سواد بن قارب دوسی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

او از قبیله ازد است و اهل منطقه سرات و در کوه‌های بلقاء زندگی می‌کرده است[۱]. در زمان جاهلیت، کاهن و مرتاض بود و شعر نیز می‌سرود[۲]. وی مردی قابل احترام و دارای شخصیت وزین بوده و همه به رأی و نظر او احترام می‌گذاشتند[۳].[۴]

سواد و دیدار پیامبر(ص) در کودکی

اسلام سواد

پاسخ سواد به سؤال عمر

روزی عمر به سواد گفت: " با کهانت و مرتاضی گری‌ات چه کردی؟ سواد ناراحت شد و گفت: " آنچه تو و من در عهد جاهلیت بر آن بودیم، بسیار بدتر از کهانت من بود و آن کفر ما بود؛ تو حق نداری مرا به چیزی که از آن توبه کرده‌ام، شماتت کنی! من از کهانت توبه کرده‌ام و امیدوارم خداوند هم مرا ببخشد [۵]. هم چنین نقل شده، وقتی عمر این سخن را به سواد گفت، سواد گفت: "به خدا قسم! تا کنون هیچ کدام از هم نشینان و دوستان من سخنی به این درشتی و بی‌مایگی به من نگفته بودند"[۶].[۷].[۸]

شهادت سواد

سواد به همراه امام علی(ع)در جنگ صفین شرکت کرد و در همین جنگ هم به شهادت رسید[۹].[۱۰]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۳۲.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۶۷۴.
  3. امتناع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۳.
  4. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سواد بن قارب دوسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۳۵۷.
  5. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۶۷۴.
  6. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۳۳.
  7. سواد و ماجرای قصاص: پیامبر(ص) در روزهای آخر عمر مبارک شان بر منبر رفته، فرمودند: ای مردم! شما را به خدا هر کدام از شما که از محمد ظلمی دیده است، برخیزد و قصاص کند". در این هنگام، سواد برخاست و گفت: "ای رسول خدا! در زمانی که برای جنگ بدر آماده می‌شدیم، با چوب دستی خود سپاه را منظم می‌کردی که نوک چوب دستی‌ات به شکم من خورد و مجروحم کرد و اینک می‌خواهم قصاص کنم. پیامبر همان جا برای قصاص شدن آماده شد و چوب دستی‌اش را به سواد داد و فرمود: "قصاص کن! سواد چوب دستی را گرفت و پیش آمد ولی شکم رسول خدا(ص) را بوسید. آن گاه رسول خدا(ص) برای سواد دعا فرمودند. این داستان در برخی کتب تاریخی السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۹-۲۲۱ و المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۴۲ به سواد بن غزیه و در برخی دیگر (اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۲۳۱) و به سواد بن عمر نسبت داده شده است.
  8. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سواد بن قارب دوسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۳۶۰.
  9. الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳.
  10. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سواد بن قارب دوسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۳۶۱.