جهانبینی سکولاریزم دینی
اين مدخل از زیرشاخههای بحث جهانبینی است. "جهانبینی سکولاریزم دینی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
جهانبینی سکولاریزم دینی در قرآن - جهانبینی سکولاریزم دینی در حدیث - جهانبینی سکولاریزم دینی در نهج البلاغه - جهانبینی سکولاریزم دینی در کلام اسلامی - جهانبینی سکولاریزم دینی در فلسفه اسلامی - جهانبینی سکولاریزم دینی در فقه سیاسی
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جهانبینی سکولاریزم دینی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- جهانبینی الهی معتقد به خدای غیر فعال، یعنی جهانبینی معتقد به خدایی که جز آفریدن و زایش موجودات، کار دیگری ندارد و در جریان تدبیر و مدیریت جهان، نقشی ایفا نمیکند. این نوع جهانبینی که قرآن کریم آن را به یهودیان نسبت داده است ﴿قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾[۱] و مسیحیت کنونی نیز که در این زمینه با اثرپذیری از اندیشۀ یهودیان، عملاً همین مسلک را پیموده است، در عرصۀ سیاسی دچار نوعی تناقض است و به نوعی جهانبینی سیاسی متناقض و به اصطلاح، "پارادوکسیکال" منجر میشود؛ زیرا اعتقاد به خدای آفرینندۀ کامل مطلق، حقّ حاکمیت خدا را نتیجه میدهد که به معنای این است: حاکم بالذات جهان که مشروعیت امر و نهی و سیاست، حق ذاتی اوست منحصراً خدای آفریننده جهان است. از سویی دیگر، اعتقاد به عدم دخالت خدای جهان در امر تدبیر و مدیریت و عدم اعمال حقّ حاکمیت و امر و نهی، به معنای بازنشستگی خدا و خدایینکردن خداست؛ زیرا خدا بودن، مساوی با ذاتی بودن حاکمیت و امر و نهی و تدبیر و تصرف در شئون خلق است.
- این نوع جهانبینی، نوعی الحاد را دربردارد؛ یعنی در رابطه با مسئلۀ وجود خدا، جهانبینی الهی است؛ لکن در رابطه با مسئله صفات و افعال خدا، جهانبینی الحادی است. به همین سبب، در عرصۀ جهانبینی سیاسی و نیز نظریۀ سیاسی، به دو نتیجۀ متضاد میرساند. بخش الهی این جهانبینی که خدا را آفریدگار جهان میشناسد، جهانبینی سیاسی معتقد به حاکمیت خدا را بر جهان و انسان و اینکه امر و نهی و حاکمیت خدا منشأ و مبنای هر نوع قدرت سیاسی مشروع است را نتیجه میدهد، و بخش الحادی آن، که خدا را برای جهان هستی پدری بازنشسته و از کار افتاده میشناسد، جهانبینی سیاسی و سرانجام نظریات سیاسی معتقد به "حق = زور" را در عرصۀ مباحث سیاسی نتیجه میدهد.
- از آنچه تاکنون گفتیم میتوان نتیجه گرفت آن دسته از نظریههای سیاسی یا فلسفههای سیاسی یا تئوریهای سیستم سیاسی که مبتنی بر قاعدۀ "زور =حق"اند و نیز آن دسته از نظریهها و فلسفهها و سیستمهای سیاسی که وجود خدایی را که حقّ حاکمیت سیاسی (حق امر و نهی و تدبیر) حق ذاتی اوست، در نظر نگیرند، خواه ناخواه مبتنی بر جهانبینی الحادیاند؛ خواه جهانبینی الحادی صرف، یا جهانبینی الحادی مندرج در ضمن جهانبینی الهی مبتنی بر اعتقاد به خدای غیر فعال[۲].
منابع
پانویس
- ↑ «جهودان چنین گفتند: که دست خدا بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۸۵-۸۷.