اسماعیل بن سهل

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

اسماعیل بن سهل[۱] در دو سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب الکافی ذکر شده است؛ برای نمونه:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ جَمِيعاً يَرْفَعَانِهِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا كَانَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ مُؤْمِنٌ إِلَّا فَقِيراً وَ لَا كَافِرٌ إِلَّا غَنِيّاً حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِيمُ(ع) فَقَالَ: ﴿رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا[۲] فَصَيَّرَ اللَّهُ فِي هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً وَ فِي هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً»[۳].[۴]

عناوین سه‌گانه

سه عنوان اسماعیل بن سهل، اسماعیل بن سهل الدهقان و اسماعیل بن سهل الکاتب از عناوینی هستند که در کتاب‌های رجالی و اسناد روایات مشاهده می‌شوند.

نام اسماعیل بن سهل الدهقان در رجال النجاشی[۵]، اسم اسماعیل بن سهل در الفهرست[۶] و الرجال طوسی[۷] و عنوان اسماعیل بن سهل الکاتب در بعضی اسناد[۸] به چشم می‌خورند. البته در بیشتر اسناد با عنوان اسماعیل بن سهل روایت کرده است[۹].[۱۰]

اتحاد عناوین سه گانه

محقق اردبیلی، محدث نوری، آیت الله خویی و سید ابطحی به اتحاد عناوین سه گانه تصریح کرده‌اند[۱۱] و دلیل اتحاد، دو چیز است:

  1. اتحاد در طبقه؛ زیرا منصور بن العباس هم از اسماعیل بن سهل روایت کرده[۱۲]؛ هم از اسماعیل بن سهل الکاتب[۱۳].
  2. نجاشی و شیخ طوسی از اسماعیل بن سهل یاد کرده و او را صاحب کتاب دانسته و محمد بن خالد البرقی را راوی کتابش معرفی کرده‌اند؛ با این تفاوت که شیخ طوسی با عنوان اسماعیل بن سهل و نجاشی با عنوان اسماعیل بن سهل الدهقان[۱۴] از راوی یاد کرده‌اند، چنان که گذشت.[۱۵]

شرح حال راوی

گزارش چندانی از راوی در کتاب‌های رجالی نرسیده است؛ لکن از ذکر نام وی در رجال النجاشی و الفهرست طوسی، صاحب کتاب بودن[۱۶]، روایت شخصیت جلیل القدری مانند احمد بن محمد بن عیسی از او[۱۷] و روایت وی از راوی عظیم الشأنی مانند ابن ابی عمیر[۱۸]، نیز نقل روایات او در کتب اربعه حدیثی شیعه و جز آنها در موضوعات مختلف فقهی، اعتقادی و اخلاقی، همچنین مکاتبه‌اش با امام جواد(ع)[۱۹]برداشت می‌شود که وی از راویان امامی و برخوردار از جایگاه علمی و معنوی است.[۲۰]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی پیدا نیست. شیخ طوسی او را از اصحاب امام جواد(ع) برشمرده[۲۱] و در اسناد روایات با آن حضرت مکاتبه داشته است[۲۲]. وی با یک واسطه از امام رضا(ع) نیز روایت کرده[۲۳] و احمد بن محمد بن عیسی که تا سال ۲۸۱ هجری قمری زنده بوده، از شاگردان وی و ابن ابی عمیر که در سال ۲۱۷ هجری قمری وفات کرده، از استادانش به شمار می‌آیند، بنابراین اگر اسماعیل بن سهل اواخر عمر ابن ابی عمیر را ادراک کرده باشد و هنگام نقل روایت از وی نزدیک ۲۰ سال داشته باشد، می‌‌توان گفت که پیش از سال ۲۰۰ هجری قمری به دنیا آمده و اگر حدود هفتاد سال هم عمر کرده باشد، دوران امام هادی و امام عسکری(ع) را نیز ادراک کرده است.

آیت‌الله بروجردی، اسماعیل بن سهل را در طبقه ششم روات نهاده است[۲۴].[۲۵]

استادان و شاگردان راوی

اسماعیل بن سهل از کسانی همچون حسن بن محمد الحضرمی، حماد بن عیسی، عبدالله بن جندب، قاسم بن عروة، محمد بن مسلم، محمد بن ابی عمیر، ابراهیم بن عبدالحمید و عثمان بن عیسی[۲۶] روایت کرده که از استادان حدیثی ایشان شمرده می‌شوند.

بسیاری نیز از اسماعیل بن سهل روایت کرده‌اند؛ مانند ابراهیم بن عقبة، محمد بن عبدالجبار، احمد بن محمد بن عیسی، عباس بن معروف، علی بن مهزیار، محمد بن خالد البرقی و منصور بن العباس[۲۷] که از شاگردان حدیثی او شمرده می‌شوند.[۲۸]

جایگاه حدیثی راوی

شیخ طوسی درباره جرح و تعدیل راوی نظری نداده؛ ولی نجاشی درباره ایشان نوشته است: "ضعفه أصحابنا"[۲۹]. علامه حلی او را در قسم دوم کتابش که به راویان ضعیف اختصاص دارد، ذکر کرده است[۳۰]؛ ولی ابن داود، اسماعیل بن سهل را که در الفهرست طوسی عنوان شده، در قسم اول کتابش که به موثقان و مهملان اختصاص دارد، یاد کرده و اسماعیل بن سهل الدهقان را که در رجال النجاشی ذکر گردیده، در قسم دوم کتابش که به مجروحان و مجهولان اختصاص دارد، نام برده است[۳۱].

از این عمل ابن داود فهمیده می‌شود که وی به عدم اتحاد این دو عنوان معتقد است.

بزرگانی دیگر به مانند جزائری[۳۲]، محمد طه نجف[۳۳] و علامه مجلسی[۳۴] - اسماعیل بن سهل را از راویان ضعیف قلمداد کرده‌اند.[۳۵]

تحقیق

قرائنی چند بر وثاقت راوی گواهی می‌دهند:

  1. راویان جلیل القدری مانند احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی[۳۶]، سعد بن عبدالله الأشعری القمی[۳۷]، علی بن مهزیار اهوازی[۳۸]، محمد بن عبدالجبار[۳۹] و عباس بن معروف[۴۰] از وی روایت کرده‌اند.
  2. در سند روایت کامل الزیارات یاد شده است[۴۱].
  3. مضامین روایاتش از سداد و استحکام برخوردارند[۴۲].
  4. شیخ طوسی درباره‌اش سکوت کرده و نجاشی هم تضعیف او را به اصحاب نسبت داده که نشانه تردید و عدم اعتقادش به این تضعیف است.
  5. شاید مقصود اصحاب در تضعیف اسماعیل بن سهل که نجاشی به آن اشاره کرده و نوشته که "ضعفه أصحابنا"[۴۳]، نقل روایت از راویان ضعیف و اعتماد بر مراسیل باشد که با وثاقت یا مدح وی منافاتی ندارد[۴۴].[۴۵]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: معالم العلماء، ص۴۶، ش۴۷؛ رجال النجاشی، ص۲۸، ش۵۶؛ رجال الطوسی، ص۳۷۳، ش۵۵۲۴؛ الفهرست (طوسی)، ص۳۶، ش۴۶؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۶، ش۱۸۲ و ص۴۲۷، ش۵۵؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۱۷، ش۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۱۷، ش۴۹۹، جامع الرواة، ج۱، ص۹۶، ش۶۶۶؛ منتهی المقال فی احوال الرجال، ج۲، ص۶۳، ش۳۵۳؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۸۳، ش۱۹۲۴؛ تنقیح المقال، ج۱۰، ص۱۱۹، ش۲۳۰۴؛ خاتمة المستدرک، ج۷، ص۱۵۹، ش۱۸۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۴۰، ش۲۰۲۱؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۶۳، ش۸۲۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۵۵، ش۱۳۵، ص۵۶، ش۱۳۵۸.
  2. پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای کافران مگردان و از ما درگذر! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای سوره ممتحنه، آیه ۵.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۷ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۲۶۲، ح۱۰.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 146.
  5. له کتاب، أخبرنا محمد بن محمد قال: حدثنا الحسن بن حمزة قال: حدثنا محمد بن جعفر بن بطة قال: حدثنا أحمد بن محمد بن خالد قال: حدثنا أبی عن إسماعیل؛ (رجال النجاشی، ص۲۸، ش۵۶).
  6. إسماعیل بن سهل. له کتاب. أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن أبی المفضل، عن ابن بطة عن أحمد بن أبی عبد الله، عن أبیه، عنه؛ (الفهرست، ص۳۶، ش۴۶).
  7. رجال الطوسی، ص۳۷۳، ش۵۵۲۴ (در اصحاب امام جواد(ع)).
  8. «... عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ الْكَاتِبِ عَنْ أَبِي طَالِبٍ الْغَنَوِيِّ...»؛ (تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۷۵، ح۱۹۰۸).
  9. ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۲۹، (ح۱)، ص۱۳۹، (ح۲)، ص۲۵۰، (ح ۱)؛ الکافی، ج۱، ص۴۲۵، (ح۶۸)، ج۲، ص۵۵، (ح۵) و....
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 147.
  11. جامع الرواة، ج۱، ص۹۶، ش۶۶۶؛ خاتمة المستدرک، ج۷، ص۱۵۹، ش۱۸۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۵۵، ش۱۳۵۵؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۴۱۳.
  12. «سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) إِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَيْنٌ فَادِحٌ فَكَتَبَ أَكْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَكَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ»؛ (الکافی، ج۵، ص۳۱۷، ح۵۱). «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ سَهْلٍ، قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ سَأَلَنِي أَنْ أَكْتُمَ اسْمَهُ، قَالَ:، كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا(ع) فَدَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ ابْنُ السَّرَّاجِ وَ ابْنُ الْمُكَارِي، فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ مَا فَعَلَ أَبُوكَ قَالَ: مَضَى، قَالَ مَضَى مَوْتاً قَالَ نَعَمْ، قَالَ، فَقَالَ إِلَى مَنْ عَهْدُهُ قَالَ إِلَيَّ، قَالَ فَأَنْتَ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ مِنَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۷۶۳).
  13. «عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ الْكَاتِبِ عَنْ أَبِي طَالِبٍ الْغَنَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: حَرَّمَ اللَّهُ النِّسَاءَ عَلَى عَلِيٍّ(ع) مَا دَامَتْ فَاطِمَةُ(س) حَيَّةً قَالَ قُلْتُ كَيْفَ قَالَ لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لَا تَحِيضُ»؛ (تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۷۵، ح۱۹۰۸).
  14. الدهقان بالکسر و الضم القوی علی التصرف مع حدة و التاجر و زعیم فلاحی العجم و رئیس الاقلیم معرب، و الجمع دهاقنة و دهاقین، و الاسم الدهقنة و هی بهاء و قد تدهقن؛ (القاموس المحیط، ج۴، ص۲۲۴) ابن الأثیر: و فی حدیث حذیفة أنه استسقی ماء فأتاه دهقان بماء فی إناء فضة الدهقان بکسر الدال و ضمها رئیس القریة و مقدم التناء و أصحاب الزراعة، و هو معرب، و نونه أصلیة، لقولهم تدهقن الرجل و له دهقنة بموضع کذا، و قیل: النون زائدة، و هو من الدهق الامتلاء، و منه حدیث علی(ع) أهداها إلی دهقان و قد تکرر فی الحدیث. (النهایه (ابن اثیر)، ج۲، ص۱۴۵)
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 147-148.
  16. ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۸، ش۵۶؛ الفهرست (طوسی)، ص۳۶، ش۴۶.
  17. «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِذَا بَعُدَتْ عَلَيْكَ الشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِكَ الدَّارُ فَلْتَعْلُ عَلَى أَعْلَى مَنْزِلِكَ وَ لْتُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَلْتُومِ بِالسَّلَامِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَيْنَا»؛ (کامل الزیارات، ص۲۸۸، ح۶).
  18. «حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ النَّهْدِيُّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ فِي الْمَجْلِسِ قُدَّامَهُ مِرْآةٌ وَ آلَتُهَا فردي... فَقَالَ يَا هِشَامُ قُلْتُ لَبَّيْكَ فَقَالَ لِي لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَكِنْ إِلَيْنَا ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ»؛ (بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۵۰، ح۱).
  19. أ. «سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) إِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَيْنٌ فَادِحٌ فَكَتَبَ أَكْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَكَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ»؛ (الکافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۱). ب. «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(ع) عَلِّمْنِي شَيْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ كُنْتُ مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ فَكَتَبَ بِخَطِّهِ أَعْرِفُهُ أَكْثِرْ مِنْ قِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَيْكَ بِالاسْتِغْفَارِ»؛ (جامع الأخبار (الشعیری)، ص۵۶). یادآوری: حدیث سوم در الدعوات (الراوندی) از اسماعیل بن سهل از ابوالحسن الرضا(ع) نقل شده و اشتباه است؛ زیرا اسماعیل بن سهل از اصحاب امام جواد(ع) شمرده شده است. (الدعوات (الراوندی)، ص۴۹، ح۱۲۱)
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 149.
  21. رجال الطوسی، ص۳۷۳، ش۵۵۲۴.
  22. ثواب الأعمال، ص۱۶۵.
  23. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۶۳، ح۸۸۳.
  24. طبقات رجال الکافی، ص۷۰.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 150.
  26. ر.ک: وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۸۰، ح۲۵۶۲۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۲، ح۲۰۸۲؛ الکافی، ج۲، ص۵۷۷، (ح۱)، ج۱، ص۴۲۵، (ح۶۸)؛ الاستبصار، ج۲، ص۴۳، ح۱۳۹؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۵۰، (ح ۱)، ص۱۳۹، (ح۲)؛ التوحید (صدوق)، ص۳۶۱، ح۶.
  27. ر.ک: الکافی، ج۲، ص۲۶۲، (ح۱۰)، ج۵، ص۴۰۱، (ح ۲)، کامل الزیارات، ص۲۸۸، ح۶؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۹۱؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۸۸؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ح۱۳۳؛ الأمالی (طوسی)، ص۴۳، ح۴۸.
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 150-151.
  29. رجال النجاشی، ص۲۸، ش۵۶.
  30. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰، ش۶.
  31. الرجال (ابن داود)، ص۴۲۷، ش۵۵، ص۵۴۳.
  32. حاوی الأقوال، ج۳، ص۲۵۶.
  33. اتقان المقال، ص۲۶۲.
  34. الوجیزه (رجال المجلسی)، ص۳۰، ش۱۹۹.
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 151-152.
  36. الکافی، ج۲، ص۴۲۷، ح۷.
  37. التوحید، ص۳۶۱، ح۶.
  38. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۷۳، ح۲۰۲.
  39. الکافی، ج۵، ص۴۰۱، ح۲.
  40. من لا یحضره الفقیه (المشیخه)، ج۴، ص۴۴۳.
  41. کامل الزیارات، ص۲۸۸، ح۶.
  42. برای نمونه: أ. «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِذَا بَعُدَتْ عَلَيْكَ الشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِكَ الدَّارُ فَلْتَعْلُ عَلَى أَعْلَى مَنْزِلِكَ وَ لْتُصَلِ رَكْعَتَيْنِ فَلْتُومِ بِالسَّلَامِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَيْنَا»؛ (کامل الزیارات، ص۲۸۸، ح۶). ب. «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِهِ الَّذِينَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا يَرَوْنَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فِي أَغْبَطِ الْأَمَاكِنِ لَهُمْ فَيُسِيءُ وُجُوهَهُمْ وَ يُقَالُ لَهُمْ: ﴿هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ الَّذِي انْتَحَلْتُمِ اسْمَهُ»؛ (الکافی، ج۱، ص۴۲۵، ح۶۸).
  43. رجال النجاشی، ص۲۸، ش۵۶.
  44. و لعل المراد من الضعف الروایة عن الضعفاء، و الاعتماد علی المراسیل، و أمثال ذلک؛ (خاتمة المستدرک، ج۵، ص۱۲۴).
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 152-153.