اخلاق در معارف و سیره نبوی

مقدمه

منظور از این مدخل؛ نسبت میان اخلاق و قرآن و شیوه برخورد پیامبر به این مسئله مهم است.

البته درباره نسبت میان اخلاق و دین، نظریات گوناگونی (مثل دینی بودن اخلاق، غیر دینی بودن اخلاق، اخلاقی بودن دین و فرا اخلاقی بودن دین) ارائه شده است، اما اگر تعریف قرآن‌کریم از حُسن و قُبح اخلاقی بر اساس مفهومِ خواست و کراهت تشریعی خداوند و باید و نبایدهای آن نظر بگیریم، آنگاه نظریه«دینی‌بودن اخلاق» تأیید می‌شود. طبق این فرض پیامبر دعا و عبادت و حیات و ممات خود را برای خدا می‌داند: ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱]. از سوی دیگر برخی آیات قرآن‌کریم به‌گونه‌ای بیانگر این نکته است که فارغ از امر و فرمان تشریعی خداوند، حُسن و قُبح اخلاقی اموری معنادارند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۲]. در نتیجه نشان می‌دهد که اخلاق، امری فرادینی است. این مسئله شواهد دیگری هم دارد. بنابراین تحلیل، معروف و منکر، فساد و فحشاء، در کاربرد قرآنی مفهومی هم روان‌شناختی و هم جامعه‌شناختی و ناظر به درک و وجدان عمومی دارند و نمی‌توان از آنها برداشتی خاص به جامعه مؤمنان داشت. قرآن به زبان عقلا سخن می‌گوید و از درک و فهم آنان طلب خوبی و ترک بدی و زشتی (منکر) می‌کند.

﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳]

نکته: این آیه نشان می‌دهد که فارغ از امر و فرمان خداوند، حُسن و قُبح اخلاقی وجود دارند و اموری معنادارند: و خداوند با فهم و درک مخاطب از این مفاهیم سخن می‌گوید و اگر حُسن و قُبح اخلاقی به معنای امر و فرمان تشریعی خداوند باشد، آنگاه مفاد این آیه به تکرارگویی‌های بی‌فایده تبدیل می‌شود. برای مثال اشاره آیه به "نهی خدا از منکر" به معنای "نهی خدا از مَنهی خدا" خواهد بود.

﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۴]

نکته: این آیه پیامبر اکرم (ص) را مامور می‌کند که مردم را به رعایت "عُرف" همان وجدان جمعی و درک عمومی از خوبی‌ها و بدی‌ها فرمان دهد. این مسئله در بسیاری از مفاهیمی که قرآن تعریف نکرده و به صورت کلی در باره آن فرمان داده، صادق است، مثلاً امر به عدالت و قسط و یا بِر و نیکویی و یا احسان کرده، بدون آنکه بگوید اینها چه هستند. اما مواردی هم نقض دارد، مثل داستان ازدواج زینب همسر پسر خوانده پیامبر زید که در آیات [۵] مطرح شده و نگرانی پیامبر اکرم از عرف مردم که آن را غیراخلاقی می‌دانسته‌اند و این نشان می‌دهد که او برای ازدواج با زینب با مخالفت عرف مواجه بود؛ زیرا در عرف جامعه صدر اسلام، زن پسرخوانده حکم عروس را داشت و ازدواج ناپدری با او زشت و ناپسند تلقی می‌شد. در حالی که پیامبر اکرم موظف بود برای مبارزه با این عرف نادرست، عملا به اینگونه ازدواج اقدام کند.

اما نکته دیگر آن است که برخی از معارف اخلاقی قرآن هرچند قرآن آن را به صورت جزیی بیان کرده است، اما چنان حساس و دقیق است که اگر قرآن به آن اشاره نمی‌کرد، توجه و پایبندی به آن بوجود نمی‌آمد، مانند جای دادن کسی که وارد مجلس می‌شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۶].

یا تند نرفتن ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۷].

و یا بلند سخن نگفتن ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۸].

یا در پیش پیامبر جدال نکردن: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۹]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۰].

و یا در میهمانی زود بلند شدن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۱۱].

یا تواضع و خضوع بزرگ به کوچک ﴿وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲].

درگوشی سخن نگفتن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۱۳] و مانند آن.

در این موارد می‌توان گفت قرآن آن معارف بدیهی و اولیه را توسعه داده و خرد بشریت را در سنجش خوبی و بدی دقیق‌تر کرده و البته این تمام مسئله نبوده است، بلکه معیارهایی ذکر کرده تا همواره این حرکت ادامه یابد. بدین جهت اگر اصول اخلاقی فرادینی است، و اگر دین و احکام آن باید اخلاقی باشد، و دین اخلاقی است، اما از جهتی زبان اخلاقی بشریت مشترک است و با این معیار می‌توان تعیین کرد که چه چیزی اخلاقی و چه چیزی غیر اخلاقی است[۱۴].

منابع

پانویس

  1. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  2. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  3. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  4. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  5. (ر. ک: سوره ااحزاب، آیات: ۳۷-۳۹.
  6. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  7. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  8. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  9. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  10. «بی‌گمان خداوند دل‌های کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو می‌دارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۳.
  11. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  12. «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  13. «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
  14. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۹.