آثار کفر در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آثار کفر است. "آثار کفر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آثار کفر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. دنیامداری: گستره دید کافران از جهان مادی فراتر نمی‌رود و از همین رو زندگی دنیایی برای آنان بسیار گیرا و فریبا است؛ تا آن پایه که هر چه می‌کنند، دنیا و مظاهر دنیوی را هدف‌ گرفته است. از این دیدگاه، ارزش‌های معنوی و خصلت‌های انسانی به چشم نمی‌آیند و قدری ندارند. قرآن کریم نیز از این حقیقت یاد می‌کند و بیان می‌دارد که زندگی دنیا در چشم کافران آراسته شده است و آنان زندگی دنیوی را بر زندگی اخروی ترجیح می‌دهند[۱].
  2. ولایت طاغوت: از آن رو که کافران خداوند متعال را باور ندارند، دل به غیر می‌سپارند و خویشتن را از ولایت الهی محروم می‌سازند و در دام ولایت طاغوت‌ها گرفتار می‌آیند و به گمراهی در می‌لغزند. قرآن کریم از این حقیقت، چنین یاد می‌کند: "و کسانی که کافر شدند، سرورانشان، طاغوت‌اند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی‌ها به در می‌برند. آنان اهل آتش‌اند که خود، در آن جاودان‌اند"[۲]. ولایت طاغوت تنها بدین معنا نیست که کسی در رکاب طاغوت به جنگ رَوَد؛ بلکه هر گونه پیروی و یاری و حتی بی‌تفاوتی و سکوت را در بر می‌گیرد.
  3. عدالت ستیزی: نشانه‌ای دیگر از کفر است که قرآن کریم از آن یاد می‌کند و کافران را بدین روی به عذاب دردناک قیامت وعید می‌دهد[۳].
  4. حق پنداشتن باطل: از نظر قرآن، آنان که تن به باطل می‌دهند و از آن به دفاع بر می‌خیزند و از حق روی بر می‌تابند و اندیشه باطل خویش را به جامه حق در می‌آورند، دچار گونه‌ای کفر هستند[۴].
  5. بهانه‌جویی و مسئولیت‌گریزی: مؤمن در برابر همنوعان خویش مسئول است و بنابر آموزه‌های اسلامی می‌باید خویش را در سرنوشت همکیشان شریک بداند و دست همکاری و همیاری به سوی آنان دراز کند. این فریضه اجتماعی تنها در سایه ایمان دینی لباس تحقق بر تن می‌کند. آنان که خدا را باور ندارند و همه چیز را در زندگی این‌دنیایی بامعنا می‌یابند، تن به چنین مسئولیتی نمی‌دهند و راه بهانه‌جویی در پیش می‌گیرند. قرآن کریم درباره چنین کسانی می‌فرماید: "و چون به آنان گفته می‌شود: از آن رزقی که خدا به شما داده، انفاق کنید، کسانی که کافر شده‌اند به مؤمنان می‌گویند: آیا کسی را بخورانیم که اگر خدا می‌خواست [خود] او را روزی می‌داد؟!"[۵].
  6. غرور و اختلاف‌افکنی: قرآن کریم، مغرور بودن و اختلاف انداختن میان بندگان خدا را از نشانه‌های کفر می‌شمارد[۶]. آنان که به مبدأ و معاد ایمان ندارند و از تهذیب نفس گریزان‌اند، چون به قدرت و ثروت و هیبت می‌رسند، در بند غرور و طغیان اسیر می‌شوند[۷] و دیگران را به پیروی از خویش فرا می‌خوانند و در جامعه شکاف می‌اندازند.
  7. تجمل‌گرایی و عشرت‌طلبی: کافران، دنیا را خانه اول و آخر خویش می‌پندارند و همه سعی و همت خویش را برای بهره‌مندی از مواهب دنیوی به کار می‌گیرند. تنها در پی مرکب و مسکن و مال و منال و زن و فرزندند و در زندگی خویش، فقط لذت‌های جسمانی را می‌جویند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: "و کسانی که کافر شدند، از متاع زودگذر دنیایی بهره می‌جویند و همچون چارپایان می‌خورند و سر انجام، آتش دوزخ جایگاه آنان است"[۸].
  8. تعصب جاهلی: حب ذات از غریزه‌های پایدار و جاندار انسان است. اسلام نیز بدین غریزه اعتبار داده است و آن را نامشروع و غیر انسانی نمی‌انگارد؛ اما تا آنجا که آدمی را در برابر حق جای ندهد و به باطل پیوند نزند. کافران بر اثر علاقه فراوان به خود و آنچه متعلق به خویشتن می‌‌پندارند، به تعصب و حمیت جاهلانه گرفتار می‌آیند و بر حق پای می‌نهند و از عدالت می‌گذرند. قرآن این صفت را سخت نکوهش می‌کند و از نشانه‌های کفر می‌داند[۹].
  9. ناامیدی: کافران از آن رو که به خدا و معاد ایمان ندارند، در تاریکی سر در گم‌اند. نه از خویش خبر دارند و نه به آینده امید می‌برند. آنان از امید به امدادهای الهی و گشایش‌های آسمانی محروم‌اند و در سختی‌ها و دشواری‌ها به نا امیدی و افسردگی دچارند. قرآن کریم نیز از زبان حضرت یعقوب(ع) ناامیدی و یأس را صفات کافران می‌خواند[۱۰][۱۱].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ سوره بقره، آیه ۲۱۲؛ ﴿اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ؛ سوره ابراهیم، آیه ۲ و ۳.
  2. ﴿ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  3. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ؛ سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  4. ﴿ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ؛ سوره کهف، آیه ۱۰۴ و ۱۰۵.
  5. ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ سوره یس، آیه ۴۷.
  6. ﴿بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ؛ سوره ص، آیه ۲.
  7. ﴿كَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛ سوره علق، ۶ و ۷.
  8. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ؛ سوره محمد، آیه ۱۲.
  9. ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ سوره فتح، آیه ۲۶.
  10. ﴿يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ؛ سوره یوسف، آیه ۸۷.
  11. فرهنگ شیعه، ص 35-37.