بحث:علت غیبت امام مهدی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علت غیبت امام مهدی در درسنامه و فرهنگ‌نامه

پیش از آن‏که به برخی حکمت‏‌ها و علت‏‌های ظاهری غیبت آن حضرت اشاره شود، لازم به یادآوری است در بررسی‌‏هایی که در روایات انجام شده است، نخستین نکته‌‏ای که در این‌‏باره به چشم می‌‏خورد، این است که پنهان‌‏زیستی آخرین ذخیره الهی، به طور قطع از اسرار خداوند سبحانه و تعالی است. حقیقت سرّ بودن این امر را رسول گرامی اسلام(ص) چنین بیان فرموده است: "ای جابر! همانا این امر، امری است از امر خداوند سبحانه و تعالی و سرّی است از سرّ خدا که بر بندگان او پوشیده است؛ پس برحذر باش که دچار تردید نشوی. همانا شک درباره خدا کفر است"[۱].

بی‌‏گمان این حکمت، اساسی‌‏ترین دلیل بر این رخداد بزرگ است؛ امّا از آن‏جا که برخی شیعیان، همواره این پرسش را مطرح می‏‌کردند، در سخنان پیشوایان معصوم(ع) به برخی حکمت‏‌های ظاهری غیبت آن حضرت نیز اشاره شده است؛ از این رو بدان‏‌ها نیز اشاره‏‌ای گذرا می‏‌کنیم.

بدین ‏سان غیبت آخرین حجّت خداوند سبحانه و تعالی نماد خشم خداوند بر زمینیان است که با چراغ‏‌های هدایت به گونه‌‏ای ناشایست برخورد کردند[۲].

علت غیبت امام مهدی در موعودنامه

در نامه مبارک حضرت ولی عصر(ع) به شیخ مفید، علت غیبت و طولانی شدن آن چنین آمده است: «فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ»[۳]؛ باید بدانند که جز برخی رفتارهای ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و ما آن عملکرد را زیبنده شیعیان نمی‌دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی‌دارد. حقیقت این است که انبوهی از روایات به صراحت، بیان‌گر این است که تمام اعمال ما، در عصر هر امام و پیشوایی از پیشوایان معصوم در هفته دوبار، در روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه به امام راستین جامعه ارائه می‌شود. از این‌رو طبیعی است که امام نمی‌پسندد که شیعه او به راه انحراف و اشتباه و گناه‌آلود شود و همین آلودگی به گناه است که توفیق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار دیدار محروم می‌سازد. در همان نامه حضرت به شیخ مفید آمده است که: "اگر پیروان و شیعیان ما -که خدا آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی‌شان دارد- به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یک‌صدا بودند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد". به راستی او غیبت نکرده است، ما غفلت کرده‌ایم. هرچه هست از ماست و باید علت غیبت را در خویش و رفتارمان جست‌وجو کنیم[۴].

امام صادق(ع) فرمود: "موضوع غیبت سری است از اسرار خداوند و غیبی است از غیوب الهی، چون خدا را حکیم می‌دانیم باید اعتراف کنم که کارهایش از روی حکمت صادر می‌شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"[۵]. از این حدیث به خوبی آشکار می‌شود که علت و فلسفه اصلی غیبت، جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار(ع) کسی نمی‌داند؛ آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند. ولی در پاره‌ای روایات[۶]، بعضی از حکمت‌های آن بیان شده که به آنها اشاره می‌کنیم:

  1. آزمایش و امتحان: امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: "برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از مؤمنین از عقیده برمی‌گردند. خدا به وسیله غیبت، بندگانش را امتحان می‌کند"[۷].
  2. بیعت نکردن با ستمکاران: علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: "گویا شیعیانم را می‌بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام عسکری(ع)) در جستجوی امام خود همه‌جا را می‌گردند، اما او را نمی‌یابند. عرض کردم برای چه‌؟ فرمود: برای اینکه امامشان غایب می‌شود. عرض کردم چرا غایب می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام کرد، بیعت احدی در گردنش نباشد"[۸].
  3. نجات از قتل: زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: قائم باید غایب شود، عرض کردم چرا؟ فرمود: از کشته شدن می‌ترسد..."[۹].
  4. آمادگی پذیرش[۱۰]: برای تحقق یک انقلاب همه‌جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبری شایسته، آمادگی عمومی نیز لازم است[۱۱].

پانویس

  1. «يَا جَابِرُ إِنَ‏ هَذَا أَمْرٌ مِنْ‏ أَمْرِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سِرٌّ مِنْ‏ سِرِّ اللَّهِ‏ عِلْمُهُ‏ مَطْوِيٌ‏ عَنْ‏ عِبَادِ اللَّهِ‏ إِيَّاكَ‏ وَ الشَّكَ‏ فِيهِ‏ فَإِنَ‏ الشَّكَ‏ فِي‏ أَمْرِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ كُفْرٌ‏‏‏‏‏‏»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۷
  2. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۴۷-۵۵؛ فرهنگ‌نامه مهدویت ج۲.
  3. بحار الانوار، ج ۵۳، ص۱۷۶.
  4. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۰۰.
  5. بحار الانوار، ج ۵۲، ص۹۱.
  6. بحار الانوار، ج ۵۲، باب علة الغیبة.
  7. بحار الانوار، ج ۵۲، ص۱۱۳.
  8. بحار الانوار، ج ۵۱، ص۱۵۲.
  9. بحار الانوار، ج ۵۱، ص۱۵۲.
  10. مهدی انقلابی بزرگ، آیت‌الله مکارم شیرازی، ص۲۴۰.
  11. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶.