سیره در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیره (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مفهوم‌شناسی واژه سیره

سیره بر وزن «فعله» اسم مصدر از فعل «سارَ - یسیرُ» است که در ادبیات و لغت، مصادر گوناگونی برای آن آمده است: «سَیر، مَسیر، تَسْیار، مَسیره و سَیرورَه». این مصادر همه به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن به کار رفته‌اند[۱] و بر این اساس، بسیاری نیز واژه «سیره» را به نوع حرکت و شیوه جریان داشتن و یا به عبارتی نوع، سبک و شیوه رفتار و کردار تعریف کرده‌اند[۲]. خداوند متعال در قرآن، سیره را به مفهوم هیئت، صورت و شکل به کار برده است: ﴿قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳].[۴]

سیره از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشت رفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۵].

بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»[۶]. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.

معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره نیکو، سیره زشت. سخن خدا که می‌فرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۷]، یعنی حالت چوبی که عصاموسی] داشت»[۸].

در مجمع البحرین[۹] و لسان العرب[۱۰] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۱۱]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»[۱۲]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۱۳] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۴]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه می‌توان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود؛ برای مثال وقتی پیامبر(ص) لحد قبر سعد بن معاذ را با سنگ می‌چیند، می‌فرماید: می‌دانم پس از مدتی اینها از بین می‌روند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»[۱۵]: ولی خداوند بنده‌ای را دوست دارد که وقتی کاری را انجام می‌دهد، آن را به درستی به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا سیرۀ پیامبر(ص) نامیده می‌شود که حضرت به آن عنایت داشت.[۱۶]

سیره در سیره سیاسی معصومان

سیره بخش عملی یا قسمت فعل از سنت است. سیره در لغت از سیر و حرکت و بر وزن فِعله است[۱۷]. ازاین‌روی به معنای نوع فعل و عمل معصوم است[۱۸] که به دو قسم روش فردی و اجتماعی تقسیم می‌شود. معنای دوم آنکه در احادیث نیز آمده، به معنای روش برخورد و رفتار با دیگران در جهاد است[۱۹]. در زمان امام صادق(ع) این معنا رایج بوده[۲۰] و فقها نیز آن را به همین معنا می‌شناختند. به همین جهت در شماری از کتاب‌های فقهی از کتاب جهاد، تعبیر به کتاب سِیَر، شده است[۲۱]. به‌مرور سیره توسع یافته و مشمول شرح‌حال بزرگان نیز می‌شود[۲۲] که امروز این معنا رایج است.

منظور از سیره در اینجا فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و هیئت عمل دلالت می‌کند که بیش از یک بار رخ داده باشد. به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص داده‌اند که در آن واژه كان با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کرده‌اند نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه می‌توان گفت: در روایات ما از عمل و فعل معصومان که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. امام صادق(ع) برخورد امیرمؤمنان(ع) با مردم بصره و اصحاب جمل را سیره شمرده؛ درحالی‌که یک بار رخ داده است[۲۳]. همین موضوع درباره سیره امام زمان(ع) نیز نقل شده است[۲۴].[۲۵]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: محمدمرتضی زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۵۲.
  2. ر.ک: ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابو القاسم حسن بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۲۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  3. «فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  4. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷.
  5. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  6. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
  7. «ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  8. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».
  9. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  10. ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.
  11. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.
  12. سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.
  13. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
  14. در الفیه ابن مالک آمده: وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة.
  15. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.
  16. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۹.
  17. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  18. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
  19. احمد بن محمد فیومی، مصباح المنیر، ص۲۹۹.
  20. شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۵.
  21. شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.
  22. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۱۲.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.
  24. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.
  25. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴.