ولایت هدایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

هدایت معنوی و ارتقا و پرورش فرد و جامعه که در هدایت کلی جهان: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۱]، حالت ویژه انسان است و بر عهده انبیاء و امامان گذارده شده: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲]، مستلزم اختیارات ویژه و قدرت و نفوذ، و بالأخره سلطه و ولایتی خاص است که به وسیله آن احیای دل‌های مرده و زنگار گرفته و ارتقای ارواح و پرورش قلوب و هدایت معنوی انسان‌ها برای امام میسور می‌شود. بی‌شک در برابر این‌همه خودکامگی‌ها و هواپرستی‌ها و مستی‌ها و غفلت‌ها و خودمحوری‌ها و حالت‌های استکباری، به‌ویژه در مورد انسان‌هایی که از توانائی‌هایی نیز برخوردار هستند، هدایت و پرورش معنوی با موانع و مشکلات فراوان و سختی همراه است؛ و این موانع و مشکلات سخت، گاه در شرایط حاکمیت طاغوت به آن حد می‌رسد که جامعه را در ظلمات جهل و تعصب و تقلید فرومی‌برد و هرگونه اثرپذیری را در برابر دعوت صالحان و هدایت امامان از فرد و جامعه سلب می‌کند ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ[۳]. در چنین شرایطی ناگزیر حکمت هدایت الهی ایجاب می‌کند که امام از قدرت ویژه‌ای برخوردار باشد، تا بتواند با وجود ظلمات و موانع و حجاب‌ها، از یکسو در عمق جان‌های مرده و وجدان‌های خفته و فطرت‌های زنگار گرفته، نفوذ کند و در آنها تصرف و ایجاد تحول کند، و از سوی دیگر در وجدان و تفکر عمومی جامعه روح و حیات جدید بدهد و فرد و جامعه را در سیر تکاملی قرار دهد.

آنگونه که عیسی عمل می‌کرد و پیامبر اسلام(ص) در ساختن یاران و بسیج دل‌ها و ارواح، و احیای جامعه اسلامی صدر اسلام، و نیز امیرالمؤمنین در تربیت نخبگان و خواص اصحابش و ایجاد شخصیت‌های استثنایی برای تحولات بنیادین جامعه و تاریخ، و همچنین ائمه دیگر هرکدام در عصر خود نسبت به شخصیت‌های بزرگ اسلامی که تربیت کرده و از هیچ به اوج قله انسانیت ارتقائشان دادند، به‌کار می‌گرفته‌اند و نمونه‌های شگفت‌انگیز این نوع تصرف و نفوذ در دل‌ها و ارواح، در زندگی ائمه(ع) فراوان دیده می‌شود که ماجرای یاران سالار شهیدان امام حسین(ع) و آن تبهکاری که با شنیدن آیه ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ[۴] از زبان امام سجاد(ع) به عارفی بزرگ تبدیل شد، از آن جمله است. این اشراق و ارتباط ویژه، جاذبه‌ای را ایجاد می‌کند که نظیر آن را می‌توان در امور مادی میان آهنربای قوی و براده آهن مشاهده کرد و در میدان مغناطیسی جاذبه هدایت و پرورش معنوی امام، برای کسی راه گریز نیست[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  2. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  3. «اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  4. «آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند فروتنی یابد» سوره حدید، آیه ۱۶.
  5. فقه سیاسی، ج۲، ص۳۲۷.
  6. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۸۴.