سیره در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سیره از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است و سیره معصوم دلالت بر فعل و عمل معصوم دارد که بیش از یک بار رخ داده باشد.

معناشناسی

سیره از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشت رفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۱].

بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»[۲]. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.

معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره نیکو، سیره زشت. سخن خدا که می‌فرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳]، یعنی حالت چوبی که عصاموسی] داشت»[۴].

در مجمع البحرین[۵] و لسان العرب[۶] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۷]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»[۸]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۹] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۰]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه می‌توان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود؛ برای مثال وقتی پیامبر (ص) لحد قبر سعد بن معاذ را با سنگ می‌چیند، می‌فرماید: می‌دانم پس از مدتی اینها از بین می‌روند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»[۱۱]: ولی خداوند بنده‌ای را دوست دارد که وقتی کاری را انجام می‌دهد، آن را به درستی به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا سیرۀ پیامبر (ص) نامیده می‌شود که حضرت به آن عنایت داشت.[۱۲]

در آیات قرآن واژه سَیر و مشتقات آن، گاهی به شکل امر: و گاه به صورت فعل مضارع: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ[۱۳] به کار رفته است. در این گونه آیات «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و سفر بر روی زمین است.[۱۴]

سیره معصوم

منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و هیئت عمل دلالت می‌کند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص داده‌اند که در آن واژه كان با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کرده‌اند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه می‌توان گفت: در روایات ما از عمل و فعل معصومان که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. امام صادق (ع) برخورد امیرمؤمنان (ع) با مردم بصره و اصحاب جمل را سیره شمرده؛ درحالی‌که یک بار رخ داده است[۱۵]. همین موضوع درباره سیره امام زمان (ع) نیز نقل شده است[۱۶].[۱۷]

واژه‌شناسی سیره

واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «سیر» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در روز و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است[۱۸]. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفته‌اند[۱۹] و برخی گفته‌اند حرکت در روی زمین و به عبارت دیگر، راه رفتن، گذشتن و عبور است[۲۰]. با توجه به معانی «سیر» واژه‌شناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، شیوه جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و سبک رفتار و شیوه کردار، و منش دانسته‌اند[۲۱]. واژه «سیره» در اصطلاح اهل فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص رفتار و عمل او است[۲۲]؛ از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانسته‌اند[۲۳].[۲۴].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  2. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
  3. «ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  4. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».
  5. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  6. ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.
  7. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.
  8. سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.
  9. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
  10. در الفیه ابن مالک آمده: وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة.
  11. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.
  12. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۹؛ ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۹.
  13. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.
  14. صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.
  16. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.
  17. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴.
  18. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  19. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.
  20. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.
  21. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.
  22. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  23. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  24. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۱.