امکلثوم دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی
امکلثوم دختر پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه است. او ابتدا با عتیبه پسر ابولهب ازدواج کرد، منتها بعد از نزول سوره مسد به دستور ابولهب او را طلاق داد. بعد از آن ام کلثوم همواره همراه پدر بزرگوارش بود و پس از مسلمان شدن مادرش او هم مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد. بعد از وفات خواهرش رقیه که همسر عثمان بود، با او ازدواج کرد و در اثر ضرباتی که عثمان به او زده بود وفات کرد.
نسب
پیامبر اکرم (ص) بعد از ازدواج با حضرت خدیجه دارای شش فرزند، دو پسر و چهار دختر شدند: قاسم و عبدالله معروف به طیب و طاهر، زینب، امکلثوم، رقیه و فاطمه (س)[۱].
ام کلثوم با پسر ابولهب، عتیبه ازدواج کرده بود. زمانی که رسول اکرم (ص) به پیامبری مبعوث شدند و خداوند سوره مسد را در شأن ابولهب و ام جمیله پدر و مادر عتیبه نازل کرد، ابولهب به پسرانش گفت: اگر دختران محمد را طلاق ندهید همواره با شما قهر خواهم بود و عتبه و عتیبه بدون اینکه با دختران پیامبر نزدیکی کرده باشند آنها را طلاق دادند[۲].[۳]
عتیبه پس از طلاق دادن امکلثوم، پیش پیامبر اکرم (ص) آمد و در کمال بیادبی گفت: "من به دین تو کافرم، دخترت را هم طلاق دادم. نه مرا دوست داشته باش و نه شما را دوست دارم". سپس به رسول اکرم (ص) حمله و پیراهن آن حضرت را پاره کرد[۴].
امکلثوم نیز خواهر دیگر حضرت فاطمه (س) بود[۵]. عتیبة بن ابی لهب، پیش از بعثت، امکلثوم را در عقد خود داشت که به اصرار ابولهب، او را طلاق داد. امکلثوم همواره در مکه و همراه پدر بزرگوارش بود و پس از مسلمان شدن مادرش، خدیجه (س)، او هم مسلمان شد. هنگامی که رسول خدا (ص) از زنان بیعت میگرفت، او و خواهرش نیز بیعت کردند و هنگام هجرت به مدینه، ام کلثوم نیز به مدینه هجرت کرد[۶]. گفته شده است که امکلثوم پس از فوت رقیه، خواهرش، به عقد عثمان در آمد. او در جمادیالآخره سال سوم هجرت به خانه عثمان رفت و همسر او بود تا آنکه در شعبان سال نهم هجرت، بدون اینکه فرزندی برای عثمان بیاورد، از دنیا رفت[۷].[۸]
ازدواج با عثمان بن عفان
ام کلثوم همواره در مکه و همراه پدر بزرگوارش بود و پس از مسلمان شدن مادرش خدیجه او هم مسلمان شد و رسول خدا (ص) هنگامی که از زنها بیعت میگرفت از او و خواهرانش نیز بیعت گرفت. هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه هجرت فرمود، ام کلثوم هم همراه دیگر کسانی که تحت تکفل پیامبر (ص) بودند به مدینه هجرت کرد و چون رقیه دختر رسول خدا (ص) درگذشت، سه ماه بعد از وفات رقیه[۹]، عثمان با ام کلثوم که دوشیزه بود ازدواج نمود. مراسم عقد در ماه ربیع الاول سال سوم هجری بود و در ماه جمادی الثانی همان سال به خانه عثمان برده شد و از او بچهای به دنیا نیاورد[۱۰].[۱۱]
آیا امکلثوم دختر حضرت رسول (ص) بود؟
در مقابل قول مشهوری که امکلثوم، همسر عثمان بن عفان را دختر رسول خدا (ص) معرفی کرده است، برخی از مؤرخان و نسبشناسان بر این عقیدهاند که امکلثوم، دختر پیامبر (ص) نیست؛ بلکه ربیبه ایشان است. گفتهاند: ام کلثوم دختر هاله خواهر خدیجه (س) بود که بعد از مرگ پدر و مادرش، خدیجه (س) او را نزد خود آورد و سرپرستیاش را به عهده گرفت. امکلثومی که مؤرخان و نسبشناسان از او به عنوان دختر رسول خدا (ص) یاد کردهاند غیر از امکلثومی است که به ازدواج عثمان در آمد[۱۲].[۱۳]
وفات ام کلثوم
در مورد چگونگی وفات ام کلثوم، امام صادق (ع) فرمودند: «زمانی که عثمان بن عفان عموی خود مغیرة بن ابی العاص که پیامبر (ص) خون وی را هدر اعلام فرموده بود پناه داد، به ام کلثوم دختر رسول خدا (ص) گفت: پدرت را از این ماجرا باخبر نکن. سپس عمویش را در جالباسی مخفی نمود. پیامبر (ص) از طریق وحی از مکان مغیره آگاه شد و به علی (ع) فرمود: شمشیرت را بردار و به خانه دختر پسر عمویت برو اگر به مغیره دست یافتی او را به قتل برسان. علی (ع) مغیره را پیدا نکرد و به سوی پیامبر (ص) بازگشت و عرض کرد یا رسولالله وی را نیافتم. پیامبر (ص) فرمود: به من وحی رسید که او در جالباسی است. عثمان نزد پیامبر (ص) آمد و از پیامبر امان خواست و پیامبر (ص) امان نداد تا اینکه عثمان سه بار آمد و خیلی اصرار نمود. مرتبه چهارم پیامبر (ص) سر خود را بلند کرد و فرمود: اگر بعد از سه روز وی را بیابم به قتل میرسانم. عثمان سه روز از مغیره پذیرایی کرد و در روز چهارم او را تجهیز نمود و بیرون فرستاد. مغیره در اطراف مدینه زیر سایه درختی برای استراحت نشسته بود که به پیامبر (ص) وحی رسید و از مکان مغیره خبر داد. پیامبر (ص) به علی (ع) دستور داد تا با عمار و یک نفر دیگر به سراغ مغیرة بن ابی العاص برود و او را زیر فلان درخت به قتل برساند.
امیرالمؤمنین (ع) آمدند و مغیره را کشتند. عثمان، ام کلثوم دختر رسول خدا (ص) را کتک زد و گفت: تو پدرت را آگاه ساختی. ام کلثوم کسی را پیش پیامبر (ص) فرستاد و از شوهرش شکایت کرد. پیامبر (ص) نیز به دخترش پیام فرستاد حیای خود را حفظ کن. ام کلثوم چند بار شکایت خود را تکرار کرد تا اینکه در مرتبه چهارم پیامبر (ص) به علی (ع) دستور داد و فرمود: شمشیر بردار و به خانه ام کلثوم برو و او را با خود بیاور و اگر کسی مانع کارت شد با شمشیر قطعه قطعهاش کن. سپس خود پیامبر (ص) به در خانه عثمان آمد و علی (ع) ام کلثوم را بیرون آورد. وقتی پدرش را دید صدای گریهاش بلند شد و رسول خدا (ص) محزون شد و گریه نمود و دخترش را در روز یکشنبه به خانهاش برد و آثار کتک را در بدن ام کلثوم مشاهده نمود. عثمان شبها را با کنیزش به سر برد و دختر رسول خدا (ص) روز چهارشنبه از دنیا رفت.
فاطمه (س) و زنان مؤمنین به دستور رسول خدا (ص) در تشییع جنازه وی شرکت کردند و عثمان نیز به تشییع جنازه آمد. پیامبر (ص) تا عثمان را دید، فرمود: هر کس شب گذشته با همسرش یا با کنیزش نزدیکی کرده دنبال جنازه نیاید. پیامبر (ص) سه بار این حرف را تکرار کرد ولی عثمان برنگشت. پیامبر (ص) مرتبه چهارم فرمود: اگر برنگردد نامش را میگویم. عثمان دست روی شکم خود گذاشت و به عبد خود تکیه نمود و گفت: یا رسولالله من شکم درد دارم اگر اذن بدهی من برگردم. فرمود برگرد. پیامبر (ص) به همراه فاطمه (س) و زنان مؤمنین و مهاجرین بر جنازه دخترش نماز خواند»[۱۴]. ام کلثوم در شعبان سال نهم هجرت از دنیا رفت[۱۵]، "اسماء بنت عمیس" و صفیه دختر عبدالمطلب و زنان انصار از جمله ام عطیه و لیلی بنت قانف الثقفیه او را غسل دادند. علی (ع) با فضل بن عباس و اسامة بن زید وارد قبر شده و او را به خاک سپردند[۱۶].[۱۷]
ام کلثوم بنت رسول الله
سومین دختر پیامبر اکرم از خدیجه طاهره. وی در جاهلیت به زوجیت عتیبة بن ابی لهب درآمد، سپس اسلام آورد و از عتیبة جدا شد. وی پس از رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد و پس از وفات خواهرش رقیه در سال سوم هجری به زوجیت عثمان بن عفان درآمد و در سال نهم هجرت درگذشت و فرزندی نیاورد[۱۸].[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ قرب الاسناد، حمیری، ص۹؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۶ ـ ۴۰۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۹-۳۰؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۳۹-۱۸۴۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۸۴.
- ↑ ر.ک: علیزاده، فرهاد، مقاله «رقیه و امکلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و امکلثوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۰؛ ج۴، ص۱۸۱۸، ۱۹۵۲؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۷-۳۸؛ امین عاملی، ج۳، ص۴۸۷.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۲.
- ↑ محرمی، غلام حسن، مقاله «برادران و خواهران فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۱۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰-۳۱.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۴۹۱.
- ↑ ر.ک: علیزاده، فرهاد، مقاله «رقیه و امکلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۹.
- ↑ ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و امکلثوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص٣٨٩
- ↑ فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۳.
- ↑ تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ص۴۵.
- ↑ الذریة الطاهرة النبویه، دولابی، ص۸۸.
- ↑ ر.ک: علیزاده، فرهاد، مقاله «رقیه و امکلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷؛ محمدزاده، حبیب، رقیه و امکلثوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۸۸-۳۸۹.
- ↑ زرکلی، خیرالدین، اعلام، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص ۲۵۲.
- ↑ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ ص۵۳۶