شیعه در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

واژه "شیعه" برگرفته از ریشه "ش - ی - ع" است. بررسی واژگان برگرفته از ریشه یاد شده نشان می‌دهد که این ریشه دو معنای متفاوت دارد: یکی منتشر شدن چیزی؛ مانند خبر و آب و دیگری به دنبال و همراه کسی رفتن و از کسی پیروی کردن. بیشتر واژه‌نگاران درباره وجود دو ساختارِ مصدری متفاوت برای "ش - ی - ع" و اینکه واژه شیعه با کدام یک از دو معنای یادشده پیوند دارد، به صراحت چیزی نگفته‌اند[۱].

اما معنای لغوی برگزیده آنها برای شیعه (پیروان و یاران) نشان می‌دهد که آنها شیعه را برگرفته از "ش - ی - ع" به معنای دنبال و همراه کسی رفتن و پیروی کردن دانسته‌اند[۲]. برخی از لغت‌شناسان با بیان روشنِ دو ساختارِ متفاوتِ مصدری، شَاعَ یَشیعُ شَیعاً و شُیوعاً را به معنای منتشر شدن چیزی و شَاعَ یَشیعُ شِیاعاً را به معنای در پی و همراه کسی رفتن دانسته است[۳]. برخی در نگاهی نادر، با گزینش معنای "پخش شدن" برای "ش - ی - ع"، شیعه را در اصل شِیعَه (مصدر نوعی) به معنای گونه خاصی از انتشار یک اندیشه و عقیده دانسته که بعداً بر گروهی اطلاق شده است که با محوریت این نوع اندیشه گردهم آمده‌اند[۴]. با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان شیعه را در لغت به گروهِ پیروان و یارانِ همفکر و هم‌عقیده یک نفر تعریف کرد[۵].

واژه شیعه بر مفرد، مثنّا، جمع، مذکر و مؤنث یکسان اطلاق می‌شود. جمع آن شِیَع وأشیاع و اسم منسوب به آن، شیعی است[۶]. برخی تَشیّع (مصدر باب تفعل) را هم که از این ریشه است به معنای پیروی کردن دانسته‌اند؛ با این تفاوت که در تشیع، پیروی همراه با گرایش درونی و دوستی همراه با اخلاص مراد است[۷].[۸]

در مجموع چند معنا برای شیعه گفته شده است: اعوان و انصار[۹]، فرقه[۱۰]، تابع و پیرو[۱۱] و اصل آن "شیع" به معنای معاضدت، مساعدت[۱۲] یا توسّع در امری (مادی یا معنوی) است[۱۳].[۱۴]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. العین، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ الصحاح، ج۳، ص۱۲۴۰، «شیع»؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۱۸۸.
  2. تهذیب اللغه، ج۳، ص۶۱؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸ - ۱۸۹.
  3. المنجد، ص۴۱۱، «شیع».
  4. التحقیق، ج۶، ص۱۶۶، «شیع».
  5. نک: معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ تاج العروس، ج۵، ص۴۰۵، «شیع».
  6. النهایه، ج۲، ص۵۲۰؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۷.
  7. اوائل المقالات، ص۱.
  8. اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶؛ ص۶۳۹ ـ ۶۴۲؛ سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۳.
  9. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۲۳۵.
  10. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸.
  11. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۹۱.
  12. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۲۳۵.
  13. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۱۶۶.
  14. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۳۷۹-۳۸۰.