳، «سور».
  300. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  301. اما کسانی را که از پروردگارشان پروا کرده‌اند، بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، به پذیرایی از نزد خداوند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹۸.
  302. المیزان، ج‌۴، ص‌۸۹‌.
  303. المنار، ج‌۴، ص‌۳۱۴؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۸۹‌.
  304. پیام قرآن، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱.
  305. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۷۱؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.
  306. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  307. بی‌گمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس می‌نهند؛ سوره انسان، آیه:۲۲.
  308. روح‌المعانی، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.
  309. البصائر، ج‌۵۱‌، ص‌۶۲‌.
  310. اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
  311. «پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  312. «اما کسانی را که از پروردگارشان پروا کرده‌اند، بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، به پذیرایی از نزد خداوند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.
  313. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  314. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند» سوره انفطار، آیه ۱۳.
  315. «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است» سوره مطففین، آیه ۱۸.
  316. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند» سوره انفطار، آیه ۱۳.
  317. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۹.
  318. «اوست که نیکوکار بخشاینده است» سوره طور، آیه ۲۸.
  319. «که ارجمند و نیکویند» سوره عبس، آیه ۱۶.
  320. . مفردات، ص۳۸.
  321. . مجمع البحرین، ص۲۳۱.
  322. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند» سوره انفطار، آیه ۱۳-۱۴.
  323. . مصباح الانظار الابرار، ص۶۵.
  324. «آنان ایمان نیاورده‌اند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است» سوره احزاب، آیه ۱۹.
  325. «از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند» سوره انسان، آیه ۶.
  326. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم» سوره انسان، آیه ۹.
  327. «و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد» سوره انسان، آیه ۱۲.
  328. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  329. . المیزان، ج۲۰، ص۲۱۳.
  330. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۰.
  331. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  332. «از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند آن را به خواست خود روان می‌سازند به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۶-۱۰.
  333. . تفسیر شبّر، ذیل سوره انسان.
  334. . مجمع‌البیان، ج۲، ص۱۰۰
  335. «به پاداشی از نزد خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  336. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.
  337. . برهان، ص۲۰۵. این روایت را این جمعه عروسی در نورالثقلین، ج۱، ص۴۲۵، حدیث ۴۹۳، از تفسیر عیاشی نقل کرده است.
  338. . برهان، ص۲۰۵ - این روایت را این جمعه عروسی در نورالثقلین، ج۱، ص۴۲۵، حدیث ۴۹۴، نقل کرده است.
  339. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند * و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند» سوره انفطار، آیه ۱۳-۱۴.
  340. . برهان، ص۱۱۷۷.
  341. «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است» سوره مطففین، آیه ۱۸.
  342. «به آنان از شرابی دست ناخورده می‌نوشانند» سوره مطففین، آیه ۲۵.
  343. . برهان، ص۱۱۷۹. این روایت را این جمعه عروسی در نورالثقلین، ج۵، ص۵۳۳، حدیث ۳۱، نقل نموده است.
  344. . نورالثقلین، ج۵، ص۵۲۶، حدیث ۲۷.
  345. «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است * و تو چه دانی که «علّیین» چیست * کارنامه‌ای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند» سوره مطففین، آیه ۱۸-۲۱.
  346. . همان، ص۵۳۳، حدیث ۳۲.
  347. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.
  348. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  349. . المیزان، ج۴، ص۲۰.
  350. . الدرّ المنثور، ج۲، ص۱۱۳.
  351. . همان، ج۶، ص۳۲۶.
  352. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۳.
  353. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  354. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند * و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند» سوره انفطار، آیه ۱۳-۱۴.
  355. «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است» سوره مطففین، آیه ۱۸.
  356. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند» سوره انفطار، آیه ۱۳.
  357. «پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  358. «اما کسانی را که از پروردگارشان پروا کرده‌اند، بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، به پذیرایی از نزد خداوند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.
  359. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  360. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۵.
  361. عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۶.
  362. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۶.
  363. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  364. «و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد» سوره انسان، آیه ۱۲.
  365. «در آن، بر تخت‌ها پشت می‌دهند، در آن نه (گرمای) خورشیدی می‌بینند و نه سرمایی» سوره انسان، آیه ۱۳.
  366. «و سایه‌سارهای آن، نزدیک آنها و میوه‌های آن بسیار در دسترس است» سوره انسان، آیه ۱۴.
  367. «و سایه‌سارهای آن، نزدیک آنها و میوه‌های آن بسیار در دسترس است * و گرد آنان آوندهایی سیمین و جام‌هایی بلورین می‌چرخانند * بلورهایی سیمگون که آنها را (ساقیان) به اندازه پیموده‌اند» سوره انسان، آیه ۱۴-۱۶.
  368. «و در آنجا به آنان پیاله‌ای می‌نوشانند که آمیخته آن زنجبیل است * از چشمه‌ای که آنجاست به نام سلسبیل» سوره انسان، آیه ۱۷-۱۸.
  369. «و خدمتگزارانی هماره جوان گرد آنان می‌گردند که چون بنگریشان، می‌پنداری که مرواریدهایی پراکنده‌اند» سوره انسان، آیه ۱۹.
  370. «و چون بدان جا بنگری نعمت و پادشاهی بیکرانی می‌بینی» سوره انسان، آیه ۲۰.
  371. «بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند» سوره انسان، آیه ۲۱.
  372. «بی‌گمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس می‌نهند» سوره انسان، آیه ۲۲.
  373. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۷.
  374. «گفت: پروردگارا من شب و روز، قوم خود را (به خداپرستی) فرا خواندم» سوره نوح، آیه ۵.
  375. «و فراخوان من جز به گریز آنان نیفزود» سوره نوح، آیه ۶.
  376. «و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.
  377. «سپس آنان را با ندای بلند فرا خواندم * باز آشکار به آنان گفتم و (نیز) یکسره پنهان به ایشان گفتم» سوره نوح، آیه ۸-۹.
  378. «نوح گفت: پروردگارا! آنان از من فرمان نبردند و از کسی پیروی کردند که دارایی و فرزندش جز به زیان وی نیفزود» سوره نوح، آیه ۲۱.
  379. «و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.
  380. «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
  381. «و بی‌گمان بسیاری را گمراه کردند، و ستمگران را جز گمراهی میفزای» سوره نوح، آیه ۲۴.
  382. «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.
  383. «آنان همان کافران بدکارند» سوره عبس، آیه ۴۲.
  384. «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.
  385. «آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
  386. «که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.
  387. «و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند» سوره انفطار، آیه ۱۴.
  388. «نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۷.
  389. «بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند * و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند» سوره انفطار، آیه ۱۳-۱۴.
  390. «پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  391. «اما کسانی را که از پروردگارشان پروا کرده‌اند، بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، به پذیرایی از نزد خداوند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.
  392. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  393. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۹-۴۳.
  394. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۳.
  395. مفردات، ص۱۱۴.
  396. لسان العرب، ج۴، ص۵۱.
  397. الکشاف، ج۱، ۴۵۵.
  398. التحقیق، ج۱، ۲۴۸.
  399. "بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند" سوره انفطار، آیه ۱۳.
  400. "ما از دیرباز او را می‌خواندیم که اوست که نیکوکار بخشاینده است" سوره طور، آیه ۲۸.
  401. "به دست نویسندگانی که ارجمند و نیکویند" سوره عبس، آیه ۱۵.
  402. "پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران" سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  403. "و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود" سوره مریم، آیه ۱۴.
  404. "و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است" سوره مریم، آیه ۳۲.
  405. "نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است" سوره انسان، آیه ۵.
  406. "نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند" سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  407. "پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران" سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  408. "نه چنین است؛ کارنامه نیکان در "علّیین" است" سوره مطففین، آیه ۱۸.
  409. "آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند" سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  410. "بی‌گمان نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند" سوره انفطار، آیه ۱۳ و سوره مطففین، آیه ۲۲.
  411. "هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند" سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  412. "و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود" سوره مریم، آیه ۱۴
  413. "و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است" سوره مریم، آیه ۳۲.
  414. "و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است" سوره مائده، آیه ۲.
  415. "و به راستی گنهکاران در دوزخ‌اند * که روز پاداش و کیفر به آن درمی‌آیند" سوره انفطار، آیه ۱۴-۱۵.
  416. "و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود" سوره مریم، آیه ۱۴.
  417. "و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است" سوره مریم، آیه ۳۲.
  418. شاه‌میری، سید محمد صادق، مقاله «ابرار»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.