ارزش در فلسفه اسلامی
وجودشناسی ارزشها
غالب اندیشمندان، هرچند با تقریرهای مختلف، نوعی تجسم، تقرر ضمنی موجودیت انضمامی و منشأ انتزاع عینی برای ارزشها قایل شدهاند. در خصوص برخی گونههای ارزشی همچون ارزشهای زیباشناختی، از این حیث اختلاف نظرهایی وجود دارد که برای اختصار از ورود بدان اجتناب میشود. تردیدی نیست ارزشها حتی اگر در اشیا و پدیدههای مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینیاند. به بیان دیگر، ارزشها همواره بر موضوعها و محملهای عینی و ذهنی و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از اینرو، تفکیک میان محملهای ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها ضرورت منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزشها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزشها باید مجسم شوند تا احساس شوند، خوبی یا زیبایی را به طور انتزاعی نمیتوانیم بشناسیم. از آنجا که ارزشها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه میکنیم،... ارزشها قوانین کلی حکم هستند و با کاربرد آنها از پارهای کیفیات در عمل یا عین خارجی آگاه میشویم. این ارزشها به نوبه خود سبب میشوند ارزشهای تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است خطا کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمیدهد[۱]. به بیان دیگر، ارزشها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و افعال وجود مییابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان فلسفی دارای عروض ذهنی و اتصاف خارجیاند. ارزشها همچنین برای تحققیابی عینی، به مشارکت شخصی و جمعی افراد نیازمند خواهند بود. یک ویژگی یا رفتار علاوه بر داشتن ارزش فینفسه، تنها زمانی در فهرست ارزشهای فرهنگی جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز ارزشمند تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با واقعیت دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزشها نیز خود انسان یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیتهای نفسالامری. ارزشهای ذاتی یا ارزشهای دارای خاستگاه عینی - به رغم درک ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است ارزشمندی یک چیز را درک نکرده یا درباره آن داوری منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یکباره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دستکم برخی از ارزشها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی میپنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاکناپذیر آن میانگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: ذهن انسان وقتی ارزشی را درک میکند، گویی به چیزی علاوه بر ادراک واقعیتها آگاهی یافته که بر اساس احساسها، شناختها، نیازها، علاقهها، اعتقادات و حتی فرهنگهای اجتماعی شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است[۲].
این نحوه از هستی به گونههای مختلف تفسیر شده است[۳]. به بیان دیگر، مفاهیم ارزشی به یک معنا نه عینی هستند و نه ذهنی و به معنای دیگر هم عینی هستند و هم ذهنی. عینی نیستند، یعنی دارای ماهیت و ذات مستقلی در کنار سایر ماهیات نمیباشند و اما به معنی دیگر عینی هستند یعنی این مفاهیم بیانگر واقعیت و حیثیتی هستند که در خارج و متن تکوین بر آن آثاری مترتب است که به دلخواه انسان قابل تغییر نمیباشد. از سوی دیگر، این مفاهیم ذهنی، یعنی فقط ساخته و پرداخته قوای ادراکی انسان و مخلوق محض ذهن انسان نیستند و اما به معنای دیگر ذهنی هستند؛ یعنی بعد از دریافت مفاهیم اولیه و ماهیات متاصل، ذهن باید آنها را بررسی کرده و ویژگیهای آنها را باز شناسد تا بتواند این مفاهیم را از آنها انتزاع نماید؛ چه بدون یک فعالیت ذهنی نمیتوان به این مفاهیم دسترسی پیدا کرد[۴]. دیدگاه پایانی در عینیت ارزشهای پایه که مختار برخی از اندیشمندان معاصر است، فصلالخطاب این محور خواهد بود: ارزشها از مفاهیم فلسفیاند که هر چند مابه ازای خارجی و عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. این مفاهیم نیز همچون مفاهیم فلسفی با تلاش و تأمل عقلانی و احیاناً با انجام مقایسههایی به دست میآیند. پذیرش این رأی درباره پارهای از ارزشها نظیر ارزشهای هنری قدری دشوار به نظر میرسد، اما در باره ارزشهایی که با افعال و صفات انسانی سروکار دارند، مانند ارزشهای اخلاقی، حقوقی، سیاسی و دینی، کاملاً پذیرفتنی و قابل دفاع است.
این دسته از ارزشها، از قبیل مفاهیم فلسفی و انتزاعیاند؛ یعنی از تناسب و تلائم میان دو امر خارجی و واقعی به دست میآیند؛ مثلاً ارزشهای اخلاقی از رابطه میان فعل اختیاری انسان و کمال حقیقی او که در امر عینی و واقعیاند، انتزاع میشوند. توضیح آنکه، در مقایسه افعال اختیاری انسان با کمال مطلوب او (مثلاً قرب الهی) عقلاً یکی از سه حالت زیر امکان وقوع دارد:
نخست میان آنها رابطه مثبت برقرار باشد؛ یعنی آن افعال ما را در وصول به کمال مطلوب مدد میرسانند که در این صورت آنها را متصف به صفات ارزشی مثبت میکنیم.
دوم میان آنها رابطه منفی بر قرار باشد؛ یعنی آن اعمال ما را از دستیابی به کمال مطلوب باز میدارند. چنین اعمالی را متصف به صفات ارزشی منفی با ضد ارزشی میکنیم.
سوم: میان افعال اختیاری و کمال مطلوب هیچ رابطهای نباشد. چنین افعالی فاقد ارزش یا دارای ارزش خنثی خواهند بود.
حاصل کلام آنکه ارزشها یا دستکم اصول ارزشها، در واقعیت ریشه دارند و نمیتوان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقهها و علاقههای فردی یا قراردادها و اعتبارات اجتماعی یا امر و نهی آمر و ناهی دانست[۵]. در مقابل، برخی دیدگاههای جامعهشناختی و مردمشناختی، ارزشها را جزء جداییناپذیر زندگی اجتماعی و محصول قرارداد جمعی و پذیرش همگانی تلقی کردهاند. ارزشها از این منظر، اموری فرهنگی، زمینهای، نسبی و غالباً متغیرند که هر جامعه به اقتضای مجموع امکانات و محدودیتها و اوضاع و شرایط تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک نسل به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر روانشناختی نیز ارزشهای یک جامعه بیشتر مبین آرمانها، نگرشها، گرایشها، نیازها، خواستهها، علاقهها و ترجیحهای غالب افراد یا گروههای حاکماند که به عنوان معیارهای عام مقبولیت جمعی یافتهاند[۶].[۷]
- ↑ روبیژک، پل، ارزشهای اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.
- ↑ سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزششناسی، ص۳۹۱.
- ↑ ر.ک: ن. آر پولانزاس، طبیعت اشیا و حقوق، ص۸۳؛ م. ی بوخنسکی، مقدمهای بر فلسفه، ص۹۱-۹۲؛ هارتمان به نقل از سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۷۵؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ص۴۸۲، ۱۵۲-۱۴۴.David Detrner ; Freedom as a value ; pp
- ↑ سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۶۵.
- ↑ جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.
- ↑ برای آگاهی بیشتر از جنبههای وجودشناختی ارزشها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۳.