آزادی تن در فقه سیاسی

مقدمه

آزادی به معنای رهایی از بردگی، در باب‌های مختلف فقه، اعم از عبادات، مانند صلات، زکات، حج، جهاد، عقود، نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیت و نکاح؛ ایقاعات، همچون عتق و نذر؛ و احکام مانند، غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامی قرارگرفته.[۱]

آزاد بودن

اصل در انسان، آزاد بودن است[۲]. فرزند در آزاد یا برده بودن، تابع پدر و مادر خویش است، و به نظر مشهور، حتی اگر مادر به‌تنهایی آزاد باشد، فرزند نیز آزاد محسوب می‌گردد[۳]. از شرایط وصیت‌کننده[۴]، وصی[۵]، واقف[۶]، موقوف‌علیه[۷]، موکل[۸]، وکیل[۹] اقرارکننده[۱۰]، ولی[۱۱] و یابندۀ گمشده (ملتقط)[۱۲] آزاد بودن است. همچنین وجوب نماز جمعه[۱۳]، زکات[۱۴]، حج[۱۵]، نذر[۱۶] و جهاد[۱۷] بر مکلف، مشروط به آن است. به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن تا هفت سال حق حضانت دخترش را دارد[۱۸]. آزاد بودن زن موجب اختلاف عده اول کنیز[۱۹] و نیز تعداد شب‌هایی می‌شود که برای آن دو حق همخوابگی با شوهر است[۲۰].

آزاد: انسان آزاد، مال محسوب نمی‌شود؛ از این‌رو، کسی نمی‌تواند از راه خریدن و مانند آن مالک وی شود[۲۱] و چنانچه کسی او را غصب کند، از جهت غصب ضامن نیست[۲۲]، چنانکه دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حد سرقت نمی‌شود، مگر آنکه او را بفروشد[۲۳].

انسان آزاد، مالک منافع و کار خویش است و می‌تواند با اجیر شدن، آن را به کسی اجاره دهد[۲۴] و چنانچه کسی منافع و عمل او را غصب کند - مانند آنکه به ستم، او را به کار بگیرد - ضامن مزد او است[۲۵]. برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمی‌برد[۲۶] مرد آزاد نمی‌تواند بیش از دو کنیز و برده بیش از دو زن آزاد به همسری برگزیند[۲۷] آزاد در برابر برده قصاص نمی‌شود[۲۸]. به قول مشهور، عزل از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وی مکروه است[۲۹][۳۰]

اسباب آزادی

اسلام برای آزادی برده اسباب زیر را قرار داده است:

  • اسباب اختیاری
  1. عتق: که از مستحبات مؤکد درباره بردۀ مؤمن است؛
  2. تدبیر؛
  3. مکاتبه.
  • اسباب قهری
  1. ملکیّت: تملک پدر یا مادر و جد یا جده و هر چه بالا رود و نیز تملک فرزندان و نوادگان و هرچه پایین آید، سبب قهری آزادی آنان است[۳۱]؛
  2. سرایت: به قول مشهور هرگاه مولا بخشی -هرچند کم- از بردۀ خود را آزاد کند، آزادی به همۀ برده سرایت می‌کند و آزاد می‌شود[۳۲]؛
  3. تنکیل: به قول مشهور، بریدن گوش، بینی و دیگر اعضای مملوک توسط مولا، سبب آزادی وی خواهد شد؛
  4. اسلام: چنانچه برده پیش از مولای خود اسلام آورد و از قلمروی کفر به قلمروی اسلام درآید، آزاد می‌شود[۳۳]؛
  5. بیماری: ابتلای برده به کوری، خوره و بیماری زمین‌گیر، سبب آزادی او می‌شود[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۱.
  2. الفقه، ۲۱/۱۰۰-۲۰، ۱۰۵؛ الفقه ۲۳/۱۰۱، ۲۸۸-۲۸۲؛ الفقه ۷۷/۱۰۶-۶۸، ۹۰، ۱۲۴-۱۱۷، ۱۸۵-۱۸۳ و ۲۴۰-۲۱۳.
  3. مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج، ص۲۴-۳۳.
  4. جواهر الکلام، ج۲۴، ص۱۳۶.
  5. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۲۱۱.
  6. جواهر الکلام، ج۲۸، ص۲۷۰.
  7. جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۹۷.
  8. العروة الوثقی [تکمله]، ج۲، ص۱۳۴.
  9. جواهر الکلام، ج۲۷، ص۳۹۵.
  10. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۲۳.
  11. العروة الوثقی، ج۲، ص۸۶۹.
  12. جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۵۸.
  13. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۵۹.
  14. جواهر الکلام، ج۱۵، ص۱۴.
  15. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۴۱.
  16. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۳۳۶.
  17. جواهر الکلام، ج۵، ص۲۱.
  18. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۸۶.
  19. جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۳۰ و ۲۷۴.
  20. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۶۵.
  21. جواهر الکلام، ج۲۲، ۳۴۳.
  22. جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۷.
  23. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۱۰.
  24. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۷.
  25. جواهر الکلام، ج۳۷، ص۳۸.
  26. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۴۸.
  27. جواهر الکلام، ج۵، ص۳۰.
  28. جواهر الکلام، ج۴۲، ص۸۱-۸۳.
  29. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۱۱۱-۱۱۴.
  30. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۲.
  31. جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۸۵.
  32. جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۵۲.
  33. جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۹۱-۱۹۰.
  34. جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۸۹.
  35. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ج۱، ص۲۲.