نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۹ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
توقیع به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از: کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه توقیعاتحضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خط مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها، ذیل نامهها مرقوم میداشتند. و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامهها باز میگرداندند.
اگرچه به لحاظ معنای اصطلاحی، "توقیع" در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است، ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگرچه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۱].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«توقیع اسم مصدر از ماده "وَقَعَ" و در لغت به معنی نشان گذاشتن یا خراش دادن بر پشت حیوان است[۲].
توقیع در اصطلاح عام و مباحث مهدویت بیمناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته ابن انباری: توقیع نویسی یعنی اینکه مقصود و حاجت اصلی را از یک نوشته طولانی گزینش کنند و باقی را حذف کنند، پس در حقیقت توقیع نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید میآورد[۳]. ابن فارس میگوید: توقیع چیزی است که به کتاب یا نوشتهای که به پایان رسیده ملحق میشود[۴]. فخرالدین طریحی معنایی از توقیع ارایه میدهد که به اصطلاح مهدویت نزدیک میشود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید میآید؛ توقیع العسکری از همین باب میباشد[۵].
مرحوم صدر میفرماید: توقیع در لسان روایات ما به همان معنی رایج آن زمان بکار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان نامهها و درخواستها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم میداشتند.
شیعیانی که مستقیماً به امام دسترسی نداشتند پرسشهای دینی و درخواستها و گرفتاریهای شخصی خود را مینوشتند و به وکلاء و سفراائمه میدادند تا به دست امام (ع) برسانند و امام (ع) نیز پاسخ و یا دستور خود را در پایان یا بین خطوط آن نامه و یا در نامه جداگانه مینوشتند، البته گاهی ائمه بدون دریافت پرسش و یا نامه از طرف امت، اقدام به صدور فرمان، راهنمایی و یا آگاهی در قالب بخشنامه میکردند، که به این قسم نامهها نیز توقیع اطلاق میشود، مانند توقیعحضرت حجت (ع) به سفیر دوم که رحلت پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به سفیر چهارم صادر شد و از وفات او و عدم وصیت سفارت به دیگری و پایان غیبت صغری خبر داده بود[۸]. توقیعی که برای پدر اسدی خارج شده بود نیز از همین قسم میباشد. ابوعلی اسدی از پدرش نقل میکند که ابتداء و بدون پرسشی، سفیر دوم توقیعی برایم آورد که حضرت حجت (ع) فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر کسی که درهمی از اموال ما را حلال بشمارد[۹]. محمد بن ابراهیم بن مهزیار میگوید: وارد عراق شدم در حالی که شک و تردید داشتم توقیعی برایم صادر گشت[۱۰].
آخرین توقیع در عصر غیبت صغری، همان توقیع معروفی است که برای سفیر چهارم صادر شد و در آن آمده بود: بنام خداوند بخشنده مهربان: ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را بخاطر (مرگ) تو عظیم گرداند، تو پس از شش روز خواهی مرد، کارهایت را جمع وجور کن و به کسی وصیت نکن به اینکه پس از تو به جای تو بنشیند که غیبت کلی (کبری) آغاز شد و تا اذن خداوند ظهوری در کار نیست[۱۱].
روند صدور توقیعات بعد از غیبت صغری کند شد ولی به طور کلی قطع نشد بلکه تا مدتی در عصر غیبت کبری ادامه داشت.
در ماه صفر (۴۱۰ ق) که حدود صدسال از غیبت کبری سپری شده بود توقیع مبارک حضرت حجت (ع) به شیخ مفید صادر شد: "لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ"[۱۲].
روز پنج شنبه ۲۳ ذی الحجه سال (۴۱۲ ق) نامه دوم حضرت حجت برای شیخ مفید صادر شد: "مِنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمُرَابِطِ فِي سَبِيلِهِ إِلَى مُلْهَمِ الْحَقِّ وَ دَلِيلِهِ"[۱۳].
«توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه توقیعات حضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها ذیل نامهها مرقوم میداشتند و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامهها باز میگرداندند. اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، توقیع در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۱۶].
↑وَقَعَ... و منهالتوقیع، و هو أثر الدبَر یظهرالبعیر (نشان خراشیدگی بر پشت شتر) مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا ۱۳۴،۶؛ التوقیع: سَجع بأطراف عظام الدابة منالرکوب (زخم و یا علائمی که در اطراف استخوانهای پشت حیوان است)، ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.
↑طبرسی، الاحتجاج، ۶۰۰،۲۰ رقم ۳۶۰: از بنده خدا، آنکس که مرزبان راه خدا است (حضرت حجت) به کسیکه حق به او الهام و راهنمای حق شده (شیخ مفید رحمه الله)، ر.ک: شیرازی، کلمةالامام المهدی، ص ۱۵۹؛ الزامالناصب، یزدی، ۴۶۴،۱.