آزادی در نهج البلاغه
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- آزادی، آزادگی، آزادمردی و آزادمنشی، واژههای مترادفی برای رهایی انسان از بندهای شهوت و خویهای پست و رذیلتهای نفسانی هستند. آزادگی آدمی گوهری است در وجود او که به کمک آن توانسته خود را از اسارتهای دنیوی برهاند. انسان آزاده از دنیای فانی و نکوهیده رهیده و خود را به قلههای انسانیّت نزدیک کرده است. آزادگی از جمله کمالاتی است که زمینه بروز دیگر کمالات را در آدمی بهوجود میآورد. از اینرو انسانها باید مرتبهای از آزادگی را در خود به وجود آورند و موجبات رشد و تعالی آن را در خود فراهم کنند. امام (ع) برترین پرستش را پرستش آزادگان بیان میکند، چنانکه درباره پرستش خدا میفرماید: "ای خدا، تو را نه بهدلیل ترس از کیفر و نه به طمع بهشت پرستیدم، بلکه تنها از اینرو پرستیدم که تو شایسته پرستشی. تنها کسی که دارای روح آزاداندیش و رسته از اسارت شهوتهاست، میتواند چنین روح پرستندهای داشته باشد. از اینرو فرمود: اگر خداوند به سبب نافرمانیاش، مردم را بیم نمیداد باز هم فرمانبرداریاش واجب بود تا سپاس نعمتش را بگزارند[۱].
- راه رسیدن به کمال آزادی و آزادگی، رهایی از غیر خدا و تن به بندگی او دادن است و اگر آدمی تن به این امر ندهد، موهبت آزادی و آزادگی را از دست خواهد داد. هر که شرایط بندگی را فراهم کند، اهل آزادی و آزادگی میشود و هر که آزادی را در وجود خود استوار نکند، به بردگی کشانده خواهد شد. از اینرو به فرزند خویش سفارش میکند که بنده کس مباش که خدا تو را آزاد آفرید[۲] و دلیل رسالت پیامبر را این گونه بیان میدارد: پس خدا محمّد (ص) را بهراستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتها برون آرد، به عبادت او وادارد، از پیروی از شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند[۳].
- امام (ع) در مقام خلیفه و والی نیز مردمان را بهسوی آزادی و آزادگی هدایت میکند، چنانکه در نخستین خطبه حکومتی خود، تمام فرزندان آدم را "آزاد آفریده شده" میداند و در سفارشهی خود، مردمان را به آزادی از قید و بندهای دستوپاگیر دنیا فرامیخواند: آیا آزادهای نیست که این تهمانده بیارزش را به اهلش واگذارَد و خود را اسیر دنیا نکند؟! بههوش باشید که ارزش شما تنها بهشت است، پس خود را جز بدان مفروشید[۴]. انسانها اگر بتوانند آزادانه این خردهطعام برجای مانده از دنیا را به کنار نهند و آن را برای اهل دنیا واگذارند، از پستی رها و به انسانهایی وارسته و آزاد تبدیل خواهند شد. از اینرو در کلامی میفرماید "سبکبار شوید تا برسید"[۵]. انسانی میتواند سبکبار باشد که دل از تعلقات دنیوی برچیده و به مقام آزادگی رسیده باشد. چنین انسانی در هر شرایطی آزاده است، هر چند در رنج و محنت گرفتار شود. انسان آزاده میتواند در سایه صفت آزادگی واجد خصوصیات نیکو شود[۶].