مسور بن مخزمه زهری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

مسور بن مخرمه زهری کنیه‌اش ابو عبدالرحمان، از اصحاب رسول خدا(ص) و از یاران باوفای امیرالمؤمنین(ع) بود[۱]. وی پس از دو سال از هجرت در مکه به دنیا آمد و بعد از مرگ پدرش که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، به سال هشت هجری در سن شش سالگی به مدینه آمد و در زمرۀ علما و فقهای عصر خویش گردید. وی در شورای خلافت عثمان، با دایی خود "عبدالرحمان بن عوف" همراه بود، اما در دل از علاقه‌مندان و محبّین حضرت علی(ع) بود لذا پس از قتل عثمان با آن حضرت بیعت کرد[۲].

طبق نقل برخی از مؤرخان، مسور بن مخرمه زهری نامه‌ای از امیرالمؤمنین(ع) برای معاویه برد [۳]. مضمون نامه امام(ع) تسلیم معاویه به بیعت بود، اما معاویه نه تنها بیعت نکرد بلکه نامه‌ای به زبیر نوشت و اعلام کرد حاضر است با زبیر و طلحه بیعت کند به شرط آن‌که مردم مدینه را به خونخواهی عثمان و دشمنی با علی(ع) فرا خوانند. و متأسفانه طلحه و زبیر، از طرح معاویه استقبال کردند و در نهایت جنگ جمل را به راه انداختند[۴].[۵]

وفات مسور بن مخرمه زهری

مسور بن مخرمه زهری پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید و تا حکومت یزید بن معاویه در مکه بود ولی با یزید بیعت نکرد و سرانجام بعد از واقعۀ حره، وی در حجر اسماعیل و در حال نماز بود که سنگی از منجنیقی که سربازان یزید برای تخریب کعبه نصب کرده بودند، پرتاب شد و به مسور اصابت کرد و همین امر موجب بیماری وی شد و پس از پنج روز همان روزی که یزید بن معاویه هلاک شد، به سال ۶۴ هجری مسور بن مخرمه زهری هم درگذشت و او به هنگام وفات ۶۲ سال داشت[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. رجال طوسی، ص۲۷، ش۱۰ و ص۵۸، ش۱۷.
  2. ر.ک: اسدالغابه، ج۴، ص۳۶۵؛ الاصابه، ج۶، ص۱۱۹؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۱۷۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۸۱؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۴.
  3. رجال طوسی، ص۵۸، ش۱۷؛ تقریب التهذیب، ج۲، ص۲۵۶.
  4. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ نهج البلاغه، نامه ۷۵.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۰۰.
  6. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ اسدالغابه، ج۴، ص۳۷۵.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۰۰-۱۳۰۱.