برهان نظام احسن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

برهان نظام احسن بر نصب الهی امام

صدرالمتألهین در شرح خود بر اصول کافی، بیان عقلی استدلال هشام را ذیل همین حدیث، از طریق برهان “نظام احسن” و طیّ چند مقدّمه، تبیین می‌کند:

  1. خداوند، بنابر حکمت بالغه خود، مجموعه عالم را در بهترین صورت ممکن خلق کرد: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ[۱]. در این میان، بنا بر عنایت خاصی که خداوند نسبت به انسان دارد، در آیات متعدد، به قرار دادن خلقت انسان بر بهترین قوام و صورت ممکن، تأکید بیشتری فرمود: ﴿خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۲]. ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۳].
  2. در عالم صغیری مثل بدن انسان، که تعداد قوا محدودند و اختلاف آراء آنان، نه از سر خودرأیی و هوای نفس، بلکه ناشی از تشخیص اشتباه است، وجود قوّه‌ای که در درک و تدبیر و تفکر در مقام بالاتری باشد، ضروری است و نبود او موجب انحراف فرد از مسیر کمال و بروز رفتارهای جنون‌آمیز و در نهایت، هلاکت است. در نتیجه، ضرورت وجود چنین مقامی در جامعه انسانی، با وجود اختلاف آراء فراوان و گستره متنوع آدمیان، با نظرهای گوناگون و دخالت حس جاه‌طلبی و هوای نفس و انگیزه‌های شیطانی، روشن‌تر است. قاعده نظام احسن اقتضا می‌کند که خداوند انسان را در بهترین قوام بیافریند. بر این اساس، حکمت بالغه الهی در بدن انسان، وجود احسن قوا، یعنی عقل را اثبات می‌کند تا با سمت ریاستی که بر سایر قوا دارد، رافع اختلاف آنها باشد؛ وگرنه اختلال در حسن و جمال وجود انسانی و احسن تقویم بودن او لازم می‌آید.
  3. حال که قاعده نظام احسن در خلقت افراد انسانی، وجود عقل را در او اثبات می‌نماید، همین اصل درباره اجتماع بشری نیز صادق است؛ چرا که جامعه در حکم انسان کبیری است که دارای علائق، برداشت‌ها، کنش‌ها و واکنش‌هاست. پس حکمت و اتقان صنع الهی اقتضاء می‌کند که در جامعه بشری نیز، همیشه امامی وجود داشته باشد تا رافع اختلاف عقول ناقص امّت و حاکم در میان آنان باشد؛ وگرنه اختلال در نظم اجتماعی حاصل می‌گردد. بیان صدرالمتألهین در نتیجه‌گیری این بخش به شرح زیر است: الغرض من هذا الحدیث اثبات ان الله کما جعل لسائر الاعضاء الادراکیة إماما قائما و حکما عدلا یرجع إلیه و یمیز حقها من باطلها فی ادراکات جزئیة، فبان جعل فی هذا العالم الکبیر إماما قائما بالقسط حاکما بالعدل بین الناس یرجعون إلیه فی شکوکهم و جهالاتهم و وقائعهم و اعتقاداتهم الکلیة خلافة من الله لکان أولی و اوجب.
  4. خداوند به همه خیرات و مصادیق صلاح برای خلقت نظام احسن علم دارد و اگر منع قابلی در ایجاد آن نباشد، او هرگز در خلقت آن بخل نمی‌ورزد. و قد علمت سابقا ان کلما یعلمه سبحانه من خیر و صلاح فی نظام العالم یجب منه تعالی صدوره، لأن علمه بوجوه الخیر و النظام سبب للایجاب والایجاد.
  5. همان طور که در انسان، وجود قوّه عاقله -که برطرف کننده خطاهای قوا است- ضروری است، و از آنجا که علم الهی به وجود احسن قوا، برای اثبات ضرورت وجوب و وجود آن در انسان صغیر کافی است، در جامعه انسانی نیز وجود احسن عقول انسانی - که رفع‌کننده خطاهای عقول ناقص است- ضروری می‌باشد. همچنین، علم الهی به ضرورت وجود چنین مخلوقی، کافی در ایجاب و ایجاد او است. فاذن یجب من الله نصب الأمام فی کل زمان، و هذا من الأحکام العقلیة التی لا یختلف باختلاف الشرائع وا لادیان، فهو مکتوب فی الکتب الالهیة و الزبر السماویة و الصحف الأولی صحف ابراهیم و موسی(ع)[۴]»[۵]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید» سوره سجده، آیه ۷.
  2. «آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید و شما را چهره‌نگاری کرد و چهره‌هایتان را نیکو نگاشت و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره تغابن، آیه ۳.
  3. «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم،» سوره تین، آیه ۴.
  4. عبارت کامل ملاصدرا در شرح خود در این حدیث، چنین است: معنی شک الحواس او غلطها، ان العقل او الوهم المشوب بالحس لیشک او یغلط بسبب من الأسباب، ثم یعلم النفس بقوة العقل ما هو الحق الیقن، کما یری البصر العظیم صغیرا لبعده و الصغیرکبیرا لقربه، والواحد اثنین لحول فی العین، والشجرة التی فی طرف الحوض منکوسه لانعکاس شعاع البصر من الماء إلیها، والسمع یسمع الصوت الواحد عند الجبل و نحوه مما فیه صلابة او صقالة صوتین لمثل العلة المذکورة من انعکاس الهواء المتموج المسموع الی الصماخ تارة أخری، و یقال للصوت الثانی الصداء. و کما تجد الذائقة الحلو مرا لغلبة المرة الصفراء علی جرم اللسان، و کذا تشمئز الشامة من الروائح الطیبة بالزکام، فهذا و أمثالها اغلاط حسیة تعرف القلب حقیقة الامر فیها، و المراد منه کما علمت هو اللطیفة النورانیة المتعلقة اول تعلقها بهذا القلب الصنوبری و نسبته الی اعضاء الحس و الحرکة کنسبة النفس الی قوی الحس و الحرکة فی انه ینبعث منه الدم و الروح البخاری الی سائر الأعضاء، فالنفس رئیس القوی و امامها و القلب و هو مستقرها و عرش استواها باذن الله رئیس سائر الاعضاء و امامها. و الغرض من هذا الحدیث اثبات أن الله کما جعل لسائر الاعضاء الادراکیة إماما قائما و حکما عدلا یرجع إلیه و یمیز حقها من باطلها فی ادراکات جزئیة، فبان جعل فی هذا العالم الکبیر إماما قائما بالقسط حاکما بالعدل بین الناس یرجعون إلیه فی شکوکهم و جهالاتهم و وقائعهم و اعتقاداتهم الکلیة خلافة من الله لکان اولی و اوجب. و قد علمت سابقا ان کلما یعلمه سبحانه من خیر و صلاح فی نظام العالم یجب منه تعالی صدوره، لان علمه بوجوه الخیر و النظام سبب للایجاب و الایجاد، فاذن یجب من الله نصب الامام فی کل زمان، و هذا من الأحکام العقلیة التی لا یختلف باختلاف الشرائع و الأدیان فهو مکتوب فی الکتب الالهیة و الزبر السماویة و الصحف الأولی صحف ابراهیم و موسی. واعلم ان هاهنا مقامین، احدهما انه هل یجب من الله ان لایخلو الأرض من حجة و امام أم لایجب؟ و ثانیهما أنه هل یجب فی اثباته ان یقع نص من الله و رسوله فی تعیین الأمام أم لایجب؟ بل یثبت ذلک ببیعة او اجماع؟ و قد وقع الاختلاف من الأمة فی کل منهما. فالذی ذکر فی هذا الحدیث انما یثبت ما هو المطلب الحق فی المقام الأول دون الثانی، لکن مما ینفع و یعین معونة شدیدة فیما هو المطلب فی الثانی، فان النبی(ص) لم یقصر فی التبلیغ من الله و الاخبار منه فی جزئیات الأحکام التی لیس فیها من الحاجة ما لم یجز اهماله من الآداب و المستحبات فکیف اهمل التبلیغ فی هذا الأمر العظیم و الحظر الجسیم؟ (شرح أصول الکافی (صدرا)، ج۲، ص۴۰۴).
  5. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۵۳.