سلمة بن فضل ابرش انصاری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

سلمة بن فضل ابرش انصاری را منتسب به بنی کنده[۱] و از موایان انصار گفته‌اند.[۲] کنیه‌اش «ابوعبدالله» و قاضی شهر ری بود. [۳] وی از محدثین طبقة التاسعه[۴] و از شاگردان محمد بن اسحاق به شمار می‌‌رفت که در کنار نقل روایت از او، احادیث «المبتدی» و «مغازی» (تاریخ جنگ‌ها و روزگاران صدر اسلام) را نیز از او فرا گرفته است. سلمة بن فضل علاوه بر ابن اسحاق، از ابراهیم بن طهمان، حجاج بن أرطا، زکریا بن سلام عتبی، ابوخثیمه زهیر بن معاویه جعفی، سفیان ثوری و دیگران روایت نقل کرد و عبد الله بن عمر بن ابان کوفی، عثمان بن محمد بن ابی شیبة، محمد بن امیه ساوی، محمد بن عمرو زنیج، یحیی بن معین و جماعتی دیگر، ناقل روایت‌های او به شمار رفته‌اند.[۵]

در وثاقت یا عدم وثاقت سلمه اختلاف است. یحیی بن معین او را فردی ثقه بیان کرده، آورده: «ما روایاتی را از او مکتوب نمودیم. او مردی زیرک بود و مغازی‌اش کامل‌ترین مغازی‌ها و هیچ کتابی در کتاب‌ها کامل‌تر از کتاب او نیست». [۶] وی در نقلی دیگر، از او با عنوان معلم کتاب یاد کرده است. [۷] عباس الدوری هم به نقل از یحیی بن مَعین آورده که «ما احادیثی از او ثبت کرده ایم و در وثاقت او جای نگرانی نیست. او از کسانی بود که اظهار تشیع می‌‌کرد». [۸] سلمة بن فضل، در کتاب ابن سعد نیز، فردی ثقه و صدوق معرفی شده است.[۹] همچنین سلمة بن فضل در طریق روایات شیخ مفید[۱۰] و شیخ طوسی[۱۱] قرار گرفته و ابو داوود و ترمذی و ابن ماجه در «التفسیر» از او روایت نقل کرده‌اند. [۱۲]

در مقابل این دسته، برخی هم او را تضعیف کرده[۱۳] احادیثش را به جهت نقل برخی منکرات، رد می‌‌کنند. [۱۴] ابن ابی‌حاتم نیز به نقل از پدرش، سلمة بن فضل را فردی صالح و صادق معرفی کرده در عین حال آورده که «در حدیثش انکار است و روایات او از قوت برخوردار نیست... او احادیث خود را می‌‌نویسد و نمی‌توان به او احتجاج کرد». وی در ادامه از طرد روایات او از سوی علی بن مداینی خبر داده و به نقل از او آورده: «ما از ری خارج نشدیم مگر این که روایات وی را رها کردیم». [۱۵] برخی از علما هم با اتخاذ موضعی میانه، در کنار تمجید از شخصیت سلمة بن فضل، وی را تجریح کرده‌اند؛ چندان که ابن حجر او را "صدوق كثير الخطأ" برشمرده[۱۶] و ابو احمد بن عدی هم در ارزیابی احادیث سلمة بن فضل می‌‌نویسد: «روایات او دارای غرائب و مفردات است با این حال، روایتی از او که به حد انکار برسد نیافتم. روایات او متقاربه و محتمله است». [۱۷] ابن حبان نیز، ضمن ثبت نام او در کتاب «الثقات»، می‌‌نویسد: "يخالف ويخطأ" «او متناقض می‌‌گوید و خطا می‌‌کند». [۱۸] مرگ سلمة بن فضل پس از سال ۱۹۰ هجری[۱۹] و در سن صد و ده سالگی اتفاق افتاده است.[۲۰]

منابع

پانویس

  1. ابن حبان، الثقات، ج۸، ص۲۸۷.
  2. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۸۴؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۵.
  3. المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۵؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۴۹.
  4. ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۷۸.
  5. المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۵-۳۰۶. نیز ر. ک. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۰؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۶۹.
  6. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۶۹؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۷.
  7. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۶۹؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۷.
  8. یحیی بن معین، تاریخ ابن معین، ج۲، ص۲۸۰. هسنجانی هم به نقل از یحیی بن معین آورده که: از جریر شنیدم که می‌‌گفت: از بغداد تا خراسان احدی استوارتر از سلمه بن الفضل در روایات ابن اسحاق نیست. (ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۶۹؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۷) از ابراهیم بن موسی هم نقل شده که تمجید از شخصیت سلمة بن فضل گفته که احادیثش را بیش از یک بار شنیده است وی سپس ابوزرعه را متهم به دورغ گویی کرده، آورده او به دروغ سخنانی علیه سلمة بن فضل بر زبان جاری کرده است. (المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۷))
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۶۷. ابن سعد در ادامه از او به عنوان معلم و متواضع‌ترین مردم در نماز یاد کرده است.
  10. شیخ مفید، الامالی، ص۷۰.
  11. شیخ طوسی، الامالی، ص۵۸۱-۵۸۲.
  12. المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۹.
  13. نسائی، کتاب الضعفاء و المتروکین، ص۱۸۴؛ عقیلی، کتاب الضعفاء، ج۲، ص۱۵۰.
  14. ابن حبان، کتاب المجروحین، ج۱، ص۳۳۷ به نقل از ابن راهویه؛ بخاری، الضعفاء الصغیر، ص۵۷. نیز ر. ک. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۸۴.
  15. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۱۶۹.
  16. ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۷۸.
  17. المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۳۰۸.
  18. ابن حبان، الثقات، ج۸، ص۲۸۷.
  19. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۸۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۸، ص۲۸۷. ذهبی تاریخ مرگ او را سال ۱۹۱ هجری عنوان کرده است. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۰).
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۶۷.