غرور

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

معناشناسی

غُرور به معنای فریفته‌شدن[۱] و سخنان پوچ و بی‌اساس[۲] است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و خودبینی[۳]، چنانچه به معنای احساس سرافرازی و افتخار است[۴] که از رذایل نفسانی نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه فریب انسان شود؛ مانند: مال، جاه، شهوت و شیطان[۵].

در اصطلاح علم اخلاق، غرور، گمان به نفع در آنچه که مضر است[۶]، فریفته شبهه و خدعه شیطان شدن[۷] و سکون نفس در اثر جهل و شبهه به چیزی که موافق میل نفس باشد[۸]، است. سه عنصر اساسی مشتبه‌شدن امر بر انسان، تمایل و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از این‌رو، فرد مغرور، جاهلی است که خود را عاقل و دانای کار می‌پندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن جاهل است یا از روی برتری‌طلبی به کاری اقدام می‌کند[۹].

از واژگان مرتبط با غرور، عجب، کبر و رجا است. «عجب» بزرگ‌شمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود گمان می‌برد[۱۰]؛ ولی غرور، سکون و آرامش نفس به آن چیزی است که فرد گمان می‌کند خیر و موافق تمایل هوای اوست[۱۱]. کبر نیز بزرگ‌دانستن خود نسبت به دیگران است[۱۲]. اظهار این حالت را نیز تکبر می‌نامند[۱۳]. فرق کبر با عجب در این است که عجب، خودپسندی، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر برتری است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است[۱۴].

غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در آینده انتظار داشته باشد و بیشتر اسباب آن هم‌اکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده می‌شود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده می‌شود[۱۵].[۱۶]

پیشینه

در کتاب‌های آسمانی نیز غرور نکوهش شده و نزد خداوند مذموم و مکروه شمرده شده است[۱۷]؛ همچنین سبب فراموشی خداوند[۱۸] و ناآرامی[۱۹] و ناپاکی انسان[۲۰] شمرده شده است. قرآن کریم انسان را از فریفته‌شدن به دنیا پرهیز داده است[۲۱] و غرور را از صفات شیطان[۲۲] و از ویژگی‌های کفار[۲۳] و منافقان[۲۴] می‌شمارد. در روایات نیز، دنیا معدن شر و محل غرور[۲۵] و سکون نفس به دنیا از بزرگ‌ترین غرورها[۲۶] شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، مسکین و در آخرت مغبون و اهل خسران معرفی شده است[۲۷].

علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمرده‌اند که سرچشمه و منبع شقاوت[۲۸] و منشا بیشتر آفات و شرور[۲۹] است[۳۰].

اصناف مغروران

در قرآن کریم به اقسامی از مغروران، ازجمله کافران[۳۱]، مشرکان و ظالمان[۳۲] اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور اهل دنیا، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کرده‌اند[۳۳]؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از علم، مانند علم کلام، علم فقه یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمی‌کنند که در شریعت، این علوم مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از اشتغال به اصلاح نفس و کسب فضایل و ملکات غافل می‌مانند[۳۴]. گاهی نیز اهل عمل به وسوسه مبتلا شده، در نماز به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول می‌شوند و از حضور قلب و تفکر در معانی نماز بازمی‌مانند[۳۵]. به اعتقاد علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و ضعف متفاوتند؛ چنان‌که غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند کفار، گنهکاران و فسّاق شدیدتر از دیگران است[۳۶]. همچنین از اسباب غرور و استبداد، قدرت و خودکامگی است[۳۷] که در سلاطین ظهور می‌کند و سبب می‌شود نزدیکان آنها نیز به دشمنان‌شان تبدیل شوند[۳۸].[۳۹]

منشا غرور

قرآن کریم، هوای نفس[۴۰]، آمال و آرزو[۴۱]، دنیاطلبی[۴۲] و شیطان[۴۳] را منشا غرور می‌داند. در روایات نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و دوست، به امید اینکه به واسطه آنها نجات یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است[۴۴]. علمای اخلاق، شیطان، که با وعده‌ها و آرزوهای طولانی، انسان را می‌فریبد[۴۵] و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه می‌کند[۴۶] و حب شهوات، که انسان را به امری که موافق طبع اوست می‌کشاند، به دنیا مغرور و از آخرت دور می‌سازد[۴۷] از عوامل غرور می‌دانند[۴۸].

آثار و آفات

علمای اخلاق غرور را از صفات رذیله‌ای می‌دانند که همواره در مسیر بندگی و سلوک، خطر و آسیب جدّی به‌شمار می‌آید و آفات و شرور بسیاری را به دنبال دارد[۴۹] و سرچشمه شقاوت، هلاکت و بدبختی است[۵۰] دو رذیله «عجب» و «کبر»نیز از آثار غرور است[۵۱]. غرور سبب بی‌تاثیرشدن موعظه‌های الهی و دعوت انبیا(ع) و اولیا(ع) در انسان می‌شود؛ زیرا انسان را از تفکر در نقص‌ها و مرض‌های خود غافل می‌کند که این از نقشه‌های شیطان است[۵۲] افراد مغرور، در امور دنیوی به نفس خودشان و مردم اعتماد دارند، ولی از پروردگار غافل‌اند؛ به امور آخرتی بی‌اعتنایند و سستی و تنبلی خود را به حساب توکل، رجا و امید به خداوند می‌گذارند و بدون عمل، جزا طلب می‌کنند[۵۳]. از این‌رو از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و عمل صالح بازمی‌مانند[۵۴] و افسار آنها گسیخته شده، به دام گناه و معاصی گرفتار می‌شوند[۵۵].[۵۶]

راه‌های درمان

در بعضی روایات، راه خلاصی از غرور، تحصیل علم، معرفت به عیوب اعمال و صفات خود، توبه از روی اخلاص و تواضع و فروتنی در برابر حق شمرده شده است[۵۷]. علمای اخلاق نیز راه‌هایی برای خلاصی از غرور ارائه کرده‌اند[۵۸]. به اعتقاد آنان غرور با جهل و غفلت رابطه دارد[۵۹] و آگاهی دادن به عاقبت ویرانگر غرور برای مردم، یکی از راه‌های برونْرفت از دام غرور است[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۲.
  3. دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
  4. دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
  5. راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.
  6. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.
  7. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  8. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.
  9. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.
  10. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.
  11. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  12. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.
  13. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.
  14. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.
  15. مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.
  16. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۵.
  17. کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.
  18. کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.
  19. کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.
  20. کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.
  21. آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.
  22. نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
  23. ملک، ۲۰.
  24. احزاب، ۱۲.
  25. آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.
  26. آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.
  27. مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.
  28. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.
  29. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  30. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۶.
  31. ملک، ۲۰.
  32. فاطر، ۴۰.
  33. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.
  34. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.
  35. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.
  36. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.
  37. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.
  38. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۲۹.
  39. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  40. یوسف، ۸۳.
  41. حدید، ۱۴.
  42. لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.
  43. نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
  44. مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، ۱۴۲.
  45. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.
  46. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
  47. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.
  48. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  49. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  50. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.
  51. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.
  52. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.
  53. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.
  54. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
  55. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.
  56. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  57. مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، ۱۴۳.
  58. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۵۶–۳۵۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱–۳۲.
  59. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱؛ غزالی، رسائل، ۴۳۵.
  60. غزالی، کیمیای سعادت، ۳/۶۳۲–۶۴۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۷–۶۵۸.
  61. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.