رابطه قرآن با نفس

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

رابطه قرآن و نفوس انسانی

ملاصدرا، بنابر اصول حکمت متعالیه، بعد از تبیین مراتب قرآن و نفوس انسان، در تبیین چگونگی رابطه مراتب قرآن و نفس انسانی با یکدیگر می‌گوید: "وبالجملة ان للقرآن درجات ومنازل كما للانسان وأدنى مراتب القرآن وهو ما في الجلد والغلاف كأدنى مراتب الانسان وهو ما في الإهاب والبشرة وللقرآن في كل مرتبه ومقام حمله يحفظونه ويكتبونه ولا يمسونه الا بشرط طهارتهم عن حدثهم أو عن حدوثهم ونزاهتهم وانسلاخهم عن مكانهم أو عن امكانهم والقشر من الانسان لا يدرك الا القشور من القرآن والانسان القشري من الظاهرية لا يدرك الا المفهومات القشرية والنكات البيانية والاحكام العملية والسياسات الشرعية".

توضیح: بیان صدرالمتألهین در بخش اوّل، اشاره به مقام ظاهری و تفصیلی و حرفی قرآن دارد که حامل معانی و حقیقت قرآن در مرتبه خود است. قرآن در این مرتبه، قابل دسترس همه افراد بشر در مرتبه جسمانی است. در این مقام، تنها واجب است که افراد، با طهارت از حدث اصغر و اکبر، قرآن را لمس کنند. آنها در این مرحله، تنها با احکام و نکات اخلاقی و اعتقادی و عبرت‌های تاریخی قرآن آشنا می‌شوند و هرکس، بنا بر تخصّصی که دارد، از زاویه‌ای خاص به قرآن می‌نگرد و البتّه تنها از همان منظر نیز از قرآن بهره می‌برد.

"واما روح القرآن وسره ولبه فلا يدركه الا أولوا الألباب وذو البصائر إذ حقيقة الحكمة لا تنال الا بموهبة الله ولا يبلغ الانسان إلى مرتبه يسمى حكيما الا بان يفيض الله عليه من حكمته حكمه ومن لدنه علما لان العلم والحكمة من صفاته الكمالية والعليم الحكيم من أسماء الله الحسنى ولا بد في من له نصيب منهما ان يكون ذلك بمجرد موهبة الله إياه له ولذلك قال سبحانه بعد قوله  وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ [۱]،  ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [۲] وسمى الحكمة خيرا كثيرا"[۳].

در شرح این آیه، باید در این معنا دقت داشت که روح و حقیقت قرآن، بنا بر مرتبه‌ای که دارد، قابل درک برای مطهّرین و صاحبان عقل است. حقیقت حکمت در قرآن است و خداوند به عدّه کمی از بندگانش، بنا بر میزان درایت و طهارتی که دارند، حکمت عطا می‌نماید؛ این گروه بندگان ارجمند الهی، در قرآن "عباد حکیم" نامیده شده‌اند:  يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ [۴].

هرچند اعطای این مقامات، مواهبی الهی است، ولی افعال خداوند حکیم از سر حکمت است و اگر به کسی عنایتی می‌نماید، به دلیل استعداد و ظرفیّتی است که خود کسب نموده است.

در این راستا باید عنایت داشت که اگر قرآن در مقامی علیّ و کریم است و در سیر نزولی نیز به وسیله سفیرانی کریم و شریف حمل می‌گردد و در صحیفه‌هایی مطهّر و مکرَّم مضبوط است كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ [۵]، طبعاً می‌باید بر نفوسی شریف و مکرّم و مطهّر عرضه گردد و در قلوبی بلندمرتبه و کریم جای گیرد.

با توجّه به این مقدّمات، روشن می‌شود که عالی‌ترین مراتب قرآن، اختصاص به عالی‌ترین انسان‌ها، یعنی "انسان کامل" دارد؛ کسی که نفسش در اشرف مدارج انسانیّت مستقر است و فطرت الهی] او در بهترین و روشن‌ترین مقام تجلّی نموده است. چنین مرتبه‌ای از نفوس انسانی، عین عقل و ایمان و اسلام است؛ کسی که از یک سو متعلّم به همه اسماء الهی است و در نتیجه، واجد علوم اوّلین و آخرین است و حاملی امین در حمل امانت ولایت الهی است و از سوی دیگر، بنا بر اتّحاد ظرف و مظروف، صاحب مقام ولایت و خلافت الهی بر خلایق و هادی آنان به سوی حقیقت توحید است[۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه ۲.
  2. این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
  3. الحکمه المتعالیة فی الأسفار العقلیه الأربعه (ط. دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م.)، ج۷، ص۴۰. صدرالمتألهین همچنین در بیان دیگری پیرامون هماهنگی مراتب قرآن و نفس انسانی می‌گوید: "بصیره کشفیه: اعلم أن القرآن مجدد الإنزال علی قلوب التالین و نسبه القلب إلی نزوله نسبه العرش إلی استواء الرحمن و بحسب ما یکون القلب علیه من الحالات یکون ظهور القرآن و نزوله علیه و ذلک فی حق طائفه و أما فی حق طائفة أخری فیکون القرآن هو الأصل فی الصفه و عرش القلب یظهر بتلک الصفه عند نزوله و ذلک لغایه صفائه و انمحاء صفاته لما سئل الجنید عن المعرفه و العارف فقال لهما الماء لون إنانه. و اعلم أن الله نعت العرش بمانعت به القرآن فکل قرآن مستو لعرشه بالصفه الجامعه لهما فقرآن کریم لعرش کریم و قرآن مجید لعرش مجید و قرآن عظیم لعرش عظیم و الدرجات الرفیعه لذی العرش کالآیات و السور للقرآن و لهذا ورد فی الحدیث: اقرأ وارق کما کنت تقرأ فإذا نزل القرآن علی قلب عبد و ظهر فیه حکمه و استوی علیه بجمیع ما هو علیه مطلقا و کان خلقا لهذا القلب کان هذا القلب عرشا له کما قیل عند ما سئل عن خلق رسول الله a کان خلقه القرآن فما من آیه إلا و لها حکم فی قلب هذا العبد"، مفاتیح الغیب (ط. مؤسسه تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ه.ش. ص۶۶.
  4. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  5. «نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است که هر کس خواهد از آن پند می‌گیرد در اوراقی ارجمند است والا رتبه و پاک به دست نویسندگانی که ارجمند و نیکویند» سوره عبس، آیه ۱۱-۱۶.
  6. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۶۲-۳۶۵.