حسان بن مهران اسدی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

حسان بن مهران[۱]، تنها در یکی از اسناد تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الخصال شیخ صدوق ذکر شده است:

«حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ الْتَمِسْهَا لَيْلَةَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

مراد از عنوان یاد شده، حسان بن مهران الجمال الکوفی الأسدی از راویان امامی و معروف کوفه و برادر صفوان بن مهران جمال است که در کتب رجالی قدما مانند رجال البرقی، رجال النجاشی، الفهرست و رجال طوسی، نیز در لسان المیزان ابن حجر عسقلانی عنوان شده است و در اسناد و طرق روایات نیز واقع گردیده و با عنوان «حسان»[۴]، حسان الجمال [۵]، حسان بن مهران[۶]، ابو علی حسان بن مهران النخعی [۷] و حسان أبی علی الجمال [۸] روایت کرده و دارای یک اثر علمی بوده که شماری از اصحاب ائمه(ع) از جمله علی بن نعمان آن را روایت کرده است[۹].

ابن حجر عسقلانی: حسان بن مهران الجمال أخو صفوان؛ كوفي كاهلي و يقال غنوي؛ روي عن أبي جعفر الباقر و ولده جعفر و غيرهما و يقال إنه روي أيضاً عن موسي بن جعفر؛ روي عنه علي بن النعمان و علي بن سيف؛ ذكره الطوسي و ابن النجاشي و الكشي و علي بن الحكم في رجال الشيعة و وثقه الطوسي و ابن النجاشي و قرق الطوسي بين الغنوي و الكوفي و هما واحد و بذلك جزم ابن عقدة[۱۰].

یادآوری می‌شود در رجال الکشی موجود از حسان بن مهران یاد نشده و شیخ طوسی نیز وی را توثیق نکرده است.[۱۱]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ ولی نجاشی وی را از راویان امام صادق و امام کاظم(ع) شمرده[۱۲] و برقی او را از اصحاب امام صادق(ع) و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) به شمار آورده‌اند[۱۳] و در اسناد روایات، تنها از امام صادق(ع) روایت کرده است[۱۴]؛ نمونه‌ها:

  1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ: حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى مَسْجِدِ الْغَدِيرِ نَظَرَ إِلَى مَيْسَرَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَلِكَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ صحَيْثُ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ ذَلِكَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ أَبِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا أَنْ رَأَوْهُ رَافِعاً يَدَيْهِ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا إِلَى عَيْنَيْهِ تَدُورُ كَأَنَّهُمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ(ع)بِهَذِهِ الْآيَةِ ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۱۵]»[۱۶].
  2. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ الْتَمِسْهَا فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ أَوْ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ»[۱۷].
  3. «... حَسَّانُ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ قَالَ: قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يَا حَسَّانُ أَ تَزُورُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قِبَلَكُمْ قُلْتُ أَيُّ الشُّهَدَاءِ قَالَ عَلِيٌّ وَ حُسَيْنٌ قُلْتُ إِنَّا لَنَزُورُهُمَا فَنُكْثِرُ قَالَ أُولَئِكَ الشُّهَدَاءُ الْمَرْزُوقُونَ فَزُورُوهُمْ وَ افْزَعُوا عِنْدَهُمْ بِحَوَائِجِكُمْ فَلَوْ يَكُونُونَ مِنَّا كَمَوْضِعِهِمْ مِنْكُمْ لَاتَّخَذْنَاهُمْ هِجْرَةً»[۱۸].[۱۹]

استادان و شاگردان راوی

حسان بن مهران از کسانی مانند صالح بن میثم تمار، أبی داوود السبیعی، هاشم بن أبی عمارة الجنبی، زید الشحام، عمیره، و... [۲۰] روایت کرده که از استادان وی به شمار می‌روند و گروهی همچون سیف بن عمیره، حماد بن یعلی، علی بن سیف بن عمیره، أبو عبدالله زکریا بن محمد المؤمن، احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی، علی بن الحکم، عبدالصمد بن بشیر عرامی، داوود بن فرقد، حماد بن عثمان و... [۲۱] از او روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی شمرده می‌گردند.[۲۲]

مذهب راوی

حسان بن مهران از راویان امامی است و از این جهت نام وی در رجال النجاشی که به راویان امامی مذهب اختصاص دارد، عنوان شده است و محتوای روایاتش نیز آن را تأیید می‌کند؛ برای نمونه: «يُونُسُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ عَنْ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ أُمِرَ النَّاسُ بِمَعْرِفَتِنَا وَ الرَّدِّ إِلَيْنَا وَ التَّسْلِيمِ لَنَا ثُمَ قَالَ وَ إِنْ صَامُوا وَ صَلَّوْا وَ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ جَعَلُوا فِي أَنْفُسِهِمْ أَنْ لَا يَرُدُّوا إِلَيْنَا كَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ»[۲۳].[۲۴]

جایگاه حدیثی راوی

در وثاقت و جلالت راوی تردیدی نیست، چنان که نجاشی با تعبیر "ثقة ثقة، أصح من صفوان و أوجه"[۲۵] از وی یاد کرده است[۲۶].

علامه حلی، ابن داوود و دیگر رجالیان نیز بر وثاقت او تصریح نموده[۲۷] و راویان جلیل القدری مانند حماد بن عثمان و احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی [۲۸] که از اصحاب اجماع هستند[۲۹]، از وی روایت کرده‌اند.[۳۰]

اتحاد حسان بن مهران الجمال الکوفی با حسان بن مهران الغنوی الکوفی

شیخ طوسی در الفهرست از حسان بن مهران الجمال نام برده و او را صاحب کتاب معرفی نموده است؛ ولی در رجال خودش افزون بر حسان بن مهران الجمال از حسان بن مهران الغنوی نیز یاد کرده است[۳۱]؛ نیز برقی در کتاب رجال البرقی[۳۲]، از این رو در میان رجالیان بحث شده که آیا این دو عنوان، دو راوی مستقل هستند؛ یا یک راوی‌اند؟ دو دیدگاه وجود دارد: بعضی به اتحاد معتقد شدند؛ مانند نجاشی [۳۳]، علامه حلی [۳۴]، ابن حجر عسقلانی [۳۵]، اردبیلی[۳۶]، میرزای استرآبادی [۳۷]، سید مصطفی تفرشی [۳۸] و برخی به تغایر باورمند شدند؛ نظیر برقی [۳۹]، شیخ طوسی [۴۰]، ابن داوود [۴۱]، جابلقی [۴۲] و مامقانی[۴۳].

یادآوری ضروری: این اختلاف ثمره عملی ندارد؛ زیرا اولاً صاحب کتاب حسان بن مهران جمال است که ثقه است و ثانیاً در اسناد روایات، یک روایت هم از حسان بن مهران غنوی یافت نشده است، از این رو آیة الله خویی نوشته است: ثم إنه علي فرض تعددهما فإن كان الواقع في السند، هو حسان الجمال، فالمراد به هو الثقة، لاشتهاره بهذا الوصف، و لذا عبر الشيخ عنه في طريقه إلي حسان بن مهران الجمال بالحسان الجمال، و كذلك الحال إذا كان الواقع في السند حسان بن مهران من دون توصيف، فيما إذا كان الراوي عنه علي بن النعمان، فإنك قد عرفت من النجاشي و الشيخ أنه الراوي لكتابه، بل الأمر كذلك فيما إذا كان الراوي عنه غير علي بن النعمان، و ذلك فإن الجمال هو المعروف المشهور الذي روي كتابه عدة من أصحابنا، علي ما عرفت من النجاشي، و الغنوي لم تثبت له و لا رواية واحدة، و عليه فلا يبقي أثر للبحث عن الإتحاد، و عدمه[۴۴].[۴۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۲۷؛ رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۱؛ رجال الطوسی، ص۱۳۲، (ش ۱۳۶۸) و ۱۹۳، (ش ۲۴۱۰)؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۵، ش۲۵۶؛ معالم العلماء، ص۴۴، ش۲۹۱؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۰۳، ش۳۸۹؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۴، ش۸؛ إیضاح الإشتباه، ص۱۶۸، ش۲۴۱؛ منهج المقال، ج۳، ص۳۵۲، ش۱۳۲۸؛ نقد الرجال، ج۱، ص۴۱۴، ش۱۲۱۸؛ زبدة الأقوال، ص۱۴۶، ش۷۳۱؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۹۴؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۷، ش۱۵۲۷؛ إکلیل المنهج، ص۱۸۰، ش۲۵۱؛ الرجال (حر عاملی)، ص۸۶، ش۳۴۰؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۳، ش۴۶۵؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۵۲، ش۶۸۷؛ شعب المقال، ص۶۳، ش۱۶۴؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۳۲۹-۳۳۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۲۸، ش۳۵۶۵؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۶۱، ش۴۸۶۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۴۹، ش۲۶۶۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۳۲، ش۳۲۷۸؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۷۸، ش۱۸۲۴. ب. منابع سنّی: لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۱.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۴، ص۳۵۸-۳۵۹ به گزارش از الخصال، ج۲، ص۵۱۹، ح۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 297.
  4. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۲۲، ح۹: عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَسَّانَ عَنِ ابْنِ دَاوُدَ....
  5. الکافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۸: ... عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَدَّثَنِي هَاشِمُ بْنُ أَبِي عُمَارَةَ....
  6. الکافی، ج۴، ص۱۵۶، ح۱: ... عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)....
  7. المحاسن، ج۲، ص۳۹۵، ح۵۷: ... عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ النَّخَعِيِ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ....
  8. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۶۸، ح۸۵: ... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُؤْمِنِ عَنْ حَسَّانَ أَبِي عَلِيٍ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ....
  9. نجاشی و شیخ طوسی تصریح کردند که علی بن نعمان راوی کتاب حسان بن مهران جمال است؛ له کتاب یرویه عدة من أصحابنا، منهم: علی بن النعمان (رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۱)؛ له کتاب. رواه علی بن النعمان، عنه (الفهرست (طوسی)، ص۱۶۵، ش۲۵۶) ولی در اسناد روایات، احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی، داوود بن فرقد، سیف بن عمیره و... از ایشان روایت کردند و موردی یافت نشده است که علی بن نعمان از او روایت کرده باشد.
  10. لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۱.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 297-298.
  12. رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۱: روی عن أبی عبدالله و أبی الحسن(ع).
  13. رجال الطوسی، ص۱۳۲، (ش ۱۳۶۸): حسان بن مهران و ۱۹۳، (ش ۲۴۱۰): حسان بن مهران الجمال الکوفی؛ رجال البرقی، ص۲۷: حسان بن مهران کوفی.
  14. از امام باقر(ع) با واسطه روایت کرده است. (المحاسن، ج۲، ص۳۹۱، ح۳۳: عن حسان بن مهران، عن صالح بن میثم، عن أبی جعفر(ع)؛ و ۳۹۵، ح۵۷: عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا جَعْفَرٍ(ع)....
  15. و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است * در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست سوره قلم، آیه ۵۱.
  16. الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷، ح۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۳۰، ح۶۸۷: « أَخْبَرَ الصَّادِقُ(ع) بِذَلِكَ حَسَّانَ الْجَمَّالَ- لَمَّا حَمَلَهُ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَقَالَ لَهُ يَا حَسَّانُ لَوْ لَا أَنَّكَ جَمَّالِي مَا حَدَّثْتُكَ بِهَذَا الْحَدِيثِ» نیز ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵۹، ح۳۱۴۴؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴، ح۷۴۶.
  17. الکافی، ج۴، ص۱۵۶، ح۱.
  18. فرحة الغری، ص۳۲؛ علامه مجلسی: قوله لا تخذناهم هجرة أی لهجرنا إلیهم و اتخذنا عندهم وطنا و یدل علی رجحان المجاورة عندهم و سیأتی القول فیه. (بحار الأنوار، ج۹۷، ص۲۶۱، ح۱۲).
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 299-300.
  20. ر.ک: المحاسن، ج۲، ص۳۹۱، ح۳۳، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۶۷، ح۸۴؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۸؛ ج۲، ص۴۵۵، (ح ۱۱) و ۳۹۸، (ح ۵).
  21. ر.ک: المحاسن، ج۲، ص۳۹۱، ح۳۳؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۳۹، ح۱۳۴؛ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۷۲، ح۱۰۸۴؛ مختصر البصائر، ص۲۱۵، ح۲۰۶؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۸؛ ج۲، ص۴۵۵، (ح ۱۱) و ۳۹۸، (ح ۵)؛ ج۴، ص۵۶۶، ح۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۶۰، ح۱۳۶۱۰.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 301.
  23. الکافی، ج۲، ص۳۹۸، ح۵.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 301.
  25. شاید وجه اوجهیت حسان بن مهران از برادرش صفوان بن مهران این باشد که صفوان شترانش را به هارون الرشید کرایه داد و مورد سرزنش امام کاظم(ع) قرار گرفته است: «... حَمْدَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ، قَالَ حَدَّثَنِي صَفْوَانَ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ، قَالَ:، دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(ع) فَقَالَ لِي: يَا صَفْوَانُ كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِداً! قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَيْءٍ قَالَ إِكْرَاؤُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِي هَارُونَ قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَكْرَيْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِصَيْدٍ وَ لَا لِلَّهْوِ، وَ لَكِنِّي أُكْرِيهِ لِهَذَا الطَّرِيقِ يَعْنِي طَرِيقَ مَكَّةَ، وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِي وَ لَكِنْ أَنْصِبُ مَعَهُ غِلْمَانِي، فَقَالَ لِي: يَا صَفْوَانُ أَ يَقَعُ كِرَاؤُكَ عَلَيْهِمْ قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَقَالَ لِي: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَكِرَاؤُكَ قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ: فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَانَ وَرَدَ النَّارَ، قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ وَ بِعْتُ جِمَالِي عَنْ آخِرِهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ إِلَى هَارُونَ، فَدَعَانِي فَقَالَ لِي يَا صَفْوَانُ بَلَغَنِي أَنَّكَ بِعْتَ جِمَالَكَ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: لِمَ قُلْتُ: أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ أَنَّ الْغِلْمَانَ لَا يَفُونَ بِالْأَعْمَالِ، فَقَالَ: هَيْهَاتَ أَيْهَاتَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قُلْتُ: مَا لِي وَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ! فَقَالَ: دَعْ هَذَا عَنْكَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ». (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۰-۴۴۱، ح۸۲۸). یکی از محققان نوشته است: لعل أوجهية حسان الجمال في كونه جمال إمام عصره أبي عبدالله(ع) و صفوان صار و لو مرة واحدة جمالا لهارون في الحج، إلا أنه اعتذر بأنه بعث معه أغلمته؛ و كان في سبيل الحج. و لما تنبه علي كونه إعانة له باع جماله إلي آخره و لم يبال بغضب الظالم الجبار الطاغوت عليه، كل ذلك إطاعة لسيده و إمام عصره. (تهذیب المقال، ج۵، ص۳۳۲).
  26. رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۱.
  27. الرجال (ابن داود)، ص۱۰۳، ش۳۸۹؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۴، ش۸؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۳، ش۴۶۵.
  28. ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۶۰، ح۱۳۶۱۰؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۸.
  29. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 302-303.
  31. رجال الطوسی، ص۱۹۳، ش۲۴۱۱.
  32. رجال البرقی، ص۲۷: حسان الجمال؛ حسان بن مهران کوفی.
  33. نجاشی دو عنوان را در یک عنوان تجمیع کرده و نوشته است: حسان بن مهران الجمال مولی بنی کاهل من بنی أسد. (رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش(۳۸۱) علامه شوشتری: فکأنه إشارة إلی اتحاد هذا و حسان بن مهران الغنوی. (قاموس الرجال، ج۳، ص۱۷۸، ش۱۸۲۴) آیة الله خویی: و ظاهر کلام النجاشی اتحادهما. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۵۰، ش۲۶۶۴). کرباسی: تحقیق الحال فیه تصریح منه بأن النجاشی أثبت من الشیخ، و فائدة کونه أثبت عند المعارضة بین کلامیهما، و معنی کون الرجل أثبت هو کونه أسرع اطلاعا إلی الحق الثابت و أکثر مصادفة علیه و أجود انتباها به. (إکلیل المنهج، ص۱۸۰، ش۲۵۱).
  34. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۴، ش۸: حسان بن مهران الجمال، مولی بنی کاهل، من بنی أسد، و قیل مولی لغنی، أخو صفوان.
  35. لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۱: و فرق الطوسی بین الغنوی و الکوفی و هما واحد و بذلک جزم ابن عقدة.
  36. جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۷، ش۱۵۲۷.
  37. منهج المقال، ج۳، ص۳۵۳، ش۱۳۲۸: هذا و إن کان ظاهره التعدد، إلا أن عادة الشیخ فی الکتاب نقل جمیع ما ذکره الأصحاب و إن احتمل الإتحاد و ظاهر النجاشی تحقیق الحال، و ذکر ما هو المآل. کلباسی در توضیح جمله و ظاهر النجاشی تحقیق الحال نوشته است: و مقصوده أنه لا وثوق بتعدد العنوان من الشیخ فی کتاب الرجال؛ إذ لیس بناؤه علی الإجتهاد، بل ذکر ما ذکره الأصحاب، فیمکن اتحاد المعنون مع تعدد العنوان باعتبار اتفاق التعدد فی الکلمات. مثلا ربما قال قائل: حسان بن مهران، و قال آخر: حسان بن مهران الغنوی، فجمع الشیخ بین العنوانین، بخلاف النجاشی، فإن بناءه علی الإجتهاد. (الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۳۲۹-۳۳۰).
  38. نقد الرجال، ج۱، ص۴۱۴، ش۱۲۱۸: و الظاهر أن یکون هذا -حسان بن مهران الغنوی- هو المذکور قبیل هذا -حسان بن مهران الجمال-.
  39. آیة الله خویی: ولکن صریح البرقی أن حسان الجمال غیر حسان بن مهران الکوفی، فإنه ذکرهما مع ذکر حسان المعلم بینهما، إذا فالغنوی غیر الجمال. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۵۰، ش۲۶۶۴).
  40. آیة الله خوبی: مقتضی ما ذکره الشیخ أنه غیر سابقه. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۵۰، ش۲۶۶۴).
  41. الرجال (ابن داود)، ص۱۰۳، ش۳۸۹: و عندی أنهما اثنان: صفوان الجمال الکاهلی أسدی، و الآخر مولی، و قد فصل بینهما الشیخ أبو جعفر فی کتاب الرجال.
  42. طرائف المقال، ج۱، ص۴۲۸، ش۳۵۶۵: و قد مر الإختلاف فی الإتحاد و التغایر، و لعل الثانی قوی.
  43. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۶۵-۲۶۶، ش۴۸۶۹: إن الشیخ عنون الرجلین أحدهما خلف الآخر من غیر فصل بینهما. و احتمال الإتحاد خلاف القاعدة... و حاشا الشیخ أن یعنون رجلین، و یذکر لهما وصفین، من غیر فصل مورث لاحتمال النسیان، مع کونهما فی الواقع واحدا.
  44. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۵۰، ش۲۶۶۴.
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 303-305.