سیره علمی امام حسین

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث سیره امام حسین است. "سیره علمی امام حسین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

انحراف بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) در زمینه حکومت‌داری و به تبع آن در عقاید مسلمانان موجب آن گشت تا امامان دین و از جمله امام حسین (ع) در راستای آموختن احکام دین به مسلمانان، پایه‌های آیین اسلام را در میان آنان تحکیم بخشیده و به گونه‌ای آنها را تربیت کنند که از راهیابی سریع این انحراف میان آنان جلوگیری به عمل آورده و از فروپاشی توان و قدرت آنها و تفرقه و پراکندگی، بازدارند.

میراث علمی امام حسین(ع) چشم‌اندازی کلی به میراث علمی امام(ع)‌

حسین بن علی بن ابی طالب(ع) رهبری الهی و یکی از اسوه‌های هدایت خداوندی به شمار می‌آمد که آنان را برای حفظ و حراست از دین و آیین‌اش برگزیده بود. رنج و محنتی که امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین(ع) با آن دست و پنجه در افکندند در مسیر آرمان و عقیده و مسلمانان، پردامنه‌ترین رنج و دشواری به شمار می‌رفت؛ زیرا این رنج و مصیبت، با انحراف زمامداران از مسیر و خط رسالت آغاز و نه تنها به انحراف از اصول و مبانی دین در اداره حکومت اکتفا نشد، بلکه دامنه آن به اعماق مسلمانان و اسلام راه یافت.

این انحراف بزرگ، بر عزم و اراده پیشوایان و راهنمایان دین الهی افزود تا در راستای آموختن احکام دین به مسلمانان، پایه‌های آیین اسلام را در میان آنان تحکیم بخشیده و به گونه‌ای آنها را تربیت کنند که از راهیابی سریع این انحراف میان آنان جلوگیری به عمل آورده و از فروپاشی توان و قدرت آنها و تفرقه و پراکندگی، بازدارند. از همین رهگذر، تربیت کردن جمعی شایسته و کارآمد و تلاش توان‌فرسا در جهت پرورش و توجه به امور آنان، کاری فوق العاده مهم به شمار می‌آمد و ارج و عظمت این کار برای اهل تحقیق آن‌گاه‌ روشن می‌شود که بخواهد مواضع مسلمانان را طی پنجاه سال پس از وفات رسول اکرم(ص) در قبال خاندان آن حضرت، مورد مقایسه قرار دهد.

از همین‌جا، میراث به یادگار مانده از امام امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین (ع) برای ما میراثی بزرگ و بس گران‌بها و ارزشمند تلقی شده و باوجود این ثروت فکری و علمی که از آن بزرگواران به دست ما رسیده از دیگران احساس بی‌نیازی می‌کنیم.

اهل تحقیق با مراجعه به کتبی نظیر موسوعة کلمات الحسین، وثائق الثورة الحسینیة، بلاغة الحسین و مجموع خطابه‌ها و نامه‌های آن بزرگوار، می‌توانند بر عظمت این ثروت بی‌کران آگاهی یافته و از آن بهره‌ها ببرند و اکنون نمایی از رهنمودهای این پیشوای بزرگ، از نظرتان می‌گذرد[۱].

خرد و دانش و شناخت‌

برخی از جمله‌های ادبی که از امام حسین(ع) روایت شده عبارت است از:

  1. «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثِيرُ مُسْتَمْتَعٍ: الْعَقْلُ وَ الدِّينُ وَ الْأَدَبُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»[۲].
  2. از حضرت پرسیدند، شرافتمندترین انسان‌ها کیست؟ فرمود: «مَنِ اتَّعَظَ قَبْلَ أَنْ يُوعَظَ، وَ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ أَنْ يُوقَظَ»[۳].
  3. فرمود: «لَا يَكْمُلُ الْعَقْلُ إِلَّا بِاتِّبَاعِ الْحَقِّ»[۴].
  4. «الْعَاقِلُ لَا يُحَدِّثُ مَنْ يَخَافُ تَكْذِيبَهُ، وَ لَا يَسْأَلُ مَنْ يَخَافُ مَنْعَهُ، وَ لَا يَثِقُ بَمِنْ يَخَافُ غَدَرَهُ، وَ لَا يَرْجُو مَنْ لَا يُوثَقُ بِرَجَائِهِ»[۵].
  5. «الْعِلْمُ لِقَاحُ الْمَعْرِفَةِ، وَ طُولُ التَّجَارِبِ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ، وَ الشَّرَفُ التَّقْوَى، وَ الْقُنُوعُ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ، وَ مَنْ أَحَبَّكَ نَهَاكَ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَغْرَاكَ»[۶].
  6. «مِنْ دَلَائِلِ الْعَالِمِ انْتِقَادُهُ لِحَدِيثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقَائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ»[۷].
  7. «لَو أَنَّ الْعَالِمَ كُلَّمَا قَالَ أَحْسَنَ وَ أَصَابَ لَأَوْشَكَ أَنْ يُجَنَّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ إِنَّمَا الْعَالِمُ مَنْ يُكْثَرُ صَوَابُهُ»[۸].

در دعای عرفه امام حسین(ع) فرازهایی بس دل‌انگیز در ارتباط با شناخت آدمی و راه‌های دست‌یابی به آن و ارزش و اهمیت هریک از آن راه‌ها و صحیح‌ترین راه سزاوار پیمودن برای فرد عاقلی که در پی هدف است، به چشم می‌خورد نمونه‌هایی مرتبط با بحث‌مان از آن را در اینجا یادآور می‌شویم:

  1. «إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي؟ إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لَا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي؟»[۹].
  2. «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ‌ءٍ»[۱۰].
  3. «إِلَهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثَارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ فَاجْمَعْنِي عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِي إِلَيْكَ كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ؟ أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ؟ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ؟ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ؟ عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً»[۱۱].
  4. «إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا كَمَا دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْهَا مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الِاعْتِمَادِ عَلَيْهَا»[۱۲].
  5. «مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَيْكَ وَ بِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ فَاهْدِنِي بِنُورِكَ إِلَيْكَ وَ أَقِمْنِي بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۱۳].
  6. «إِلَهِي عَلِّمْنِي مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ صُنِّي بِسِرِّكَ الْمَصُونِ؛ إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ»[۱۴].
  7. «إِلَهِي أَخْرِجْنِي مِنْ ذُلِّ نَفْسِي وَ طَهِّرْنِي مِنْ شَكِّي وَ شِرْكِي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِي»[۱۵].
  8. «إِلَهِي إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ يُمَنِّينِي، وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِي، فَكُنْ أَنْتَ النَّصِيرَ لِي حَتَّى تَنْصُرَنِي وَ تُبَصِّرَنِي»[۱۶].
  9. «أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ، وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِكَ، أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوَالِمُ، وَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبَانَتْ لَهُمُ الْمَعَالِمُ؛ مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟»[۱۷].
  10. «أَنْتَ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُكَ، تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ فَمَا جَهِلَكَ شَيْ‌ءٌ وَ أَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‌ءٍ فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْ‌ءٍ... كَيْفَ تَخْفَى وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ؟ أَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَ أَنْتَ الرَّقِيبُ الْحَاضِرُ»[۱۸].[۱۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۲۸۸.
  2. «کسی که دارای این پنج ویژگی نباشد، مردم از او بهره کافی نمی‌برند، خرد، دین، ادب، شرم و حیاء، اخلاق پسندیده» موسوعة کلمات امام الحسین، ص۷۴۳، به نقل از حیاة الامام الحسین، ج۱، ص۱۸۱.
  3. «کسی که پیش از پند و موعظه دیگران، خود پند و موعظه‌پذیر باشد و پیش از آن‌که در بیداری دیگران بکوشد، خود بیدار شود»
  4. «خرد، جز با پیروی از حق و حقیقت به کمال نخواهد رسید» موسوعة کلمات امام الحسین، ص۷۴۲، به نقل از اعلام الدین، ص۲۹۸. این مضمون از امام علی(ع) نیز وارد شده است.
  5. «انسان عاقل با کسی که بیم دارد او را تکذیب کند، سخن نمی‌گوید و از کسی که خواسته‌اش را برنمی‌آورد خواهش و تمنّایی انجام نمی‌دهد و به کسی که از خیانتش بیم دارد، اعتماد نمی‌کند و از کسی که بدو امیدی ندارد، درخواستی نمی‌کند»
  6. «علم و دانش، نخستین درجه معرفت و شناخت است، زیادی تجربه افزایش خرد است و شرافت، تقواست و قناعت راحتی و آسایش بدن است، هرکس دوستدار تو باشد تو را از انجام کار ناپسند بازمی‌دارد و آن‌کس که با تو سر دشمنی داشته باشد، تو را به انجام کارهای زشت و ناپسند وامی‌دارد» موسوعة الکلمات الامام الحسین، ص۷۴۲، به نقل از حیاة الامام الحسین، ج۱، ص۱۸۱.
  7. «از جمله نشانه‌های دانشمند این است که سخن خویش را نقد می‌کند و با نظریات گوناگون آشناست» موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۷۴۲.
  8. «اگر هرچه را عالم و اندیشمند می‌گوید مطابق با واقع باشد به خودپسندی گرفتار می‌شود بلکه دانشمند و عالم کسی است که بیشتر گفته‌هایش مطابق با واقع باشد»
  9. «خدایا! من که در عین بی‌نیازیم فقیر و تهیدستم پس چگونه در تهیدستی‌ام فقیر و بینوا نباشم؟ خدایا! من که با وجود علم و دانشم جاهل و نادانم، پس چگونه در جهل و نادانی‌ام، سراسر جهل و نادانی نباشم؟»
  10. «خدایا! دانستم که در اثر دگرگونی آثار و جابجایی تحولات، هدف از آفرینشم این است که خودت را در هرچیزی به من بشناسانی تا در هرچیز نسبت به تو جهل نداشته باشم»
  11. «هرچه در آثارت جستجو کنم از تو دورتر می‌شوم، به من توفیق انجام وظیفه‌ای ده که مرا به تو برساند و نزدیک سازد، خدایا! تو چه زمانی از نظرها نهان شدی که نیاز به دلیل داشته باشی؟ و کی از نظرها دور شدی تا آثارت ما را به تو نزدیک کند؟ کور باد چشمی که تو را نظاره‌گر خود نبیند و زیان می‌برد آن‌کس که نصیبی از محبت تو نبرد»
  12. «خدای من! دستور دادی بندگانت در پدیده‌های جهان هستی دقت و بررسی نمایند، اکنون مرا با انوار و بینایی به سوی خود فراخوان تا از آنها روگردان شده و به سوی تو متوجه شوم چنانکه نخستین‌بار از آن موجودات به وجود تو پی برده بودم و نیازی به نگریستن به سوی آنها نداشتم و همتم از اتکای بر آن موجودات ناچیز فراتر بوده است»
  13. «رسیدن به خودت را از تو می‌طلبم و به وسیله خودت به وجودت استدلال و استناد می‌کنم. خدایا! به وسیله نور خود مرا به سوی خویش هدایت فرما و در پیشگاه خود بر صدق بندگی مقیم فرما»
  14. «خدایا! مرا از گنجینه علم و دانش خود بیاموز و با صیانت خود محفوظم بدار، تا حقایق اهل معرفت و مقرّبان را به من بنمایانی.»..
  15. «خدایا! مرا از ذلّت نفسم خارج کن و از تردید و شرکم قبل از آن‌که مرگم فرارسد، پیراسته‌ام گردان»
  16. «خدایا! قضا و قدر تو مرا امیدوار می‌کند و هوای نفس به زنجیر علاقه‌های شهوت اسیرم می‌گرداند، پس ای خدا! تو مرا یاری کن و بصیرت و بینایی‌ام ده»
  17. «خدایا! تویی که انوار الهی را در قلوب اولیای خودت پرتوافکن ساختی تا تو را بشناسند و به یگانگی‌ات اعتراف نمایند و بیگانگان را از دل محبوبانت زایل نمودی تا به غیر تو محبت نورزد و به غیر تو پناه نبرند. آن‌گاه که حوادث و ناملایمات، آنان را به وحشت انداخت، تو مونس و همدم آنها و آن‌گاه که آثار و نشانه‌ها برایشان روشن شد، تو هدایتگر آنها بودی، هرکس تو را از دست دهد چه چیزی به دست آورده و آن‌که تو را به دست بیاورد چه چیزی از دست داده است؟!»
  18. «تو آن خدایی که غیر از تو معبودی وجود ندارد، برای هرچیزی شناخته شده‌ای و هیچ چیز نسبت به تو جاهل نیست، تو خدایی که خودت را در همه‌چیز به من نشان دادی، به همین دلیل تو را در هر چیزی آشکار یافتم... چگونه پنهان می‌مانی در صورتی که ظاهر هستی؟ و چگونه غایب می‌شوی در صورتی که حاضری؟!» موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۸۰۳- ۸۰۶، به نقل از اقبال الأعمال، ص۳۳۹.
  19. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۲۹۰-۲۹۸.